تاریخچه بهائیت

مطالبی پیرامون واقعیات فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن ( Bayanebahaian@Gmail.Com )

تاریخچه بهائیت

مطالبی پیرامون واقعیات فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن ( Bayanebahaian@Gmail.Com )

اعطای نشان SIR از سوی حکومت انگلیس به عبدالبهاء(عباس افندی)

همان طور که در عکس زیر مشاهده می کنید حکومت استعمارگر انگلیس به پاس سالها وطن فروشی وتفرقه افکنی به عباس افندی(مدعی دروغین پیامبری) لقب SIR اهدا می کند. به راستی کدامین پیامبر الهی را در طول تاریخ سراغ داریم که از سوی حکومتهای جبار و استعمارگر زمان خود مورد پشتیبانی و تقدیر و تشکر قرار بگیرد آنگونه که عباس افندی(عبدالبهاء) مورد تقدیر حکومت استعمارگر انگلستان قرار گرفت؟!


  

                  

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل


ما نیز تصمیم گرفتیم از همین عکس که به تنهایی گویای حقیقت بهائیت می باشد به عنوان لوگوی وبلاگ استفاده کنیم.

نظرات 197 + ارسال نظر

سلام به شما و مخاطبان گرامیتان
ماه محرم الحرام و تولد مولود و والد شوم بابیت و تولد مولود و والد شوم بهائیت بر همگان تسلیت باد.
لازم به ذکر است روز اول محرم سالروز تولد علی محمد باب شیرازی و روز دوم محرم، سالروز تولد حسینعلی نوری است.
باید دانست که پیروان این دو فرقه ضاله، همه مناسبت های بابیت و بهائیت را از تاریخ هجری قمری، به تاریخ شمسی و میلادی برگردانده اند به جز چند مناسبت که از جمله اول و دوم محرم است که به جشن و پای کوبی می پردازند که در وبلاگم به آن پرداخته ایم.
علی لعنه الله علی القوم الظالمین
ما را در این ایام فراموش نکنید.
منتظر حضور شما هستیم.
موفق و پیروز باشید.
مهدویت، بررسی و نقد شیخیه و بهائیت
BABAHAI.MIHANBLOG.COM

ب ف سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:23 ب.ظ http://bahaei19.ir/

وبلاگ خوبی داری سایت ما رو هم ارزیابی کنید

م ج ر یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ق.ظ http://bahaei19.com

سلام
خسته نباشی
فایده این عکس برای عده ای است که انگلیس را دشمن خویش می دانند .
خدا خیرت بده
بیا پیش ما

نسل عمار شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ق.ظ http://nasleammar.blogfa.con

با سلام
اینها واقعا منطق و روش اصولی نداشتند و الا حداقل یه صد سالی حرفشون خریدار میداشت.
خوشحال میشم به ما سر بزنید

نگین چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ق.ظ

آغاز سخن ستایش پروردگار است.
سلام
شاید اگر ما هم اینقد در داشتن وبلاگ و بیان عقیده خود آزادی داشتیم فکر نمیکنم که چنین نظرات غیر منصفانه ای را در باره بهایی و بهاییان می دیدیم.
و همچنین در مورد این عکس هدف دیانت بهایی صلح جهانی و وحدت عالم انسانیست پس بودن چنین عکس هایی نباید تعجب اور و مصداق این باشد که بهاییان با یک کشور خاص رابطه سیاسی و ضد اسلامی دارند باشد.بلکه هدف برقراری رابطه صلح امیز و به دور از عقاید مذهبی و نزاد و... بین تمامی ملل و دول است.دقت بفرمایید که هدف ها با رشد عقلانی انسانها و میزان پیشرفت انان بزرگ وبزرگتر خواهد شد.
در زمان حضرت پیغمبر نیز شیعیان عرب ایرانیان را قبول نداشتند چه بسا که تهمت های بی روایی به قران کریم و سلمان فارسی زدند ولی ایا حضرت محمد به صرف اینکه سلمان با ایشان همنزاد نبودند وی را از خود راندند؟

با سلام
ما هم بهائی ها را از خود نمی رانیم بلکه تلاش می کنیم به حقایق پشت پرده این جریان منحرف آگاهی یابند.قصد ما بیان حقیقت است نه محاکمه و مجازات بهائیان.

شیخ جواد سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.jokarshirazi.blogfa.com/

سلام
با افتخار لینکتون کردم
مطالب جالبی دارید
اگه دوس داشتی به ما هم سر بزن و لینک کن ما رو یا حق
منتظرتون هستم

پایگاه جامع شناخت بهائیت دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:58 ب.ظ http://bahaiat.net

سلام و خدا قوت
پایگاه جامع شناخت بهائیت راه اندازی شد.
منتظر حضور سبزتان هستیم
bahaiat.net
bahaiat.org

چرا بهائی نیستم جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ق.ظ http://baha19.mihanblog.com/post/1225

با سلام و تشکر از مطالب خوبتون.
بعضی از مطالبتون بدون عکس و گاهاً خسته کنندست، اگه بتونین مطالب رو حتی المقدور باعکس و همچنین مختصر و مفید بنویسید خیلی بهتر میشه.
موفق باشید و در پناه خداوند متعال.

از حسن توجه و ارائه پیشنهادتان سپاسگزارم.

ارشاد دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ http://edea.mihanblog.com

با سلام

با مطالب جدید میزبان نظرات ارزشمند همه عزیزان هستیم

««« اعدام باب و تکاپوهای سؤال انگیز روسها »»»

چرا بهائی نیستم شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ http://baha19.mihanblog.com/post/1357

یک رهبری که از طرف خدا برای مردم آمده نیاز به اعطای مدال از هیچ بنی بشری را ندارد. مثل اینکه در این عکس عبدالبهاء قند تو دلش آب شده که می خواهد از انگلیس نشان بگیرد. پس معلوم می شود او فرستاده ی خدا نیست.

چرا بهایی نیستم پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:28 ق.ظ http://baha19.mihanblog.com/post/1375

سلام
از اینکه قدم رنجه کردید و وبلاگ کارگروه تخصصی نقد و بررسی بهاییت رو مزین کردید از شما کمال تشکر رو دارم و از شما دوست عزیز مصرانه درخواست دارم که به فعالیت خوتان ادامه دهید میدان مبارزه وسیع و دشمن زبون با تمام قوا به میدان آمده و یاران ما اندک ...

سلطان یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:51 ب.ظ http://http://www.facebook.com/SoltanToAvenge

ببینید دوست عزیز.بهاییت به شما مگر ظلمی کرده؟چرا اینقدر ضدش هستید؟بله من میشناسم خمینی, خامنه ای اینها که با کشتار دست جمعی مردم خود را همه کاره دنیا میدانند شما کافر هستید.خداوند به اعمال شما رسیدگی خواهد کرد. و اسلام
راه ارتباطی خودم را هم مینویسم که نگویید حرفی گفت و رفت.
بسم الله

ظلم از این بالاتر که امروز من و شما و امثال من و شماها به خاطر این فرقه ساخته دست بشر رو در روی هم قرار گرفته ایم؟! استعمار با محوریت انگلیس و صهیونیزم این فرقه ساختگی را با کمک عده ای وابسته امثال علی محمد باب ،عباس افندی و غیره ایجاد کرد که مهمترین هدفش ایجاد تفرقه و مبارزه با اسلام بود.در این وبلاگ و در دیگر سایت ها و وبلاگ ها به طور گسترده مطالبی راجع به این فرقه ساختگی بیان شده است که امیدوارم شما و امثال شما گوش شنوایی و دل پذیرای حقیقت آن را داشته باشید.
در ضمن اتفاقا هدف من از ایجاد این وبلاگ این بود که در فردا روز قیامت به خاطر سکوت خودم در برابر این فرقه شرمنده خداوند نباشم.

افشین یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ب.ظ

سلام
جوابی به پدرو داده بودید ۷ اردیبهشت ۸۹
حجت شما نبودن وعده پیامبر و کتاب بعد از حضرت محمد است و نیز اینکه اگر ... هرکسی میتواند کتابی آورد و ... و نیز در مورد اثر دیانت تعداد کم را حجت قرار دادید
هر دیانتی هفت دوره دارد مجهولیت-مقهوریت و مظلومیت-انفصال-استقلال-حکومت محدود-حکومت جهانی
مقهوریت کلی اسلام بسیار کوتاه بود و در اثر رشادتهای مسلمانان در جهاد و غزوات اما مقهوریت مذهب جعفری در برابر گمراهان و کفار دیندارنما تا حدود صفویه ادامه دارد و در احادیث امام جعفر قلت مومنین به وضوح دیده شده
در مقابل مقهوریت مسیحیت سیصد سال بوده و کل عمر دیانت ۶۱۱ سال. اما هم اکنون مومنین انان یک میلیارد نفر بیشتر از اسلام است و جمعیت کاتولیک به عنوان مذهب صحیحتر در برابر شیعه سه به یک است. عدد که دلیل نشد
دیانت بهائی به دلیل حرمت جهاد مقهوریتی بسیار طولانی تر از اسلام دارد. دلیل دیگر عدم اقبال ناس در این دور ظهور عقایدی ناباورانه است نژادپرستی ماده پرستی کمونیسم و ملیت پرستی است که حتی اعراب جاهلیت عموما مشرک بودند نه کافر! اما در قرن بیستم رسما تبلیغات ضدخدایی شد
البته در تاریخ اسلام بخوانید که خداوند در اعلام حکم جهاد بسیار صبر کرد زیرا حکم جهاد در هر دیانتی آید قابلیت جهانی شدن آن را شدیدا محدود میکند و اگر با صبر خدا مشرکان تادیب میشدند و جهادی ایجاد نمیشد اکنون عدد مسلمانان جهان به مراتب بیشتر از مجموعه مسیحیان و یهودیان و ... میبود!
دوم آنکه اسلام غیر از کتاب اهل بیت هم دارد و احادیث ایشان حاوی (لکل امه اجل) و اسلام را جدا نکرده یا امام جعفر به صراحت از بیعت قائم با کتابی نوین حرف میزند که متاسفانه به قول قرآن در حق این حدیث (یحرفون الکلم عن مواضعه-مائده ۱۳) رخ داده
کتاب عصر ظهور را بیطرافانه بخوانید تا دریابید اگر با تعصب و غرض باشد خود ام الکتاب دیانت هم راهگشا نیست کما آنکه میبینی مردم جهان متنبه نشدند با وجود همه قوت قرآن!
سوم آنکه این همه معجزات که در حق قائم آل محمد ذکر میشود از تمام پیامبران بالاتر است! عموم مسلمانان به عینیت مقام پیامبری قائم دین خود را بیان میکنند اما در نام ایشان قبول ندارند! مگر معجزه حجت پیامبری نیست؟! شما اسم فرد را به قضاوت میگذارید نه رسم را.
آیه ۵ سوره مبارکه سجده را بخوان هرچند میدانم چون سید باب ادعا کرده تفسیرش این است فورا مردودش خواهید کرد(یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ) در اینجا به وضوح وعده هزار ساله داده که دقیقا با مکاشفات یوحنا و دانیال و ... هم درست در می آید. اگر تحریف آنها ذکر شود میگویم تمامش که عوض نشده و تازه اگر عوض شده چرا همگی با هم یکسان میشود! قدمای دنیا که نمیدانستند سید باب در آینده مدعی میشود! به ویلیام میلر و داستانش رجوع کن هر چند خودش هم سید باب را نپذیرفت.
راستی در قرآن نامی از معجزه حضرت رسول هست؟ غیر قرآن که چون مهجزه در معناست با معجزات عینی مثل رود نیل و غیره مقایسه نمیشود. البته شق القمر را خوانده ام اما تنها در قالب یک کلمه مرکب بدون هیچ توضیح اما خوانده ام که چون کفار از ایشان طلب معجزه کردند آیات ۹۰ تا ۹۵ سوره اسرا ایشان در جواب آیه ۹۶ را فرمودند.
سوال دیگر هم داشتید؟
بدرود

افشین یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام
دباره اصل مطلب
اگر محققانه واقعی در ناریخ بخوانید میبینید که عباس افندی برای گرفتن نشان سر به اروپا نرفته و حین مراسم جای صندلی را عوض کرده و دلیل اینکه عباس افندی پشت به پرچم نشسته نماد عدم قبول نشان است و گرنه یا روبرو یا کنار پرچم می ایستاد و با فردی که نشان را میداد عکس میگرفت و دست میداد
و نیز اگر نشان افتخاری سر (به افرادی که در قید حیات نیستند هم نشان افتخاری داده میشود) را از روی سیاست خودشان غیابا به حضرت محمد بدهند تقصیر آن حضرت است؟! هر بیننده منصفی خواهد گفت خیر. عکس ایستاده حین قبول را بیاور تا بپذیرم. تعجب در صورت فرد درجه دار هست. شما خنده تبلیغاتی معمول سیاستمداران را میبینید؟!
اگر فردا عکسی از شما بیاورند و ادعایی کنند من باید فورا بپذیرم؟!
بدرود ای محققین!

با عرض سلام
ای کاش سن شما را می دانستم تا بهتر می توانستم پاسخگو باشم.عزیز من تو مرا کودک 5 ساله تصور کرده ای یا خودت همین حدود سن داری؟
اینکه میگی عباس افندی رفت تو مراسم ولی چون قبول نداشت پشت به پرچم نشست و جای صندلی عوض کرد واقعا خنده دار نیست؟؟!!
ایشون رفت اونجا با پای خودش هم رفت زنده هم بود نشان سر را هم گرفت مورد تقدیر هم واقع شد و برگشت.فکر کردی با این توجیهات بنی اسرائیلی که عباس افندی پشت به پرچم بود و اخم کرد و ناز کرد و غیره می تونی سر مردم را شیره بمالی.حرف من اینه که چرا اصلا عباس افندی رفت انگلیس و نشان را گرفت و اصلا چرا انگلیس استعمارگر و فاسد به عباس افندی این جایزه را داد.خیلی جالبه که بدانید تنها پیامبر الهی(البته به ادعای بهائیان وگرنه ما که عباس افندی را وطن فروش توطئه گر خائن می دانیم نه پیامبر) در طول تاریخ که مورد حمایت استعمارگران فاسد قرار گرفت عباس افندی بود !!!!! شما هم اگر کمی تاریخ را مطالعه می کردید می فهمیدید که تک تک پیامبران در اولین قدم با نظام فاسد زمان خود درگیر شدند از جمله حضرت موسی با فرعون حضرت ابراهیم با نمرود و ...

افشین یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام مجدد
یادم رفت بگویم. ناقل درست اخبار را کامل بیان میکند
مثلا (اعطای نشان سر به عباس افندی و عدم قبول از طرف وی) یا اگر از قبول با سند اطمینان دارید بنویسید (اعطای نشان سر به عباس افندی و قبول وی) یا دست کم (قبول نشان سر توسط عباس افندی) البته با ذکر سند درست. این سند را که یک محقق آماتور مثل من به راحتی رد کرد! و نگوئید سندش هست اما لزومی به ارائه نبوده
همین طوری سهل انگاری شده که عقیده بهائی مثل نعناع در جهان ریشه دوانده و عدد کم آنها هم خیلیها حتی خبره های سیاست را فریب داده. میدانستید عقیده بهائی از نظر گستردگی در جهان با همین عدد کم دومین عقیده است؟! این که دیگر مضحکه نیست. دائم بنشینید و بخندید که ((بهائیان بعد از ۱۷۰ سال از عمر بابیت و بهائیت تازه ۷ میلیون نفرند))
کمی سریعتر عزیزان
بدرود

سند از این عکس بالاتر هم مگر داریم.تقاضای شما برای ارائه سند مثل این است که یک نفر در هنگام ظهر تابستان زیر آفتاب بیاید و بگوید برای من ثابت کنید الان روز است!!!!! قضیه اعطای نشان سر به عباس افندی اظهر من الشمس است و جالب اینجاست که اکثر همفکران شما در بهائیت حداقل این اصل را قبول دارند منتها برای حل این گاف بزرگ عباس افندی دست به فرافکنی می زنند مثلا ادعا می کنند که نشان را قبول نکرد یا مخالف بود و یا مواردی از این دست ولی برام جالبه که شما کلا منکر اعطای نشان سر به عباس افندی شده ای.

افشین سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:19 ب.ظ

سلام
اولا به یاد دارم کودکی به فامیل طباطبائی در پنج سالگی حافظ کل قرآن و تفاسیر بود. پس کودک پنج ساله دلیل شما نبود برای تحقیر و تمسخر بود اما نادرست.
ثانیا شما را دانا فرض کردم که ادله عقلی را در مورد مطلب پدرو نوشتم.م نه شما که همه خوانندگان سایت را. نیازی به تمسخر من یا خودتان نبود.
ثالثا دعوت میکنم بدون تعصب بنگرید تا عرضی بگویم
مبارزه با حکومتها و فاسدان همواره به معنا گلاویز شدن و جنگ نیست. فی المثل حضرت ابراهیم از بلاد نمرود رفت. موسی قومش را در خفا فراری داد. حضرت محمد به جای درگیری از مکه شبانه گریخت البته نه از ترس که از حکمت الهی
اما تمام اینها در نظر منتقد بی انصاف قابل تردید است.
و مورد آخر که به بحث ما نزدیک است حضرت امام رضا با وجود آگاهی از ظلم مامون ولایت عهدی را پذیرفت. نه از ترس. حال فرض کن ناظری بیطرف هستی و تعصب اهل بیت تو را به دفاع بر نینگیزد. آیا قبول ولایت عهدی حاکم ظالم نشان عدم کفایت است. شاید صد تن دیگر چنین میکردند همگی مردود بودند. اما حکمت الهی نه رنگ متفاوتی دارد نه بو. بسیاری از مسلمانان همین را بهانه کردند و از کنار امام رفتند.
کار عباس افندی در قبول ولایت امری نیست. هست؟ اما بیننده منصف فورا از یک داستان سو استفاده نمیکند. بسیاری مردم دنیا هم عباس افندی را نفی میکنند هم امام رضا را.
نمیگویم باید فورا بپذیریم او در حکم ائمه برای امروز است.
حرفم این است که اگر هم زمان امام رضا بودیم و فردی قبل ایشان نبود که بدو مثال زنیم چگونه حرکت ایشان را میپذیرفتیم
فراموش نکن همواره ائمه از قلت مومنین راستین یاد میکردند و همگی ایشان توسط امتحانات الهی از حمایت مسلمانان محروم شدند. اما ایشان همانها بودند که وقتی جان حضرت سیدالشهدا در خطر بود صبر پیشه کردند (وای بر مسلمانی ما که یک نصرانی آگاهمان کند-روز واقعه) هرچند از یک فیلم است اما به دلم نشست.
با یک عکس نمیشود به حتمیت یک اصل رسید. هرچند گهگاه با کمتر از آن هم میشود اما همگی ما چنان علمی نداریم.
ملتمسم یک بار دیگر نظرات ناقص و ناکافی مرا بخوان و سعی کن هر دو طرف را ببینی.
نگفتم نقد نکیم. میگویم درست نقد کنیم. اگر بلال حبشی منتظر میشد تا بزرگان و باسوادان نظر دهند چه میشد. نه سوادی داشت نه کتابی به همراه. بسیاری مومنین سالها پس از او به عرفان حضرت نائل شدند.
ان العباد لن یصلوا الی شاطی بحر العرفان الل بالانقطاع الصرف عن کل من فی السماوات و الارض!
هنوز منتظر نظرات خوب شما هستم. دست خود ماست رو در روی هم قرار گیریم یا کنار هم. نه دست عقاید و فرق و ...
بدرود

پاسخ چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:41 ب.ظ

با سلام
شخصا از گفتگو استقبال می کنم و معتقد به گفتگو هستم.در حقیقت علاقه به کشف واقعیت راجع به مطالب من را به همراه دوستم به ایجاد وبلاگ رساند.جنابعالی ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.کار عباس افندی را نمی شود با کار امام رضا(ع) مقایسه کرد چون کار امام رضا(ع) یک کار سیاسی بود و در صورت مرگ مامون ایشان رهبری جهان اسلام را در دست می گرفتند ولی عباس افندی از مظهر ظلم و فساد یعنی انگلیس نشان افتخار گرفت!!! که جز ضرر و خسارت چیزی به دنبال نداشت و کار به آنجایی رسیده که بهائیان برای لا پوشانی این افتضاح تاریخی اقدام به گفتن حرف هایی از جمله اینکه وی این نشان را قبول نکرد یا موقع دریافت آن ناراحت بود یا پشت به جمعیت کرد یا ... می کنند.بگذریم از آیات صریح الهی در قرآن مبنی بر خاتمیت پیامبر(ص) و نهایی بودن دین اسلام و باز بگذریم از گاف های بزرگ رهبران بهائیت در کتاب هایشان و اقداماتشان.یکی از بزرگترین گاف ها همین پذیرش همزمان تورات و انجیل و قرآن و نگهداری و مطالعه آنها در مشرق الاذکارهاست که علی رغم تضاد های آشکار بین انجیل و تورات با قرآن بهائیان مدعی پذیرش و قبول همه این کتاب ها با هم هستند!!!
من به شما پیشنهاد میکنم برای کشف حقیقت بهائیت به تاریخچه آن مراجعه کنید نه حرف های قشنگی که بیت العدل در سایه مشاوران روانشناسی گوناگونی که دارد با فیلترینگ و جلوه سازی های گوناگون امروز به خرد بهائیان می دهد.گاف ها و اسناد تاریخی این فرقه آنقدر آشکار و مبرهن است که جای هیچ تردیدی را باقی نمی گذارد.
برای شما دوست عزیز آرزوی موفقیت دارم.

افشین پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:01 ب.ظ

سلام
خوب است که لحنتان نرم شده
در قرآن ایات صریح بر خاتمیت وجود ندارد! فقط یک بار کلمات خاتم النبیین آمده. اگر این حجت است باید بگویم لقب خاتم الاوصیا هم برای حضرت علی به کار رفته هم برای حضرت قائم. تحقیق کنید تا ببینید.
شما فکر میکنیداگر قصد ائمه حکومت بود حضرت علی خودش نمیتوانست. تازه ایشان مستقیم از حضرت محمد هم اجازه هم در واقع دستور داشتند ولی و وصی و جانشین (هم دینی هم حکومتی) باشند. اما کنار کشیدند. این مقدسین مرد دیانتند و تنها در خطی که واقعا از ریشه سیاست الله باشد وارد میشوند نه در بارگاه حکومتی ظالم. ایشان به نیت حکومت و قدرت چنین نکردند که این نه تنها نکته مثبتی نبود که منفی هم هست. ایشان میدانستند مامون قصد کنترل و نظارت کامل دارد اما قبول کردند. دلیل قوی تر ندادن بهانه به دشمن است و جلوگیری از چند دستگی است. به یاد آر که خدا برای اتمام بهانه مسلمانان قبله را عوض کرد. خود مسلمانان ایراد گرفتند. گفتید عباس افندی با پای خود رفت لقب را گرفت و بازگشت. اما تاریخ شاهد است ایشان پس از آنجا به قاره امریکا رفتند پس نیت گرفتن لقب نبوده. در ضمن هر چه را دوست دارید جواب میدهید؟ عرض شد ۶۰ سال که ایشان در حبس و بلا بودند انگلیس کجا بود. روسیه چه میکرد. یهود چطور؟ بعد هم بهائیان که تا چند روز پیش از نظر شما نمیگفتند پشت کرده و ... شما همه جا حرف یک نفر را به کل تعمیم میدهید؟ من برای تفکر و نگاه درست به یک عکس اینها را از خودم گفتم و نگفتم که عباس افندی ناراحت بود. ماشاءالله شما از اسرار همه قلوب آگاهید!! اگر شما یک نفر را با همه یکی میکنید چه بسا جاهای دیگر هم از خود اضافات کنید. این چه تحقیقی است. شما دلیل نمی آورید از قبل قضاوت کردید و حالا به زور از آن دفاع میکنید.
انجیل و تورات تا جایی کامل مورد قبول بهائیان است که آیات موسی و عیسی است
شاید ندانید اما عهد عتیق و جدید شامل آیات موسی و پس از آن روایات و غیره است و نیز انجیل شامل آیات عیسی و روایات حواریون و دیگر بزرگان بعد آنهاست. انگار شما قرآن و نهج البلاغه و ... را با روایات نامطمئن از افراد را یک جا بنویسید. به خاطر خطا در چند روایت که آیات اصلی خراب نمیشود. خود قرآن گفته (خدا هرگز زمین را از حجت خالی نمیگذارد) حجت زمان مسیحیت و یهود چه بود؟ این که شما ادعای دستکاری شدنش را کردید آیات خدا از قول دو پیامبر است. خدا همان طور که قرآن را از دستکاری حفظ کرده آنها را هم حفظ کرده. خدا همان خداست آیات هم آیات او. اما روایات همه ادیان حاوی صحیح و جعل و تحریف و ... است.
شما عقلی و نقلی درست جلو برو و رد کن. با روایت تاریخی تنها و بی سند معلوم که نمیشود. همه دنیا با همینها مردم را گول زده اند. چند نظر بالاتر که عقلی و نقلی بود ندیدم خودت را داخل کنی! چسبیدی به یک عکس. حتما چون عباس افندی در عثمانی زندانی بوده میشود گفت (اگر او از طرف خدا بود باید مثل موسی میتوانست فرار کند و...)
مسلم است برای ایرانیان فعلی هر جا نام حضرت رسول و ائمه را بیاوری کسی جرات نظر دادن ندارد. کافیه بگی ائمه خوب کاری کردند عباس افندی کلا اشتباه کرد و کسی تکلمی نکند.برای اسلام دلیلی بیاور که غیر مسلمان هم بپذیرد همان طور که توقع داری بهائیان قبول کنند. فکر کن در جائی هستی که بیطرفی رواج دارد آنجا چه میکنی. همین است که بهائیان دارند در همه جا گسترده میشوند اما مسلمانان نه.
راستی به او گفتی پیامبر اما او جانشین پیامبر بهائیان است. شاید مثل ائمه اسلام.
شما خودت دین اسلام را به تحقیق کسب کردی یا به ارث.
بدرود.

اولا لحن بنده نرم بوده و هست که این را به سبب اعتقاد به اسلام راستین دارم و بر خلاف اکثریت پیروان بهائیت سعی کرده ام از تعصب بی جا به دور باشم که البته قضاوت را به مخاطبین منصف می سپارم.
در قرآن کریم به صراحت خداوند حضرت رسول(ص) را خاتم النبیین یعنی خاتمه دهنده پیامبران معرفی می کند.و لکن رسول الله و خاتم النبیین؛ پیامبر فرستاده خدا و خاتم پیامبران است (سوره احزاب آیه 40)از این صراحت بالاتر؟؟!!
حتی آیات دیگری مبنی بر خاتمیت حضرت رسول(ص) و دین اسلام داریم از جمله: آل عمران آیه 19:ان الدین عند الله الاسلام؛همانا دین نزد خدا اسلام است. آیه 85 سوره آل عمران:و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه؛ هر که جز اسلام دینى را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود.
و دی هیچ جای قرآن راجع به دین اسلام از قید زمان استفاده نشده که مثلا دین اسلام تا زمان دین بعدی اعتبار دارد یا مثلا ای پیامبر بعدی در پیش است و یا مواردی از این دست.باز هم بگم؟!
اگر یهودی ها و مسیحی ها قرآن را زیر سوال ببرند باز اندکی به آنها حق می دهم .ولی شما به عنوان یک بهائی حق چنین کاری را نداری چون مدعی اعتقاد به آیات قرآن هستی پس باید آن را بپذیری.
دلیل کنار کشیدن حضرت علی(ع) جلوگیری از ایجاد اختلاف بیشتر بین مسلمین چون در همان ایام هم مثل امروز با توطئه دشمنان اسلام چند دستگی ایجاد شده بود. که خود این موضوع جای بحث طولانی دارد و در این مکان نمی گنجد.
اینکه می گویید عباس افندی بعد از کسب جایزه به امریکا رفت چه ربطی به دریافت این نشان دارد.اینکه وی بعد گرفتن نشان به امریکا رفت یا اروپا ماند یا افریقا چه فرقی میکند.همان طور که گفتم اصل این است که جایزه را گرفت. والسلام و بقیه حرف ها توجیهات خنده داری است.عین این که من بروم مرتکب قتل بشوم و بعد اونجا بمونم یا بروم جایی یا برگردم به محل قبلی.چه فرقی می کند اصل کاریست که من انجام داده ام و باید پاسخگو باشم.
ضمنا دلیل حبسش هم مظلوم نشان دادن عباس افندی بود تا مردم بیشتر به وی ایمان بیاورند چون اگر دائم در رکاب انگلیس و روسیه حرکت می کرد مردم بیشتر می فهمیدند که کلاه گشادی سرشان رفته است.
ضمنا در مورد قرآن باید این نکته را ذکر کنم که خداوند در آیات قرآن فرموده است که آن را از گزند تحریف حفظ خواهد کرد ولی در مورد انجیل و تورات چنین نیست همین چند نسخه بودن انجیل یعنی تحریف آن وگرنه که حضرت عیسی(ع) که انجیل به صورت چند نسخه ای نیاورده بود!!! و در تورات هم بعضا موارد خنده داری وجود دارد که جملگی حاکی از تحریف آن است از جمله یک نمونه عرض می کنم و آن ماجرای خنده دار کشتی گرفت خداوند!!! با حضرت یعقوب(ع) می باشد که نصف روز طول کشید و در نهایت یعقوب (ع) برنده شد!!! ولی قرآن تک نسخه است و بین قرآن هایی که قدمت هزار ساله دارد و در حفاری های باستانی کشف می شود با قرآنی که امروز چاپ می شود کوچکترین تفاوتی نیست.پیشنهاد می کنم سخنان رائفی پور پیرامون بهائیت را دانلود کرده و بشنوی که بیان زبان ساده بیانگر حقایق گسترده ای راجع به بهائیت می باشد. ضمنا بنده پذیرای نظرات مخالف بوده و هستم و معتقد به کار تحقیقی هستم که اگر چنین نبود این وبلاگ ایجاد نمی شد یا حداقل قسمت نظرات آزادانه نبود و آن را فیلتر می کردم تا فقط نظرات موافق خودم را در معرض دید عموم قرار دهم.
موفق و موید باشید.

افشین شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام
تا کنون هر بار سلام کردم و هرگز جواب ندادی مسلمان راستین!
نام و نشانی هم نداری. چرا؟ اگر روزی عقیده بهائی به عنوان دین قبول شد امیدوارم مفقود الاثر نشوی!
کلمه اسلام یک ایده آل است اما شما به عنوان یک مسلمان همه خصلتها را با برگزیدن دین مالک نمیشوی این تفاوت بین بالقوه و بالفعل است اسلام خیلی خصلتها دارد که در اکثر مسلمانان نیست مثلا قتل عام بابیان بدون محاکمه یا آواره کردن بهائیان در دهه ۶۰ مثل خانواده فهندژ در سعدی شیراز. اسلام راستین در حضور حضرت علی بسیار وضوح داشت اما یک به دویست مردم هم ایشان را نشناختند چطور قبل قضاوت خدا درباره خود اینقدر از خود مطمئنی

بعد هم که میگوئید اکثر بهائیان مگر شما چند تن از آنان را میشناسید که تحلیل آماری هم کرده باشید؟! تا چند وقت قبل اکثر افراد میگفتند این بهائیها که غیرت و تعصب نمیفهمند.

لحنت هم تند بود. برای رد کردنش چرا پای بهائی را وسط میکشی. حالا سایت درباره بهائی است دلیل نمیشود اگر خطائی کردی از کس دیگر برای رفع اتهام نردبان بسازی. از جملات خودت لحن را ببین.

من عقیده خود را وسط نکشیدم چون همگی با نام عقیده برخورد میکنند نه با واقعیت آن. در ضمن شما نه مرا دیدید نه میشناسید پس تنها حق احتمال دادن دارید نه قضاوت قطعی حتی اگر ۹۹ درصد مطمئن باشید. نهایتا اینکه من محققانه وارد شدم و چند بار دلایل عقلی هم ارائه کردم اما شما محکم چسبیدید به عکس که شاید قویترین حربه شما باشد اما بنده برای شنیدن جواب شما به ادله عقلی انتظار میکشم.

برخی موارد شاید برای شما خنده دار باشد پس بفرما (مرا به خنده آورد) یا (به نظر من خنده دار است) جای همه تصمیم نگیر

من کاری نداشتم چه فرقی دارد گفته بودی عباس افندی رفت با پای خودش رفت جایزه را هم گرفت و بازگشت. عرض شد نه بازنگشت و رفت به امریکا این برای نقل صحیح اخبار است. ثانیا جایزه به تنهائی ذاتا خطا نیست که آن را با قتل که ذاتا گناه است مرادف دانستی. مگر آنکه برای عمل ذاتا بدی بوده باشد. راستی دلیل اهدایش چه بود؟ مابقی دلایل برداشتهای شماست و گرنه حضرت علی خودشان حضور ندارند که حرف شما را بررسی کنند.
واقعا به نظر شما انکلیس برای مظلوم نشان دادن عباس افندی اجازه داده او ۶۰ سال زندانی باشد؟ آن وقت چه نفعی برای عباس افندی داشته. یک نشان و جایزه در ازای ۶۰ سال خدمت او هم گرفته و بشکن زنان رفته؟!! شما جایگزینی برای عمر رفته سراغ دارید؟ به هر قیمت خریدارم. هر چه هم گرفته باشد چه زمانی استفاده میکند؟ حتما با پول جایزه رفته سواحل قناری برای تفریحات سالم و هوای خوب؟!! یا رفته برای شروع مظلوم نمائی این بار برای روسیه؟ ببینم نشانی چیزی از روسیه نگرفته؟ یعنی واقعا ۶۰ سال برای مظلوم نمائی؟ چرا ۶۱ سال نبود؟
زحمت کشیدید اما جسارتا خاتم النبیین را خودم عرض کرده بودم. و دلیلی هم در ادمه آن بود که انگار به نظرتان نرسیده که اگر خاتم نماد پایان میبود حضرت علی که لقب خاتم الاوصیا را از حضرت رسول گرفتند آخرین وصی میبودند. البته این لقب حضرت قائم هم هست که به نظر نشان وحدت مقام ائمه یا همان اصل امامت در اصول اسلام است. شما فقط هر چه به نفع هست را میبینید؟

نظرتان را به آیات دیگری از قرآن جلب میکنم
سوره ها و ایه های (بقره ۱۲۶) (بقره ۱۲۷) بقره ۱۳۰) (آل عمران ۴۵) (مائده ۱۱۱) (یونس ۷۲) (یونس ۹۰) (یوسف ۱۰۲) در همگی این آیات از قول مومنین قبل اسلام لفظ مسلمان به کار رفته مثلا نحن مسلمون یا مثل آن. مگر آنان مسلمان بودند؟ عجیب نیست بگوئیم مسیحیان میگفتند ما مسلمانیم؟ در ضمن زمان اسلام و قران هنوز بهائی موجود نبوده. پس میتواند خطاب به دیگر ادیانی باشد که جای خدا تصمیم گرفته و دین بعد را نمیپذیرند.

دلیل حضرت علی در سخنان خودشان بسیار بهتر است مثلا فرمودند حکومت نزد ایشان از اب بینی بز بی ارزش تر است. ائمه بر خلاف عقیده شخصی شما نیت حکومت نداشتند اگر فکر میکنی حضرت رضا ترفند سیاسی زده حضرت علی هم بسیار داناتر از عمروعاص بود و میتوانست با ترفند او را شکست دهد اما کسب مقام اصلا برایشان مهم نبود. و گرنه شلاقهائی که به ولید زدند هم باعث چند دستگی بود اما چون لازم بود زدند. در اخر قبول دارم جلوی تفرقه را هم گرفتند اما نه با کنار زدن یک عمل لازم. شما تا همان حدی که جوابت مقبول به نظر رسد جواب میدهی؟

خداوند کتب الهی را به عنوان حجت میفرستد و تضمین کرده زمین را هرگز از حجت خالی نگذارد. باز هم ناقص ارائه دادی من کامل توضیح دادم که آیات موسی حاوی کشتی گرفتن نیست آنها روایاتی مثل روایات جعلی در اسلام است که در دوره معاویه شروع شد. عرض کردم قرآن گفته هرگز زمین را از حجت خالی نمیگذارد و ادیان مسیحی و قبل آن حجتی غیر ایات نداشتند.
و اما درباره تحریف (نه جعل و تغییر) اولا کتب تحقیقی مورد قبول در جمهوری اسلامی چاپ شده که چهارده روایت قرآن را توضیح میدهد و برخی روایات حاوی کلمات متفاوت در معنا هم هست. تعدد به دلیل نبودن امکانات زمان بوده نه تحریف. بر خلاف حرف شما کوچکترین که سهل است تفاوت کم نیست در چهارده روایت قرآن اما این صدمه بسیار کمی ایجاد کرده و دیانت حفظ شده چون خدا مردمش را تایید هم میرساند.
حضرت امام حسین درباره مسلمانان ظاهری زمان خود فرمودند (قرآن را آن گونه که میخواهند معنی میکنند) و این معادل (یحرفون الکلم عن مواضعه) است که در قرآن شریف آمده و کلمه تحریف را میبینی. تحریف در معناست وگرنه عوض شدن کلمه تغییر یا جعل حساب میشود. حالا حرف تو را بپذیرم یا امام حسین را؟

کسی مدعی تحقیق است که از ابتدا شروع کند نه آنکه از وسط قضاوت کرده و ارائه داده باشد. شما بر پایه حتمیت گمراهی حرف میزنید نه تحقیق از ابتدا.

یادت نرود سلامم را پاسخ گوئی.
بدرود

بنده در پیام های قبلی عرض سلام کردم لطفا مراجعه بفرمایید و ببینید تا خلاف این حقیقت را مدعی نشوید.اما لازم نمی دانم در هر پیام اقدام به سلام و احوالپرسی نمایم و همان یک مورد کافیست چون فضای اینجا مجازیست و بحث ما ادامه دارد و قطع نشده است.اما اینکه بنده چرا خود را معرفی نمی کنم هم دلیلش این است که ترجیح می دهم گمنام روشنگری کنم و فکر می کنم این کاملا بر شما و همه روشن باشد که کاری که بنده انجام می دهم کاملا قانونی،به جا و منطقی می باشد و از قضا از حمایت های دولت جمهوری اسلامی ایران برخوردار است و چه بسا دیگران هم به من این را گوشزد می کنند که بهتر بود آشکارا این وبلاگ را اداره می کردم تا از حمایت های احتمالی دولتی و غیر دولتی برخوردار می شدم.اما این کار را نکردم چرا که هدفم مادی نبود و دلیل این کارم برخورداری از تشویق و جایزه و غیره نبود و نیست بلکه یک هدف مهم دارم و آن هم رضایت پروردگار است و همان که او بداند من کیستم و در حال انجام چه کاری هستم برایم کافیست.پس نیازی به اینکه در بوق و کرنا کنم که من مالک وبلاگ هستم و عکس خود را قرار دهم و نام و نشان خود را در وبلاگ منتشر کنم نمی باشد.در مورد اینکه مدعی قتل عام بهائیان هستی ، اگر ما فرض را بر این بگیریم که چنین قتل عامی صورت گرفته است این موضوع چه ربطی به اسلام و قرآن دارد و اصلا چه تاثیری بر حقانیت یا عدم حقانیت بهائیت دارد؟!
اینکه مدعی تند بودن لحن بنده هستید ، این نظر شماست و نیازی به توضیح نمی بینم و نظر خودم را دارم که معتقدم لحن تندی در پاسخ هایم نداشته ام.
بنده معتقدم تفاوتی در این موضوع نیست که عباس افندی بعد از دریافت نشان خود به امریکا رفت یا جای دیگر.اصل دریافت این نشان بود که صورت گرفت حالا اینکه بعدش کجا رفت دردی را دوا نمی کند.
در مورد احادیث و روایات جعلی در اسلام که مدعی بودن آن هستید کاملا با شما هم عقیده ام . البته که احادیث و روایات جعلی متعددی در اسلام وجود دارد و همین حالا هم وجود دارد و شاید در آینده بیشتر و بیشتر هم بشود دراین تردیدی نیست.جاعلین حدیث و روایت در طول تاریخ کم نبوده اند.اما روی سخن من و نقطه پا فشاری من عین آیات قرآن کریم می باشد که از هر گونه تحریف و تغییری در امان بوده و هست و بر طبق وعده الهی خواهد بود.اما بنده چند آیه در مورد خاتمیت حضرت رسول(ص) از قرآن ذکر کردم و منتظر پاسختان هستم.
اینکه حضرت علی(ع) از بی ارزش بودن حکومت برایش سخن می فرماید ، منظور ایشان بهره مادی و شخصی از حکومت می باشد وگر نه هدف ایشان و هدف تمامی ائمه(ع) تشکیل حکومت اسلامی بوده تا بتوانند به وسیله آن شریعت اسلامی را حاکم نمایند که اگر چنین نبود ایشان حکومت را نمی پذیرفت .
در پایان این پیامم این سوال را از شما می پرسم که چرا مثلث اسرائیل،امریکا و انگلستان بزرگترین حامی بهائیت هستند.به واقع آنها در حال دفاع از یک دین الهی هستند؟ در خلوت خود به این سوال فکر کنید.
موفق و موید باشید

افشین یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ق.ظ

سلام
عذر مرا بابت خطایم بپذیرید
بله جوابهای قبلی را دیدم
اما حضرت محمد کلا جواب سلام را واجب دانستند. البته آیه یا حدیثی برای فضای مجازی ندارم.
به هر صورت از اشتباه خود پوزش میطلبم و امیدوارم جو را متشنج نکرده باشد.

خواهش می کنم.

افشین یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ق.ظ

سلام
فضای اینترنت مجازی است اما خود ما که نه. سلام هم نام خداست و مجازی نیست. دیگر حکم نسازید.

در مورد خدمت در گمنامی حرفتان ناحق نبود. فقط سخت است که آدم نداند با یک نفر طرف است یا با چند نفر. جسارتا حالت دوم اینست که اینها ادعای شما باشد و با واقعیت مغایر. ببخشید محققم و کارم احتمال دادن تا جایی که به قطعیت برسم.

در مورد لحن هم تنها مرا آزرده بود احتمال دارد اشتباه بوده باشد مگر آنکه چند تن باشید.

سعی دارم مباحث را کمتر کنم که بحث واضحتر شود.

جواب ۱۴ روایت قرآن را دادم و تعدد را الزاما نابودگر ندانستم. لطفا به متن بالاتر بنگرید. جعلیات تورات و انجیل را هم رده روایات جعلی دانستم. آیات الهی آنها را در کنار قرآن تحلیل کردم.

جواب مفهوم تحریف و تفاوتش با جعل هم عرض شد و روایت امام حسین درباره تحریف (در معنا کردن) قرآن که مطابق فرمایش قرآن است.

جواب خاتمیت هم در دو قالب ذکر شده بود یکی خاتم الاوصیا یکی چند آیه درباره ادیان قبل و لفظ مسلمان.

جواب مظلوم نمائی با حبس را هم عرض کردم نظر خاصی ندادید.

بحث قتل عام بابیان بود و آوارگی بهائیان. آن را تقصیر اسلام نینداختم. مثالی بود درباره بالقوه و بالفعل بودن ایمان. نیازی به جواب دیگری ندارم. دست کم اینجا.

در مورد مطلب حکومت اسلامی یک نقطه کور برایم هست. اگر از همان ابتدا حکومت تاسیس میشد نهایتا در نبود ائمه اطهار چه میشد؟

در مورد مثلث معلوم نیست اگر این عقیده الهی باشد و روزی برسد که دفاع ظاهری دیگر برایشان منفعت نداشته باشد باز هم ادامه دهند پس این الزاما دلیلی بر رد نیست. یک احتمال همین است که عقیده الهی باشد و آنان در پی اطفای نور الهی. دوم آنکه الهی نباشد و ساخته بشر. اما قدرتها بعید است بتوانند اینقدر متحد عمل کنند. اتحاد خصلتی الهی است غیر الهی ها از آن محرومند.

آیا بهائیان برای جهان خطری دارند؟ یا عقیده بهائی؟

اگر این بار ناقص جواب بیاید اجبارا هر مطلب را در کادری جدا میفرستم تا معلوم شود کجا را میدانید کجا را نه.
بدرود

خب بنده پاسخ سلام شما را فرستادم.عرض کردم محیط اینجا یک محیط مجازیست.چند بار عرض سلام را خیلی جالب ندیدم.البته نظر شما هم محترم هست.در مورد شخص مقابل شما هم عرض می کنم که بنده و دوستم مالک این وبلاگ هستیم.البته بنده بیشتر نقش دارم و غیر ما کسی در ارسال مطالب نقشی ندارد ولی تمامی پاسخ ها را شخصا نوشته ام.
در مورد خاتمیت پیامبر(ص) و دین اسلام بنده مطالب خودم را بیان کردم.در مورد حبس رهبران بهائیت هم بنده معتقدم استعمار آنجایی لازم بداند از حبس و حذف دوستان سابق خود دریغ نخواهد کرد.در مورد تشکیل حکومت اسلامی در دوران ائمه(ع) باید این نکته را ذکر کنم که تشکیل حکومت از سوی ایشان اقدامی مشروع بود ولی آنها به دنبال کسب مقبولیت از سوی مردم هم بودند همان طور که در زمان امیرالمومنین(ع) بعد از قتل عثمان مردم به سمت منزل ایشان هجوم برده و خواهان پذیرش رهبری مسلمین از سوی ایشان بودند که طبیعتا هم مشروعیت و هم مقبولیت به وقوع پیوست و حضرت در آن زمان حکومت را پذیرفت البته در زمان ائمه بعدی این شرایط فراهم نشد.در دوران بعد از ائمه(ع) هم بایستی مقبولیت و مشروعیت توامان باشد تا حکومت اسلامی تشکیل گردد.
در مورد حمایت مثلث اسرائیل،انگلیس و امریکا از جریان بهائیت این نکته را هم اضافه می کنم که آیا ما نباید از بابت حمایت آنها از بهائیت به خود بیاییم که چگونه ممکن است رژیم های استعمارگر حامی یک دین الهی شوند؟! البته این موضوع جای بحث زیادی دارد که اگر بخواهید بنده بیشتر به آن اشاره خواهم کرد.
ضمنا یک سوال شخصی از شما دارم اگر :شما بهائی هستید؟ آیا بهائیت را دین الهی می دانید یا در حال تحقیق پیرامون روشن شدن این موضوع هستید؟

افراد حق دارند اعتقاد خود را خود انتخاب کنند.بنده هم قبلا عرض کردم مشکلی با بهائی ها ندارم اما با عقیده بهائی چرا. مشکل دارم ، خیلی هم مشکل دارم.چون معتقدم این فرقه گمراه با کمک استعمار شکل گرفت و چون استعمار بیشترین خطر را از اسلام احساس می کرد با تمام توان به حمایت از این فرقه پرداخت تا هدف اصلی خود یعنی ایجاد تفرقه در بین صفوف مسلمین را محقق سازد.حداقل نتیجه کار استعمار همین ایجاد اختلاف بین من و شماست که سبب شده است امروز در این فضای مجازی با یکدیگر به بحث بپردازیم.البته تازه این نوع تقابل من و شما خیلی دوستانه و ایده آل است. در تاریخ نمونه های گسترده ای از درگیری های سخت و پر خسارت ثبت شده است.خب از نگاه دشمن چی از این بهتر؟! اینکه ما به جای اتحاد با هم در برابر دشمنان استعمارگر به جبهه گیری و درگیری با هم بپردازیم.خب طبیعی است که دشمن به شدت به حمایت از این فرقه می پردازد تا هدف خود را محقق سازد البته استعمار تلاش خود را به کار بسته است تا حمایتش از بهائیت خیلی ملموس نباشد تا ما نفهمیم که کلاه گشادی سرمان رفته است. دوست عزیز به شما پیشنهاد میکنم فایل صوتی تحلیل بهائیت از سوی استاد رائفی پور را که به تحلیل ساده بهائیت می پردازد را دانلود کرده بشنوید.اگر امکان دانلود فراهم نشد آدرس ایمیل خود را بفرستید تا برایتان ارسال کنم.خیلی دوست دارم نقطه نظر شما را راجع به این تحلیل بدانم.
موفق و موید باشید

افشین یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ق.ظ

سلام
دلم میخواست این را خصوصی بفرستم تا فقط خودت بخوانی اما قابلیت آن نبود. این نافی مطالب قبل نیست و در واقع نظری خصوصی به شمار میرود.
اگر کسی غیر ما میخواند دقت کند مدرکی موجود نیست و این تنها یک سوال از مسئول وبلاگ است.
هر چند پوزش طلبیدم (چون شواهد ظاهر دال بر صحت حرف شما بود) اما کاملا بعید است بنده بین ۴ الی ۵ نظر ندیده باشم شما جواب سلام دادید. ته دلم احساس میکنم شما بعد از مطلب من آنها را به پاسخها اضافه کردید. قبل نوشتن آن مطلب دقیقا همه جوابهای شما را نگاه کردم. البته به قول خودم ۹۹ درصد مطمئنم اما همیشه امکان خطا هست. ولی اگر حق با من باشد واقعا کار نادرستی است.

خیر .نظر شما درست نیست.لطفا در شرایطی که استناد ناچیزی مبنی بر صحت گفته خود دارید آن را با احتمال 99 درصد مطرح نفرمایید.آزمایش صحت ادعای بنده ساده است.یک وبلاگ در بلاگ اسکای ایجاد کنید و برای آن به عنوان یک مخاطب نظر بفرستید و بعد به عنوان مدیر وبلاگ پاسخ آن را ثبت کنید.خواهید دید که بعد از خروج از مدیریت وبلاگ و ورود مجدد به آن دیگر امکان ویرایش پاسخ ها نخواهد بود.

سرباز گمنام سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 ق.ظ http://10moharram1437.blogsky.com

10moharram1437.blogfa.com
10moharram1437.mihanblog.com
10moharram1437.blogsky.com

افشین پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 ق.ظ

سلام. اکنون که مستقیما پرسیدید عرض میکنم بله بهائیم اما نباید اثری در گرایش اصلی بحث بگذارد. بعد از این هم هنوز جایی که میگویم محقق نهایت سعیم در تحقیق است. جسارتا بار اولی است که جوابهائی اینگونه قابل قبول از جانب این وبلاگ دریافت میکنم.
الان حس میکنم زبان هم را متوجه میشویم. بله افراد با اصل عقیده باید جدا تحلیل شوند. مفهوم حکومت اسلامی حالا به ترازی قابل بحث بدل شد نه پولیتیک زدن به یک خلیفه مثل مامون.
از احتمال خطایم در مورد اتهام در مورد دستکاری آگاهم اما آزمایشش نکرده بودم چون آن وقت ادعایم از احتمال خارج و به دروغ بدل میشد. جسارتا آزمایش کردم اما توانستم جواب نظر رفته را عوض کنم. به هر حال شاید تشابه ایپی خودم با نظر دهنده عاملش بود یا هزاران احتمال دیگر که بتواند رفع اتهام شما باشد. حرفم اینست که چرا شما هرگز از یک حالت بیشتر را فرض هم نگرفتید؟ چرا در مورد مشابه شما یا دیگران حتی یک بار سعی نمیکنید در کنار مطالب جناب رائفی پور مطالب متشاکیان را هم بشنوید؟ تنها زمانی عدالت را درک میکنیم که خودمان تحت ظلم باشیم!
برای هر مطلب جداگانه خواهم نوشت.
متشکرم از اینکه بالاخره حرفم را شنیدید.
حرفهای ایشان را اگر بیابم و فراموش نکنم چشم میبشنوم.
بدرود

در مورد این موضوع که در بحث تحقیقی بایستی دین و اعتقادات شخصی را کنار گذاشت و با نگاهی بی طرفانه به مسائل نگاه کرد کاملا با شما هم عقیده ام.قبلا هم خدمت شما عرض کردم که اگر نگاه جانبدارانه به مباحث بهائیت داشتم مثل اکثر سایتهای حامی بهائیت قسمت نظرات وبلاگ را منوط به تایید نویسنده می کردم تا آن نظراتی که مورد تایید بنده می باشد به نمایش در آید مثل سایت های بهائی که بنده نظراتم را بارها ارسال کرده ام ولی امکانی برای نمایش آنها به وجود نیامد.
در مورد تغییر جواب ارسالی برای نظرات هم مجدد باید این نکته را مطرح کنم که بنده قبلا جوابی را برای یکی از نظرات خوانندگان فرستادم و سپس خواستم چند سطر به نظر قبلی اضافه کنم که میسر نشد و به ناچار مجبور شدم خودم مجدد یک نظر را به عنوان ادامه جواب بفرستم و برای همین هم عرض کردم امکان ویرایش جواب های ارسالی نمی باشد.اگر شما جواب های قبلی بنده را ذخیره می کردید مسلما امکان اثبات ادعای بنده به راحتی میسر بود.
در مورد سخنان استاد رائفی پور هم خدمت شما عرض می کنم که نگفتم حرف های ایشان وحی منزل هست.خیر نظرم این است که ایشان با زبانی گویا و واضح مطالب را بیان می کند و اگر دسترسی به سخنان وی نداشتید بنده حاضرم آن را برای شما و یا دیگر خوانندگان این وبلاگ در صورت تمایل بفرستم و البته حاضرم راجع به مباحث وی بحث انتقادی هم داشته باشیم.البته پذیرای سخنانی در حمایت از بهائیت هم هستم و خودم هم فایلهای صوتی و تصویری قابل توجهی در حمایت از بهائیت دارم.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:35 ق.ظ

سلام
چون زیاد با وبلاگ نویسی آشنا نیستم بهتر است حرفتان را بژذیرم مگر آنکه دلیل مقبولی داشته باشم. حق با شماست من که ذخیره نکردم بهتر است شک نکنم یا مطرح نکنم حتی اگر قابل تغییر هم باشد. اگر جسارت کردم ببخشید. در ایران سالهاست در مقهوریتیم و این مرا بسیار رنجانده. سالها از المپیاد و پاسپورت و تیزهوشان و دانشگاه و شغل دولتی و ... محروم بوده ایم.
امکان آنکه سایتی با مدیریت یک بهائی متاسفانه آزادی بیان را فراموش کند هست. خودم دوستانی دارم که نظراتی بسیار ضعیف دارند. خودم بعد از آشنایی با یک طلبه مسلمان راستین نماز را آغاز کردم و مطالعه دینی را شروع نمودم. او نماد مسلمانی با عقیده و یک انسان اندیشمند است. کتاب عصر ظهور را به من داد و جهت زندگیم را واضحتر کرد.
جناب رائفی پور را نمیشناسم اگر سخنانش مجاز است بفرستید تشکر میکنم. حرفهای من هم وحی منزل نیست حتی وقتی نقل قول از آیات میکنم با برداشت خودم آمیخته است. هیچکدام ما امام معصوم نیست.
جواب یک بخش را نداده بودم بله دین بهائی را الهی میدانم. اما این منافی تحقیقم نیست. فقط محققی نیستم که یا اصرار در اثبات کنم یا اصرار در رد. اگر تبلیغ آزاد بود مساله فرق میکرد.
بدرود.

یک فایل صوتی از تحلیل استاد رائفی پور درباره بهائیت به ایمیلتان ارسال کرده ام که ملاحظه بفرمایید و نظرتان را راجع به آن برایم بفرستید.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ق.ظ

سلام
مبحث خاتمیت و معنای آن: خاتم الاوصیا در جواب خاتم النبیین
خاتمیت به معنی پایان دائمی ظهور پیامبر نیست.
اگر خاتم النبیین معنی پایان و نفر آخر بود خاتم الاوصیا فقط باید لقب حضرت قائم میبود اما لقب حضرت علی هم هست.
بدرود

فرق خاتم، در خاتم الاوصیاء که به امام علی (ع) نسبت داده شده با خاتم الانبیاء که به پیامبر (ص) نسبت داده شده چیست؟
عن النبی صلّى اللّه علیه و آله قال: أنا خاتم الأنبیاء، و أنت یا علی خاتم الأوصیاء.
در پاسخ باید گفت که درباره اطلاق کلمه خاتم الاوصیاء بر علی (ع) محل تردید است بلکه در روایات، تعبیر کلمه وصی (نه خاتم الاوصیاء) را از زبان پیامبر (نسبت به امیرالمؤمنین) داریم. در ذیل آیه مبارکه "وانذر عشیرتک الاقربین" که شیعه و سنی روایت کرده اند و علامه امینی در کتاب الغدیر آورده که پیامبر اسلام (ص) به امر خدا خویشان خود را دعوت کرد که آنها را انذار کند. سپس پیامبر (ص) از حاضرین سؤال کردند چه کسی از شما مرا یاری می کند تا جانشین و وصی من باشد. کسی پاسخ حضرت را نداد تا بار سوم که علی (ع) بلند شد و پیامبر فرمودند: "انت اخی و وصی و خلیفتی من بعدی" و با این تعابیر متفاوت تصریح به وصایت حضرت علی (ع) کردند.
علامه طباطبائی در این زمینه می فرمایند: "پیغمبر اکرم (ص) در اولین روزهای بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیک تر خود را به دین خود دعوت کند صریحاً به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد، وزیر و جانشین و وصی من است. علی (ع) پیش از همه مبادرت نموده، اسلام را پذیرفت و پیغمبراکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را تقبل نمود. در ذیل این حدیث، علی (ع) می فرماید: من که از همه کوچکتر بودم عرض کردم: من وزیر تو می شوم؟! پیغمبر دستش را به گردن من گذاشته فرمود: این شخص برادر و وصی و جانشین من می‌باشد باید از او اطاعت نمایید، مردم می خندیدند و به ابی طالب می گفتند: تو را امر کرد که از پسرت اطاعت کنی.(تاریخ طبری، ج2، ص321؛ تاریخ ابی الفداء، ج1، ص 116؛ البدایه و النهایه، ج3، ص39؛ غایه المرام، ص320)"(شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص26،25)
اما تعبیر خاتم الاوصیا در مورد حضرت علی (ع) گفته نشده است بلکه این تعبیر را درباره امام زمان (عج) داریم.
در این رابطه روایتی از کشف الغمه، علامه اربلی ج2، ص499، نقل شده است: "ابوبصیر خادم است که گفت": برصاحب الزمان (عج) وارد شدم، در حالی که درون گهواره بود، نزدیک رفتم و سلام کردم، حضرت فرمود: مرا می شناسی؟ عرض کردم: آری، تو بزرگ و سید من و فرزند امام من هستی... حضرت فرمود: "انا خاتم الاوصیاء وبی یرفع البلاء من اهلی و شیعتی." (یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، علیرضا رجایی تهرانی، ص47)
این روایت تصریح بر این مطلب دارد که کلمه خاتم الاوصیاء نسبت به صاحب الزمان بکار برده شده و معنای خاتم نیز اقتضای این را دارد که ختم به امام زمان (عج) شود.
اما در تفاوت کلمه خاتم در خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء بر حسب روایتی که پیامبر (ص) فرمودند "یا علی من در تنزیل قرآن جنگیدم و تو در تأویل قرآن می جنگی"، باید بگوییم که خاتم الانبیایی پیامبر اسلام (ص) ختم نزول آیات واحکام از جانب خدا و انقطاع وحی است. از این جهت پیامبر (ص) خاتم الانبیاء هستند ولی در تأویل واقعی آنچه که پیامبر (ص) آورده اند و باعث اختلافات میان مسلمانها شده مانند جنگ صفین که قرآنها را بر سرنیزه کرده و به نفع خودشان تأویل تا صحیح از قرآن می کردند، حضرت علی (ع) با این تأویل می جنگید و می فرمود که قرآن ناطق منم.
روایات مختلفی بر این مطلب تصریح دارند از جمله: "ابوالصباح کنانی گوید: امام صادق (ع) فرمود: خداوند تنزیل و تأویل را به پیامبرش آموخت و پیامبر (ص) نیز آن را به علی (ع) یاد داد. از پیامبر گرامی (ص) نقل شده که خطاب به اصحاب خود فرمود: از میان شما کسی است که بر تأویل می جنگد همانطور که من بر تنزیل جنگیدم.
سلیم بن قیس از سلمان فارسی نقل کرده که گفت علی (ع) همه قرآن را جمع آوری کرده و با دست خود تنزیل و تأویل آنرا نوشت."( روشهای تأویل قرآن، دکتر محمد کاظم شاکر، ص72)
پس تأویل قرآن به علی (ع) خاتمه پیدا نکرد بلکه امامان بعد آن حضرت نیز در تأویل واقعی قرآن می جنگیدند با اینکه قرآن در میان مسلمین قرار داشت ولی حکومت ها آن را به گونه ای تأویل می کردند که امامان در مقابل آن ایستاده و شاهد می آوردند و تأویل واقعی آن را بیان می کردند. و این امر تا زمان امام عصر (عج) باید ادامه داشته باشد. در واقع خاتم الاوصیاء خاتمیت تأویل آیات قرآن کریم است. امامی که حجت بر همه است وقتی که تأویلات خودش را از قرآن کریم ارائه می کند گفته می شود که دین جدیدی آورده و حال آنکه همان قرآن است. امام صادق (ع) می‌فرماید: "هنگامی که قائم خروج کند امر جدید و کتاب جدید و روش جدید و داوری جدیدی با خود می آورد..." چنانکه امام باقر (ع) نیز فرموده است: "هنگامی که قائم آل محمد (عج) قیام کند خیمه هایی نصب می کند برای کسانی که قرآن را همانطور که نازل شده به مردم تعلیم دهند، این مشکلترین کارهاست. زیرا آن قرآن به عکس قرآن فعلی جمع آوری شده است."( یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج). علیرضا رجایی تهرانی، ص215.216)

افشین جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ

سلام
در مبحث سیاست استعمار: آنها همه کار میکنند اما یک نفر که عامل است چطور؟
بله استعمار هر روشی را انجام میدهد مثلا برای تخریب دیانت واقعی ممکن است حمایت خود را نشان دهد نا مخالفان را غیرتی کند اما حمایت چیست؟ یک عکس و یک مدال؟
عرض کردم به فرض عباس افندی عامل خواسته آنها بود. برای ۶۰ سال شما نهایت دستمزد را پیشنهاد دهید. جان آدمیزاد سراغ دارید تا برایش فراهم کنیم. شما در جواب دوباره رفتید از سمت استعمارگر به مساله نگریستید. شما در لامذهبان فدا کردن عمر و جان سراغ دارید؟ شاید فردی فکر کند دیندار است و مغزشویی شود و عمل انتحاری کند. اما کسی که بداند حرفهایش همگی ساختگی است خودش را فدای چه کسی کرده؟ اینجا اصلا بحث استعمارگر نیست بحث عامل یک نقشه فرسایشی و طویل المدت است. اینها همگی احتمالات بود. تعاریف تولستوی و جبران خلیل و انسانهای بسیار دیگر که عقایدشان از زمین تا اسمان متفاوت است چطور. انگلیبس دم همه را دیده تا مزخرف ببافند. (ان تکفروا بهذه الآیات فبای حجت آمنتم بالله من قبل هاتوا بها یا ملا الکاذبین) اگر همه چیز را به بوته شک اندازیم چگونه اول بار دیانتی را پذیرفتیم؟ به والله همین دیانت اسلام را اگر میخواستید به تحقیق بیابید چشم علما را در می آوردید. این خاصیت ثبات در رشد و شخصیت است. به فردی میگویند پدرت فرد خوبی نبوده اگر دنیا مدارک ارائه دهید اصلا گوش نمیدهد چرا که عرق پدری دارد چه رسد به عرق دیانتی که آدمی برایش همه چیز را فدا میکند.
بدرود

در پاسخ به این نظر شما باید این نکته را ذکر کنم که عباس افندی طبق خواست امپراتور عثمانی به فلسطین تبعید شد نه خواست انگلستان.ضمنا در همان دوران از بسیاری از آزادی ها برخوردار بود.در ثانی به عنوان مثال عرض می کنم که شما خیلی از رهبران و اعضای القاعده را می توانید ببینید که تا پای جان پای اعتقادات پوچ خود ایستاده اند و حاضرند به خاطر آن بمیرند و از قضا خیلیهایشان هم در این مسیر نادرست جان دادند و بسیاری دیگر نیز در زندان هایی مانند گوانتانامو و ابوغریب زندانی هستند و حاضر به عقب نشینی از باورهای خود نیستند در حالی با کوچکترین عقب نشینی امکان آزادیشان فراهم هست ولی هم من هم شما میدانیم که اعتقادات و تفکرات نادرستی دارند.پس نتیجه می گیریم که اگر کسی حتی جانش را پای باورهایش گذاشت دلیلی برای حقانیت باورهایش نیست که این موضوع شامل عباس افندی هم می شود.

افشین جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ق.ظ

سلام
مطلبی خیلی بالاتر فرمودید
در اثبات ایات خاتمیت فرمودید از قید زمان استفاده نشده
حالا فرض گیرید استفاده میشد مثلا (خداوند برای این دوره دیانت اسلام را میپذیرد و اگر کسی ....) حالا جوابش : از آنجا که قرار است حضرت قائم ظهور کنند و به دنیا پایان دهند و این در ایات واضح قیامت هست پس دیانت برای این دوره یعنی دیانت برای ۶۱۱ میلادی تا زمانی که جهان پایان یابد.
سوال: وجود یا عدم وجود قید زمان کاری کرد؟ مخصوصا که قرآن از مومنین به ابراهیم تا حضرت محمد را مسلمون خوانده پس از اول همه مسلمان بودند. پس دین کلا اسلام بوده و بس.
حتی اگر از لفظ دین و پیامبر بعد میگفت او هم مسلمان میبود.
در احادیث آمده قائم که ظهور کند مسلمانان و خصوصا اعراب برایش قرآن را تفسیر کنند و او را نپذیرند.
اما حرف قابل قبول: اسلام در ادامه ادیان قبل از ظهور آخرالزمان حرف زده. قائم تنها برای دین اسلام نیست. همین کتب بنی اسرائیل همگی از ظهور ایشان گفته اند پس ایشان رمز تکمیل همه ادیان هستند. ۱۱ برادر یوسف +قائم میشود ۱۲. ۱۱ حواری + قائم میشود ۱۲. ۱۱ امام اسلام +قائم میشود ۱۲.
یا مثلا معراج پیامبر و قاب قوسین ایشان تا اسمان هفتم و سدره منتهی (مقام حضرت خاتم النبیین) رسیدند و فرمودند تا مقام حق قاب قوسین فاصله بود. هفت اسمان + قوسین میشود ۹ و نیز دو نفخ فی الصور که همان قوسین است.
به فرض کتب انبیای قبل همه دارای تغییر و جعل است ایا آنها هم خادم استعمار بودند و قبل دین بهائی طوری عقیده خود را دستکاری کردند که در روایاتشان از پادشاهی دو تن پلاس بر تن به مدت ۱۲۶۰ روز گویند و خیلی شانسی بتواند با ایه ۵ سوره سجده مرادف شود یا مثلا سه و نیم روز را عوض کردند تا سالها بعد بهائیان بیایند و از ۳.۵ * ۱۲ (سال در کتب قبل یک روز گفته شده) ۴۲ ماه و از آن دوباره ۱۲۶۰ روز (سال) درست شود. و یا از همان گونه کتب با تغییرات بشری سالها بعد عدد ۱۸۴۴ میلادی به دست اید حال آنکه اصلا اسلام هم آن زمان نبوده که کسی بداند برابر با ۱۸۴۴ همان ۱۲۶۰ قمری میشود! اگر چیزی دروغین باشد که نباید این گونه به یک جا و به اتحاد معنا برسد. یا مثلا منجمان قاجار دمیدن ستاره مشابه ستاره مسیح ابراهیم موسی و بقیه که مورد تایید قرآن است را میابند و قبل تولد سید باب و حسینعلی نوری به همگان اعلام میکنند. نمیشود که برای ابراهیم و موسی و عیسی فقط دمیدن ستاره عمل کرده و حالا کذب محض شده باشد.
دوباره عرض کنم تغییر کتب الهی باید آنها را مغایر کند نه آنکه بتوان از همه به یک جا رسید. نیز بخشهایی از کتب همواره باقی میماند به هر حال اثر خدا بوده نه اثر من و شما. مردم ایران برای بقای شاهنامه جان دادند آن وقت قبول کنیم که برای حفظ کتب دینی کسی کاری نکرده؟
در احادیث اسلام آمده اول فردی از ما اهل بیت اید و بعد از او فردی کوتاه قامت با خالی بر صورت و دو نشان بر بدن آید و او عدل را برقرار کند همانگونه که ظلم در جهان پر شده! این که دیگر حدیث است.
این مورد اخر را اصلا صد در صد نمیدانم فقط میگویم از احتمال غافل نشویم. امروز کسی ادعای پایان جهان دارد از اسطوره مایا او هم رسیدن دوایر گردان به ۹ را گفته. خیلیها فکر کردند او گفته زمین نابود شود اما او سه شب تاریکی را گفته. همه اقوام مشمول عنایات حق بوده اند. البته که بلسیار به خرافات آلوده شده اما یافتن احتمالات صحیح لز بین هزاران جمله مهم است و گرنه رد مطلب را همه میتوانند.
اگر غلط املایی دارم ببخش
بدرود.

در مورد خاتمیت پیامبر و آخرین دین بودن اسلام هم بنده مطابم را ارسال کردم.ضمنا از یک منظر دیگر هم می شود به این قضیه نگاه کرد و آن این است که در هیچ جای قرآن خبر از ظهور پیامبر بعدی داده نشده است.اگر هست ذکر بفرمایید.
یک فایل صوتی از تحلیل استاد رائفی پور درباره بهائیت به ایمیلتان ارسال کرده ام که ملاحظه بفرمایید و نظرتان را راجع به آن برایم بفرستید.
موفق و موید باشید

افشین دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ

سلام
اجوبه شما در مقام علی (ع) مقبول و خاتم الاوصیا حتما لقب حضرت صاحب الامر هست. موضوع آنست که این لقب ابتدا از آن حضرت علی بود. شک در روایت این لقب یعنی چه؟ ردش کردید یا نه؟ این در حرفهاتان نامشخص بود.
تفاوت خاتمیت این است که یکی خاتم اوصیاست و پس از او باز هم وصی امده و یکی خاتم انبیاست و پس از او باز هم پیامبر آمده. البته قطعا با هم متفاوتند چون نبی و وصی متفاوت است.
مطالب زیادی فرمودید اما بسیاری از آنها در مقوله ما نبود. اگر در روایتی ذکر خاتم الاوصیا نباشد که در مبحث نمیگنجد اگر آمده باشد هم که خود به خود اثبات شده!
نهایتا روایت درباره حضرت علی را رد میکنید یا نه؟
بدرود

در مورد خاتم الاوصیا بودن حضرت علی(ع) و ارتباط دادن آن به خاتم النبیین حضرت رسول(ص) باید این نکته را عرض کنم که استنادات شما به روایات جعلیست حال آنکه روایت خلاف نظر شما هم وجود دارد که از حضرت علی (ع) تحت عنوان خاتم الاوصیاء نام برده نشده است. اما استناد بنده بر خلاف تکیه بر روایات جعلی نص صریح قرآن است که راه را بر هر گونه تردیدی می بندد ضمنا در هیچ جای قرآن از حضرت علی(ع) به عنوان خاتم الاوصیا ذکر نشده.اگر ذکر شده با سند قرآنی بیاورید.
موفق و موید باشید

افشین دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام
دباره عباس افندی یک مورد را خطا کردید که تمامی افرادی که ایشان را دیده اند از عقل سلیم و رفتار حکیمانه و دانش عجیب او سخن گفته اند اما مشابهت او با القاعده و ... را بدون وجه تشابه ذکر کردید. در ضمن اخبار کاملا نافی حرفتان آن است که آنان را مهره های خود امریکا لقب میدهند پس نامعقول به نظر میرسد که توسط فرمانده خود زندانی شوند اما باز هم پایبند باشند.
اگر توانستید بیابید سخنان تولستوی و ادیسون و جبران خلیل و دیگران را درباره عباس افندی بخوانید. من تنها از اثار بهائی سند کتاب دارم.
وجهه سیاستمدارانه ای که برای عباس افندی ادعا میشود با مثال شما در اینجا منافات دارد. و اما ادعا شده بود او مهره انگلیس است چون لقب سر را برای خدماتش گرفته. چه عثمانی تبعیدش کرده چه جای دیگر باید چشم امیدش به جزایی شایان بوده باشد که هرگز جانزده. اما بعد دریافت جایزه اصلا جانخورد!
دوباره میپرسم بزرگترین جایزه هم عمر رفته را بازنمیگرداند. یک جای این پازل به بقیه نمیخورد.
بدرود

دوست عزیز داشتن عقل سلیم و دانش عجیب(اگر بپذیریم که عباس افندی از آن برخوردار بوده باشد) دلیل بر پیامبری یا بر حق بودنشان نمی باشد وگر نه امثال انیشتین و نیوتن و گالیله و غیره همگی پیغمبر بودند! ضمنا رهبران القاعده همچون ابو مصعب الزرقاوی و ایمن الظواهری همگی افرادی با تحصیلات دانشگاهی بالا و هوش سرشار و بسیار تیزبین و سخنور بوده و هستند و این خصوصیات هم به هیچ وجه دلیل بر حقانیت و درستی راهشان نیست و از قضا زندگی سختی هم دارند و همواره علاوه بر زندگی در خفا که مانند زندان است در کوهستان ها و دره ها آواره اند و اکثرشان هم مانند بن لادن و زرقاوی در نهایت به طرز فجیعی جانشان را هم از دست دادند و البته به دنبال مادیات هم نبودند و همواره در حال مبارزه و جانفشانی هستند ولی همه این موارد دلیل بر حق بودنشان نیست و آنها غرق در گمراهیشان بوده و هستند.

افشین سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام
و میتوان از جهتی دیگر دید که از حضرت محمد هم ذکری در کتب قبل نیست. هست؟
نگو که کتب اصل تورات و انجیل داری! و در آنها خوانده ای.
نیز حضرت را در زمان خودش یهود و نصاری و بت پرست و کافر و ابراهیمیان و ... همه انکار کردند. البته برخی بت پرستان ایشان را قبول کردند ایا نام حضرت را در کتبی دیدند؟ عمار قبل علنی شدن اسلام قبول کرد نه معجزه دید نه در کتابی نامشان را خواند. حجت این صحابه ملکوتی چه بود؟ چرا هیچکس دیگر نباید بتواند از آن راه برود؟
چرا برای قوانین هرگز این همه لم و بم نمیگوئیم اما تا نام خدا بشنویم برای خود خدا قرآن را تفسیر میکنیم و میخواهیم از کتابی که برای هدایت بشر بوده پیروی کند؟ یهود گفتند (ید الله مغلوله) دست خدا بسته شده.
جسارتا اشارات به ظهور بعد در قرآن و برخی کتب قبل را ذکر میکنم
دو نفخ فی الصور(قرآن). رب المغربین و رب المشرقین(قرآن). نجم هر پیامبر مثل نشانه تولد ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(قرآن)(نجم حجاز که بحیرا از روی آن حضرت را یافت و نیز سلمان فارسی). تعیین مدت زمان هزارساله در سوره سجده(قرآن) انا اصغر من ربی بسنتین از حضرت علی. تشابه عمیق مکاشفات کتب قبل که شاید نشان عدم جعل و تحریف این بخش در همه آن کتب باشد و همگی به ۱۸۴۴ میلادی میرسد و برخی ۱۲۶۰ را دارند. ایرادات صرف و نحوی به سید باب گرفتند اما او گفت در قرآن هم هست..... نشان پیامبر تنها نام نیست.
جالب است که در نشانه های قائم صیحه اسمانی هست و بعد آن ابلیس مردم را از ایشان دور میکند پس حتی با چنان نشانه واضحی مردم انکار خواهند کرد!
تا ما دنبال چه باشیم. برای انجام ندادن یک بهانه کافیست.
((این یک جمله را از دید بهائی خود میگویم : اینکه دیانت را به ارث به دست آورده ام فضل حق بوده نه لیاقت من اما شما فرصت دارید بیابید))
بدرود

دلیل اینکه نامی از حضرت رسول(ص) در کتب آسمانی قبل نیامده این است که این کتب تحریف شده و نام ایشان از آنها حذف شده است .اصلا دلیل چند نسخه ای بودن کتب الهی قبلی مانند انجیل همین تحریف شدن آنهاست.

افشین پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ب.ظ

سلام
منتظر بودم جوابتان را ببینم اما به هر حال نظر خودم درباره ذکر نام پیامبر بعد را میگویم که البته در هیچ کتاب بهائی ندیده ام. در قرآن شریف آمده (و زمین به نور پروردگار خویش روشن گردد) به شخصه نور پروردگار را با بهاءالله در دعای سحر برابر میدانم. حالا میماند که حسینعلی نوری همان بهاءالله هست یا خیر. دقت فرما که فارقلیت یا فارقلیط در انجیل هم از نظر مسیحیان هیچ ربطی به احمد عربستان یا همان محمد امین ندارد. اما بنده عقیده دارم همان حضرت محمد است.
نمیدانم چگونه میتوان این الفاظ نامبارک را که از کودکی در گوشتان کرده اند و بهائی را با شیاطین برابرش دانستند تغییر داد. اما اگر نتوانم تاثیری بگذارم در درگاه حق مسئولم.
بدرود.

دوست عزیز شما ذکر کرده ای که مفهوم (و زمین به نور پروردگار خویش روشن گردد) دلالت به ظهور میرزا حسینعلی نوری کجوری دارد! بر چه اساس به چنین تحلیلی رسیده اید.خب اگر من هم ادعای پیامبری کنم و عده ای مرید پیرامون من جمع شوند اونها هم می توانند ادعا کنند که این جمله در وصف من نازل شده است! این شد استدلال این شد دلیل و برهان؟
من خدمت شما عرض کردم سندی از آیات قرآن بیاورید که در آن خبر از ظهور پیامبر بعدی آورده شده باشد و البته که چنین آیه ای در قرآن وجود ندارد.
ضمن اینکه ما مسلمین معتقدیم در انجیل اصل خبر ظهور حضرت رسول(ص) آمده است و البته که انجیل مورد تحریف قرار گرفته است و نشانه ساده اش اینکه هم اینک چندین نسخه از انجیل در جهان وجود دارد و حال آنکه حضرت عیسی(ع) تنها یک نسخه آورد.
مجدد عرض می کنم که اتفاقا بنده هیچ مشکل یا درگیری و خصومت شخصی با بهائیان نداشته و ندارم بلکه با فرقه بهائیت مشکل دارم وگرنه افراد در انتخاب اعتقاد آزاد اند و بهائیان هم می توانند پیرو مکتب ساخته بشر بهائیت باشند. ضمنا اتفاقا به سبب مسئولیتی که بر دوشم احساس کردم اقدام به ایجاد این وبلاگ نمودم تا حقیقت فرقه ساختگی بهائیت را بر همگان افشاء نمایم.فرقه ای که حتی امروز هم استعمار با محوریت انگلستان و اسرائیل دست از حمایت آن بر نمی دارند.خدا را شکر می کنم که خداوند این فرصت را به من داد که این کار کوچک را در ایجاد این وبلاگ انجام دهم که امروز با آمار روزانه حدود 100 الی 200 بازدید رویروست و تا به حال بیش از 150000 بازدید را به ثبت رسانده است. و در مورد شما دوست عزیز باید این نکته را عرض کنم که بنده فایل صوتی تحلیل استاد رائفی پور راجع به بهائیت را برایتان ارسال کردم.خیلی دوست دارم نظرتان را راجع به تحلیل جامع ایشان که یک فایل صوتی حدود یک ساعته می باشد را بدانم. علاقه مند به مباحثه با شما هستم والبته این خصوصیت شما که جوینده حقیقت هستید ستودنیست.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام
پس بالاخره واضح فرمودید لقب خاتم الاوصیا برای علی (ع) را رد میکنید. فقط مانده دلیلتان و روایت مخالفی که فرمودید.
بدرود

خاتم الاوصیاء به مفهوم پایان بخش سلسله امامت و آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) می باشد که لقب امام زمان(عج) می باشد.
در این رابطه روایتی از کشف الغمه، علامه اربلی ج2، ص499، نقل شده است: "ابوبصیر خادم است که گفت": برصاحب الزمان (عج) وارد شدم، در حالی که درون گهواره بود، نزدیک رفتم و سلام کردم، حضرت فرمود: مرا می شناسی؟ عرض کردم: آری، تو بزرگ و سید من و فرزند امام من هستی... حضرت فرمود: "انا خاتم الاوصیاء وبی یرفع البلاء من اهلی و شیعتی." (یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، علیرضا رجایی تهرانی، ص47)
البته همان طور که بنده قبلا هم تاکید داشتم استناداتم با محوریت قرآن می باشد نه روایات و احادیث، چرا که احادیث و روایات جعلی گوناگونی وجود دارد به عنوان مثال داریم افرادی را که تا چند هزار حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده اند!
مجدد عرض می کنم که اگر آیه ای از قرآن سراغ دارید که بیانگر ظهور پیامبر بعدی می باشد ذکر بفرمایید.
البته بنده چند سوال دیگر هم مطرح کردم که منتظر پاسخ های شما هستم.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام
بیشتر با مباحث ماهوی موافقم زیرا احتمالات عجیب و کمیاب میدهید اما توقع دارید عینی به نظر آیند. نه من اشرافی به گمراهانی که گفتید دارم نه شما به عباس افندی. مثالتان یکی از احتمالات است. عباس افندی اصلا پیامبر نبوده. انیشتین و ... اصلا دعوی پیامبری یا پیشوایی دینی هم نداشتند. شما هر آنکس را اراده کنید که نمیتوانید به قیاس آورید. مثلا گاندی راهی بسیار خوب را رفت اخلاق و ... هم داشت اما هرگز ادعای مذهبی و دینی نکرد. پس در این صحبت جایی ندارد.
فردی که ادعا شود پیشوای دینیست و خودش هم مدعی باشد مورد بحث ماست. القاعده که گفتید هم تندروهایی هستند که به هر حال فکر میکنند راه دین اسلام را میروند. من هم به احتمالتان حرمت دادم و مدتی را صرفش کردم نه اینکه فکر کنید حتما عباس افندی معادل آنهاست. بار آخر است که این را عرض میکنم. علیه پیامبر اسلام تهمتهای زشتی روا میدارند که بسیاری در اروپا و امریکا واقعا از بی اطلاعی باورش میکنند. باید چه کنند. وقتی رسانه ها به وضوح بگویند و کسی نتواند از حق آنها دفاع کند مردم چه میدانند واقعیت چیست. آنها حضرت محمد را از همه میدانند. کمی فکر کن و موارد مشابه را مقایسه کن.
بدرود.

خدمت شما عرض کردم که علم و دانش زیاد دلیل بر پیامبری و بر حق بودن(تاکید می کنم بر حق بودن) نیست.من کجای پاسخ خود مدعی پیامبر بودن عباس افندی شدم؟! مجدد مطالعه بفرمایید بنده عرض کردم که داشتن عقل سلیم و دانش عجیب(اگر بپذیریم که عباس افندی از آن برخوردار بوده باشد) دلیل بر پیامبری یا بر حق بودنشان نمی باشد(بر حق بودن را برای همین در جواب قبلی ذکر کردم) وگر نه امثال انیشتین و نیوتن و گالیله و غیره همگی پیغمبر بودند.پس می بینید که بنده نگفتم بهائیان به عباس افندی می گویند پیامبر بلکه او را جانشین پیامبر(میرزا حسینعلی کجوری) میدانند که مسلما باید در شان پیامبر باشد مانند امام علی(ع) که شیعیان او را جانشین و در شان و منزلت نزدیک به پیامبر(ص) می دانند.

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 ق.ظ

سلام
پس شخص شما چطور بدون داشتن منبعی که نشان دهد از حضرت محمد نامی آمده یا نه مطمئن میگوئید آمده. ادعا شد پیامبران قبل به پیامبر بعدی بشارت میدهند وقتی به دعوی شما و بسیاری دیگر کتب قبل عوض شده (که دائما به جایش از لفظ تحریف استفاده میکنید اما درستش جعل است) چطور بفهمیم نام ایشان در انجیل آمده یا نه؟! بهتر است صبر کنیم تا قائم مورد ادعای برخی شیعیان بیاید و کتب را از غار انطاکیه بیرون آورد.
فرض کن فردی اروپایی بی دین از شما دلیل حقانیت حضرت محمد را بپرسد. و فردی یهودی هم همین طور. به آنها میگویی نام حضرت در انجیل آمده. فرد بی دین میگوید آمده که آمده. یهودی میپرسد خب اول چطور بفهمم انجیل برحق است و ثانی نام حضرت را در انجیل نشانم بده. چه میگویی؟ میگویی البته این کتب جعلی است و گرنه نشانت میدادم وقتی بپرسد پس تو چطور فهمیدی چه میگویی؟ میگویی وقتی حضرت محمد بگوید هست مطمئنم. او هم میگوید هر کسی برای اثبات خود ممکن است مدعی شود اما دلیلش کو؟ و ...... اینها چند گونه جمله بود نه جملات حتمی.
ادعای جعل کتب قبل یعنی قطع زنجیر ادیان و رد هر احتمال برای پیامبر بعدی!
بدرود.

البته که در انجیل امروزی نامی از حضرت رسول(ص) نیست و استناد من و دیگر مسلمین به حقانیت رسول الله(ص) هم انجیل نیست.بلکه خود قرآن است که به تنهایی معجزه جاوید می باشد و نیازی به تایید آن توسط انجیل و تورات تحریف شده نمی باشد.مسلمین نیازی ندارند حقانیت اعتقاداتشان توسط انجیل و تورات تحریف شده تایید بشود.اما بهائیان برای تایید اعتقاداتشان نیاز به قرآن دارند چون مدعی اعتقاد و ایمان به قرآن هستند! ای کاش استعمار به رهبران بهائیت مشاوره بهتری میداد تا قرآن را زیر سوال می بردند و مدعی تحریف شدن قرآن می شدند تا امروز کار مبلغین بهائی اینقدر سخت نمی شد! که از یک طرف ادعای حقانیت و صحت کامل قرآن را داشته باشند و از طرف دیگر برای اثبات ظهور پیامبر بعدی آیه ای از قرآن را نیابند! ولی اگر علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری کجوری مدعی تحریف قرآن می شدند می توانستند با خیال راحت بگویند که اسم ما در قرآن آمده ولی بعدا تحریف و حذف شده است! و امروز هم کار مبلغین بهائی بسیار راحت می شد ولی این اشتباه استراتژیک سبب شده است که امروز نتوان تبعات آن را جمع و جور کرد! پس اگر می توانید طبق اعتقاداتتان که مدعی ایمان به قرآن هستید از قرآن آیه ای بیاورید که خبر از ظهور علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری کجوری می دهد.منتظر پاسخ این سوالم(مانند سوالات قبلی) از سوی شما هستم.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ق.ظ

سلام
به فرض شما مدعی شوی. کتابی بیاوری پیروانی دورت جمع شوند اما اگر الهی نباشی عمری نخواهد داشت. در به عمل رساندن وعود الهی میمانی. خداوند در قرآن تضمین داده که اگر کسی دین بسازد و به خدا نسبت دهد محوش نماید. در برابر خدا که استعمار و غیره عددی نیستند. جالب آنکه همین وبلاگ شما باعث تبلیغ برای بهائیان است زیرا در ایران از امیر کبیر تا حالا همه سعی در مخفی کردن نام بهائی بود. زیرا همین که نام مطرح شود پرسش مردم هم شروع میشود. به تاریخ ادیان مراجعه کن تا ببینی هر چه کردند نتوانستند جلوی امر را بگیرند. امروز هم که دائم به لیست استعمارهای حامی بهائیت افزوده میشود کم کم همه دنیا میشود استعمار و چند کشور میشوند به زعم خود حامی اسلام. در ضمن اگر کسی حاضر شود کتاب خودش را عوض کند طوری عوض نمیکند که به نفع کسی در اینده شود آن هم کسی که هنوز نیامده. نه یک کتاب که بسیاری کتب.
متاسفانه به قول قرآن بر گوشهاتان مهر خورده و نمیشنوید. دست کم اندکی به نمادهای قیامت بیندیشید. اعتراف میکنم هر چه سعی میکنم نمیتوانم نظرتان را جلب کنم. تنها فضل حق کاریست. از ما نسیمی نمیوزد.
بدرود

شما گفته ای که: به فرض شما مدعی شوی. کتابی بیاوری پیروانی دورت جمع شوند اما اگر الهی نباشی عمری نخواهد داشت.
کاملا با این گفته شما موافقم.البته که اگر من هم ادعای پیامبری کنم ادعای من پابرجا تا ابد نخواهد بود بلکه برای رسوایی اش زمان می خواهد.همین وضعیت در مورد بقیه مدعیان هم هست منتها باید زمانش برسد.امروز به حول و قوه الهی اکثریت قریب به اتفاق از بهائیت به دور هستند اندک افراد بشر(یک هزارم جمعیت جهان) که بهائی هستند هم به امید خدا در آینده از آن فاصله خواهند گرفت.
ضمنا بنده به هیچ عنوان از همه کشورهای دنیا به عنوان حامی بهائیت نام نبردم بلکه سه کشور امریکا و انگلیس و اسرائیل را ذکر کردم که البته نقش انگلیس و اسرائیل را پررنگ تر می دانم.(البته برخی دولت های دیگر هم بعضا حمایتهایی از بهائیت داشته اند ولی نقششان پررنگ نبوده است.)
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ق.ظ

سلام
در حال حاضر خوشحالتان کنم که تیر اخر ترکش را میزنم باشد که نفحه ای از جانب خود صاحب الامر در این ماجرای تاریخی بیابید.
وقتی سید باب در مجلس ولیعهد سخن میگفت ملا محمد نامی حرفش را قطع کرد که حرفهایت با صرف و نحو عربی متناقض است سید فرمود من ایرانیم عربی ندانم هر چه گویم وحی است در ضمن در خود قرآن هم چنین مواردی هست زیرا خدا مالک زبانهاست بشر نباید از او ایراد گیرد. موردی از آن خطاها را ذکر میکنم (در آیه ۳۵ سوره مبارکه مدثر آمده: انها لاحدی الکبر) که انها ضمیر مونث است و برای کتاب قرآن تنها باید مذکر به کار میرفت. امیدوارم سواد ناقص مرا به تحقیق خالصانه خود مزین کنید. جهان نیازمند یاران قائم است که اکثرا ایرانیند. استدعا دارم با انصاف بنگرید نه با غضب و تعصب. چرا باید به شما دروغ گویم. فکر میکنید خود ازاری دارم که ۳۰ سال در ایران ملعبه مردمان باشم و مزین به لعن و نفرین عباد؟ یک لحظه بیندیشید شاید خداوند این دو نفس را فرستاده..............
زبانم الکن است و دلم آشوب از ناتوانی خویش. الله یهدی من یشاء
حسدی به آمار بالای وبلاگتان نیست و در هر صورت مبلغید اما چرا مبلغ خود خواسته نباشید و بی دلیل مورد غضب قرار گیرید. دست کم به نیت تبلیغ تبلیغ کنید نه به نیت عداوت.
بدرود.

در مورد این بحث دستور زبان عربی که از قرآن ذکر کرده اید باید خدمت شما عرض کنم که بنده در حال حاضر دسترسی به صرف و نحو ندارم تا تحلیل آن را برای شما بنویسم البته اگر بخواهید این کار را می کنم.ولی فکر نمی کنم نیازی به این کار باشد چون هم من و هم شما و هم بقیه مسلمین و پیروان بهائیت روی حقانیت و صحت قرآن اتفاق نظر داریم پس اصولا نیازی به این کار نمی باشد

اینکه گفته اید که: فکر میکنید خود ازاری دارم که ۳۰ سال در ایران ملعبه مردمان باشم و مزین به لعن و نفرین عباد؟
همان مثال قبلی را ذکر می کنم (البته به هیچ وجه قصد در یک ردیف دانستن بهائیان و القاعده را ندارم و می دانید که در مثال مناقشه نیست) که اعضای القاعده هم مورد آزار و اذیت مردم قرار می گیرند ، سخت زندگی می کنند ، بعضا تمام عمر مبارزه می کنند و در نهایت هم اکثرا به بدترین شکل کشته می شوند و البته من و شما می دانیم که سخت در اشتباه اند و مورد غضب پروردگار.
البته بنده مخالف آزار و اذیت بهائیان هستم و معتقدم حقوق انسانی آنها باید رعایت گردد.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ق.ظ

سلام
بنده هم مجدد عرض میکنم لقب خاتم الاوصیا برای قائم را رد نکردم که برای آن دلیل آوردید اما این لقب حضرت علی هم هست. باورش سخت است چون سالهاست به بهائیان ایرادات غلط وارد شده و اصل آن با تکیه بر خاتم الانبیا بوده و حالا برای دفاع از آن اتهامات غلط باید روایات خود اسلام را به خیال دلایل عقلی رد کنید.
در قرآن شاید پیامبر بعد نیامده باشد چون حتی امامان که قبل از آن فرد هستند هم در قرآن ذکر نشده اند. چه توقعی دارید؟ شما امامان را در قرآن نشانم بده.
پس از این به بعد از شما هیچ روایتی را نمیپذیرم. فقط بین ما قرآن سندیت دارد. من هم مشکلی ندارم. کار شما سخت تر میشود. من که از ابتدا دستم بسته بود و هیچ اثر بهائی مقبولتان نبود و نیست. حالا شما خودتان دست خودتان را بسته تر کردید. کاملا منصفانه است تا برابرتر شویم! از انصافتان متشکرم.
بدرود.

بنده معتقدم خاتم الاوصیاء لقب حضرت علی(ع) نیست اگر شما مدعی هستید که هست سندش را بیاورید.امامان پیامبر نبودند و دین جدید نیاوردند که نیاز به این باشد که در قرآن از آنها نامی برده شود و اصلا مورد بحث ما ائمه نیستند چون شما مدعی هستید که ائمه(ع) را قبول دارید پس اختلافی ما در این باره با هم نداریم.ولی علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری کجوری ادعای پیامبری کردند.لطفا آیاتی در قرآن که از این افراد به عنوان پیامبرای بعدی یاد کرده است را ذکر بفرمایید.اگر این امکان فراهم نشد لطفا آیاتی از قرآن را بیان کنید که خبر از آمدن دین بعدی می دهد(آوردن آیاتی از نام بردن از رهبران بهائیت پیشکش)
خیلی خوشحالم و از شما تشکر می کنم که استناد به روایات را که بعضا موارد جعلی در آنها وجود دارد را کنار گذاشتید و سند گفته هایتان را قرآن تعیین کردید.

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ق.ظ

سلام
بله درست بود شما در کنار پیامبری مقبول بودن را هم ذکر کرده بودید. فکر کردم منظورتان پیامبری عباس افندیست. پوزش.
عقل سلیم و رفتار را برای مشروعیت فرد نگفتم. برای عدم مقایسه با جنایتکاران گفتم.
در ضمن عالم بودن و سالم بودن و امثالهم همگی از شروط لازم هستند فقط کافی نیستند. نه اینکه اصلا بیخیالشان شویم. حالا شما رفتار شایسته و غیره که بسیاری نفوس درباره عباس افندی گفتند را پذیرفتید یا نه؟ این به معنای تایید جانشینی پیامبر از طرف شما نخواهد بود. شما اول اصل جواب را بگو و واضح بگو بعد تفصیل بفرما.
بدرود.

دوست عزیز نیازی به این نیست که بنده وجود عقلانیت و علم و دانش و کمالات را در عباس افندی بپذیرم یا رد کنم چون اصلا بحث ما این نیست.معتقدم عباس افندی مدعی جانشینی پیامبر دروغین بوده است حالا اینکه واقعا آدم با کمالاتی بوده یا خیر اهمیتی در اصل موضوع ندارد.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ق.ظ

سلام
سوالات دیگرتان را نیافتم مطالب زیاد شده و گم کردم لطف کنید یا تاریخ و ساعت مطلب را بگوئید یا دوباره چند سوالی که بنده جواب ندادم را بفرمایید. عذر میخواهم که نیافتم.
مربوط به جمعه 8 دی ماه سال 1391 ساعت 00:01 AM
بدرود

من سوالاتی از شما داشتم که منتظر پاسخ آن هستم اما فعلا روی دو سوال تاکید بیشتری دارم:1.نظر خود را راجع به تحلیل استاد رائفی پور راجع به بهائیت که فایل صوتی آن را برایتان ارسال کردم بفرمایید.
2.آیاتی ار قرآن که بیانگر ظهور دین بعدی و پیامبر بعدی می باشد را بیان بفرمایید.(آوردن آیاتی که نام علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری در آن باشد نیازی نیست.)
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ق.ظ

سلام
مشکل اصلی این جواب شما آنست که برای اتهام زدن به به این دو نفس پیامبران و آثارشان را نشانه گرفتید. به احتمال زیاد دیلی قاطع برای ادعای جعل کتبی مثل تورات و انجیل هم دارید؟
اما آن دو نفس زکیه به قرآن اتهامی نبستند چون برای اثبات خود نیازی به بی حرمتی به دیگر پیامبران نداشتند. در ضمن حضرت محمد برای مناظره با ابن صوریا از همان تورات استفاده کردند و قرآن هم درباره جعل کتب حرفی نزده. باز هم عرض میکنم همه کتب الهی امکان تحریف دارند اما امکان جعل ندارند. مگر بیان که یک بار جعل درش رخ داد توسط یحیی ازل. تحریف اصلا به معنی تغییر خود کلمه نیست. مثلا وهابیون دقیقا قرآن را تحریف میکنند اما کتابشان با قرآن دیگر بلاد فرقی ندارد.
تعدد کتب قرآن چهارده روایت است. این را علمای اسلام هم رد نمیکنند. شما کمی به اینکه قرآن چگونه به دست ما رسیده فکر کنید. کتاب الهی تا دست خداست کمال مطلق است اما نهایتا به دست بشری که خطا ازش سر میزند می افتد. آیا میدانید قرآنی که در ایران داریم روایت چه کسانی است و به ما رسیده. همان طور که قرآن نوشته شده روایات هم نوشته شده. قرآن دارای چهارده روایت از هفت قاری معروف است. آنقدر مسیحیان را به باد انتقاد گرفتید که قبول این هم سخت است. به راحتی میشود گفت نه قرآن یک روایت است از حضرت محمد. اما منکر مدت زمان بین ما و آن حضرت نمیتوان شد.
بدرود.

در مورد تحریف انجیل امروزی دلایل متعددی وجود دارد از جمله نام نبردن از پیامبر بعدی و غیره.اما یک دلیل بسیار ساده در مورد تحریف انجیل دارد و آن هم این است که هم اکنون چند نسخه از انجیل در دنیا وجود دارد و پیروان هر کدام آن را انجیل واقعی می دانند! همین یعنی تحریف این در حالیست که فقط یک قرآن در عالم یافت می شود و مذاهب گوناگون مسلمین علی رغم اختلافات گوناگون با یکدیگر که بعضا به درگیری و جنگ های گوناگونی نیز منتج شده است حتی یک آیه در قرآن با هم اختلاف ندارند و این یعنی حقانیت و صحت مطلق قرآن که البته شما هم قبول دارید.در مورد تحریف تورات هم دلایل متعددی وجود دارد که بنده به یک مورد اشاره می کنم و آن اختلافات جدی بین تورات و قرآن است به عنوان مثال قرآن از حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان(ع) به عنوان پیامبران الهی یاد می کند حال آنکه تورات از این بزرگواران به عنوان پیامبر یاد نمی کند و آنها را پادشاهان بنی اسرائیل می داند و به آنها و تعدادی دیگر از پیامبران الهی نسبتهای بسیار زشتی را نسبت می دهد که نشان دهنده تحریف تورات می باشد از جمله این نسبت ها موارد ذیل می باشد:
از جمله آن تهمت‏ها، تهمت غیر قابل قبول است که به حضرت داود زده است:
در تورات، مطالب مضحک و غیر قابل قبولى را در باره حضرت داود (ع) که از پیامبران بزرگ و معصوم خدا به شمار مى‏رود نقل مى‏کنند. خلاصه آن تهمت این است که حضرت داود با همسر (اوریا) که نام یکى از افراد ارتش داود بود زنا کرد و بعداً خود “اوریا” را به قتل رسانید!
٫ تورات تحریف شده می گوید: دخترهاى لوط پدر را مست کرده و با او آمیخته و قوم موآب و بنى عمو از آن دو دختر پدید آمدند.
٫آن گاه که اسحاق (فرزند حضرت ابراهیم(ع)) درگذشت پیغمبرى به یعقوب رسید. اما می گوید: یعقوب در بارۀ پیامبرى با تقلّب خود را به جاى برادر تو جا زد
٫ داستان کشتى گرفتن اسرائیل با فرشته خداوند و یا با خود خداوند است که در تورات تحریف یافته کنونى دیده مى‏شود یک داستان ساختگى و کودکانه است که از شأن یک کتاب آسمانى به کلى دور است و این خود یکى از مدارک تحریف تورات کنونى است‏.
اما چهره حضرت سلیمان در تورات کنونى:
در حالى که قرآن سلیمان را پیامبرى بزرگ مى‏خواند با علم سرشار و تقواى بسیار پیامبرى که با داشتن حکومت عظیم هرگز اسیر مقام و مال نشد، و به آنها که از سوى ملکه سبا براى فریفتنش هدایاى بسیار گران بهایى آورده بودند گفت: آیا مرا به وسیله مال مى‏خواهید کمک کنید؟ در حالى که آنچه خدا به من داده است از آنچه به شما داده برتر است”
پیامبرى که منتها آرزویش این بود بتواند شکر نعمت هاى پروردگار را به جا آورد: ” گفت پروردگارا! مرا یارى و الهام کن تا بتوانم شکر نعمت هایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به جاى آورم
در کتاب اول ملوک و پادشاهان چنین مى‏خوانیم:
سلیمان ملک، غیر از دختر فرعون زنان بی گانه بسیارى را از” موآبیان” و” عمونیان” و” ادومیان” و” صیدونیان” و” حتیان” دوست مى‏داشت از امت هایى که خداوند بنى اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان در نیائید (و ازدواج نکنید) و ایشان به شما در نیایند که ایشان قلب شما را به خدایان خودشان مایل خواهند گردانید، و سلیمان از راه محبت به ایشان ملصق شد! و او هفت صد زن بانویه (عقدى) و سی صد متعه (موقت) داشت! و ایشان قلبش را برگردانیدند، و واقع شد وقت پیرى سلیمان که زن هایش قلبش را به سمت خدایان غریب برگردانیدند، و قلبش مثل قلب پدرش داود با خدایش کامل نبود! و سلیمان در عقب” عشترون” خداى صیدونیان و” ملکوم” مکروه عمونیان (بت عمونیان) رفت، و سلیمان در نظر خداوند بدى کرد و مثل پدرش داود راه خداوند را تماماً نرفت!! آن گاه سلیمان مقام بلندى را به کوهى که روبروى” اورشلیم” است به خصوص” کموش” مکروه پسران عمون بنا کرد، پس خداوند به سلیمان، به سبب این که قلبش از خداوند خداى اسرائیل که وى را دو مرتبه مرئى شد برگردانید غضبناک شد… و خداوند به سلیمان گفت چون که این عمل از تو صادر شد، و عهد مرا و فرائضى که به تو امر فرموده نگاه نداشتى، البته مملکت تو را از دست تو خواهم گرفت! و به بنده‏ات خواهم داد! نهایت به ایام تو این را نخواهم کرد، به سبب پدرت داود، و از دست پسرت آن را خواهم گرفت … نهایت تمامى مملکت را از دست او (سلیمان) نخواهم گرفت، بلکه به پاس خاطر بنده من داود که برگزیدم به جهت این که اوامر و فرائض مرا نگاه داشته بود! او را در تمامى روزهاى عمرش سلطان خواهم نمود …)
از مجموع این داستان دروغین تورات چنین بر می آید:
۱٫ سلیمان علاقه زیادى به زنان طوایف بت‏پرست داشت، و بر خلاف دستور خدا عده زیادى از آنان را گرفت، و کم کم به مذهب آنها تمایل پیدا کرد! و با این که ۷۰۰ زن عقدى و ۳۰۰ زن متعه داشت! علاقه شدید او به زن ها او را از راه خدا بیرون برد!
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام
عدد همواره نشانی از صحت یا سقم نیست. نیز شما دروه مشابه ادیان را با هم بسنجید نه ۱۴ قرن اسلام را با کمتر از دو قرن بهائی.
تازه بالعکس همواره حق و حقیقت در اقلیت تام بوده.
روایات را قبول نداری وگرنه از ائمه برایت نقل میکردم. ولی صحرای کربلا را قبول داری. که حدود ۱۰۰ نفر طرف حق بودند. بعدا در قیام توابین و مختار هم کسانی از خفا بیرون جستند اما اگر همان زمان کنار امام میبودند ایشان اصلا شهید نمیشد.(غیر از مختار که در حبس بود و کاری از او ساخته نبود.) به هر صورت دیانت اسلام دیگر رسمیت داشت اما ۱۰۰ نفر در برابر ۳۰۰۰۰ سپاهی قرار گرفت. آن زمان هم قرآن بود هم خود امام معصوم. حالا چند نفر کنار ایستادند کاری نداریم. فقط افراد درگیر یک به سیصد بودند. و سپاهیان مطمئن بودند امام حسین بر حق نیست! و بلا نسبت ایشان را لعین و کافر میدانستند. قیام مختار هم مدتی بود و بعد شیعه تا زمان صفوی مقهور و مظلوم خود دنیای اسلام شد.
چه توقعی دارید. مسلمانانی که امام خود و شاخه برحق دین خود را میکوبند همه دنیا هم حجت شود انکار میکنند. کافی بود قرآن نام ائمه را به ترتیب بگوید تا چنین نشود. خشک و تری نیست مگر در قرآن ذکر شده باشد.
راستی جایی که امید از خدا داری نباید دعایت برای انهدام حزب او باشد. امروز حزب الله عبارت از دیانت بهائیست.
ببینم اگر ناگهان نمونه یدخلون فی دین الله افواجا را ببینی چطور؟ مثلا اگر تا ده سال دیگر مردم جهان مخصوصا ایرانیان و خصوصا مسلمانان اقبال کنند و تمایل به دین بهائی پیدا کنند چطور؟ از آنها نباشی که امروز عدد کم را حقیر میشمرند و فردا عدد زیاد را سندی بر حقانیت نمیدانند. روزی رسد که در همین ایران مردم زیادی را ببینی که به دنبال یافتن یک فامیل هر چند دور بهائی باشند تا مایه افتخارشان شود. اگر آن شود چطور؟ حجت برای کسی است که دنبالش باشد. ابوالحکم خود را به خواب زد وگرنه قمر انشقاق نمی یافت تا شق القمر شود و خودش ابوجهل.
در اینها بیندیش یا اولی البصیرت.
بدرود.

اینکه بنده از تعداد بهائیان در دنیای امروز صحبت کردم مفهومش این نبود که چون بهائیان بسیار کم تعداد هستند پس ناحق هستند (نظر بنده را مجددا مطالعه بفرمایید)بلکه گفتم بهائیان هم اکنون بنا به ادعای خودشان هفت میلیون نفر در جهان هستند(البته روی این عدد هم تردید هست ولی فرض می کنیم صحت دارد) و امیدوارم در آینده نزدیک این هفت میلیون هم به راه راست هدایت گردند که البته بر طبق وعده الهی این مهم محقق خواهد شد.
ببینید پس بنده تعداد پیرو را دلیل بر حق بودن یا ناحق بودن نمی دانم ولو اینکه بودا هم نا حق بوده ولی بالای میلیارد پیرو دارد و اگر بهائیان شش میلیارد نفر هم بودند باز تاثیری در بر حق بودن یا ناحق بودن اعتقاداتشان نداشت.
پس از این نظر با شما کاملا هم عقیده هستم که به هیچ وجه تعداد پیروان یک دین دلیل درستی از حق یا ناحق بودن آن نیست.که البته خود شما مثال به جای امام حسین(ع) و یارانش را در برابر سپاه دشمن ذکر کردید که بابت آن از شما تشکر می کنم.
موفق و موید باشید

افشین جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ق.ظ

سلام
البته بسیاری در ایران اصلا نام بهائی را نشنیده اند که از آن گریزان باشند اما کودکی خود را به یاد دارم که چقدر تعصب دینی بین دوستان و همکلاسهایم و دیگر مردم بود. اما دقیقا امروز با تاسف ایرانیان دقیقا از اسلام دور میشوند. دین رسمی ایران اسلام است و مشکلات بنیادی امروز به خاطر دوری از دین است. پس دقیقا از دین خودشان دور میشوند. کافیست اختیاری برای دین داشته باشند تا ببینیم چقدر نادان زیاد شده و همه چیز را تقصیر اسلام انداخته و در عمل بی دین میشوند. اما عدد بهائیانی که از دین خود دور میشوند انگشت شمار هم نیست.
شما کنار عدد کم سلامت عجیبش را هم ببین. درصد قتل و غارت و جنایت و اعتیاد و ... نزدیک به صفر. کمیت و کیفیت وقتی متعادل با هم باشد بهتر است یا عدد زیاد و کیفیت رو به تدنی. خداوند حجره قبلی را تخلیه کرده اما مردم هنوز دم درش صف بسته اند.
بدرود.

اینکه ایرانیان در حال دور شدن از اسلام یا نزدیک شدن به آن هستند به هیچ وجه دلیلی برای عدم حقانیت آن نیست.همین مطلب در مورد بهائیت هم صدق می کند.مگر مردم چه کسانی هستند؟ از من و شما و دیگران تشکیل شده اند.غیر از این است؟اگر من روزی حقانیت اسلام را زیر سوال ببرم آیا حقانیت اسلام واقعا زیر سوال می رود؟! حقانیت یا عدم حقانیت یک دین چیزی نیست که طبق خواست و نظر مردم ایجاد شده یا از بین برود.فکر می کنم نظر شما هم تو این مورد با بنده یکی باشد.
موفق و موید باشید

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 ب.ظ

سلام
از طرف دیگران با اطمینان خود سخن نگوئید. بهائیان و دیانت بهائی قرآن را برحق میداتند اما این هیچ منافاتی با خطای ظاهری دستوری ندارد زیرا مسلمانان اکثرا به خیال آنکه حتی یک و در قرآن با واقعیت متفاوت نیست بزرگ میشوند حال آنکه بیشتر از و تفاوت موجود است اما اینها نمود ایراد یا بیسوادی نیست اینها اولا محض امتحان عباد ثانیا برای اطمینان از منحصر به فرد بودن است. موارد بیشتری هم هست. منتها مشروط به تحقیق واقعی. در پیش دانشگاهی که بودم به یکی از دوستانم آیه (لنسفعا بالناصیه) در قرآن را دادم چندی بعد با جواب آمد که این صنعت تنویر است و دیگر حاضر به هیچ تحقیق نشد. من پس از سالها به فکرم رسید روی صنعت تنویر تحقیق کنم هنوز این صنعت را نیافته ام.
باز عرض میکنم به جای من یا افراد غائب سخن نگوئید. بهائی حقانیت قرآن را قبول دارد(بهائی ایده آل نه هر فرد بهائی اسمی) اما علی محمد باب گفته این خطاهای صرف و نحوی (به زعم افراد مجلس ولیعهد ایراد بوده) در قرآن هم هست.
بدرود

ببینید دوست عزیز نمی توان مدعی صحت قرآن بود و بعد آمد و مدعی وجود ایراد و اشکال و اشتباه در قرآن شد.اگر من بپذیرم که در قرآن اشتباه و ایراد وجود دارد دیگر نمی توانم مدعی صحت و سلامت آن باشم.دیگر چگونه می توان به چنین کتابی اعتماد کرد و شرح رخدادها ، توصیه ها و مطالب آن را پذیرفت پس چه بسا آن مطالب هم در قرآن به اشتباه ذکر شده باشند! ببینید پس یا باید قرآن را به طور کامل و جامع پذیرفت و یا آن را رد کرد و کنار گذاشت.(البته در مورد احادیث و روایات این طور نیست.)قبلا هم عرض کردم که در بحثمان روایات و احادیث را کنار می گذارم چرا که در بین آنها نمونه های متعدد جعلی وجود دارد البته این به این مفهوم نیست که تمام احادیث و روایات جعلی اند بلکه به این مفهوم است که تشخیص صحت یا عدم صحت آن کار راحتی نیست و نیاز به تسلط به علوم متعدد از جمله علم حدیث دارد که هر کسی به راحتی قادر به مجهز بودن به این دانش ها نیست.روایات و احادیثی مورد تایید و دارای صحت هستند که منطبق بر قرآن باشند و منافاتی با آن نداشته باشند در غیر اینصورت از درجه اعتبار ساقط اند.ببینید پس باید قرآن به عنوان یک سند مطلق در اختیار بشر امروزی باشد تا همه چیز را بتوان به کمک آن سنجید از جمله احادیث و روایات را.البته دلایل متعددی برای اثبات صحت قرآن وجود دارد که چون شما از این نظر با من هم عقیده اید لذا لزومی برای ذکر آن نمی بینم.
موفق و موید باشید

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ

سلام
حتی اگر مکان ذکر لقب را بیابم چه فایده مگر قرار نیست روایات را فراموش کنیم.
اما معترفم که هنوز سندی از مکان ذکرش ندارم.
دلیل نبودن نام ائمه قابل قبول نبود. نام خیلیها که پیامبر نبودند در قرآن آمده البته میتوان برای هر یک بهانه ذکر کرد اما اگر همین گونه بهانه را من بیاورم فورا رد میشود.
و نیز در مباحثه حتی فرض محال مجاز است. شما مجاز نیستی برای حل کردن بخشی از مباحثه از آنچه من میدانم یا قبول دارم استفاده کنی. اما وقتی چیزی را هر دو قبول داریم و بیان میکنیم برای پیشرفت و رسیدن به مرحله دیگر است. اما حتی دو مسلمان میتوانند از قبل قبول حضرت محمد مباحثه کنند اما نباید وسط بحث بگویند بیخیال ما که هر دو قبول داریم. آنها باید دست کم فرض کنند قرار است کسی را به اسلام دعوت کنند. مباحثه چندین اصل دارد. مثلا وسط استقرا نباید مسیر را معکوس کرد و قیاس را پیش گرفت.
چشم آیاتی را می یابم. اما میدانید که در مقابل بدون دلیل منطقی از آوردن مشابهش عاجزید ونیز ظاهر آیات متشابهات گویای حتمی نیست. وگرنه بین دانا و نادان و فرد دارای بینش و سطحی نگر فرقی نبود. هم اکنون هم ایه سراغ دارم اما هنوز به برداشت نرسیده شما مسیر را به سمت قطعیت حکم (مقدم و تالی و حکم و اثبات و برهان خلف و ... از اصطلاحات منطق و مباحثات است) رفته فکر میکنید اثباتش کرده اید.
بدرود

در مورد دلیل نام نبردن قرآن از ائمه دلایل متعددی وجود دارد که البته چون مورد بحث و اختلاف ما نیست فعلا اهمیتی برای بحث ما ندارد،اگر بخواهید ذکر می کنم.ضمن اینکه من هم در سوال قبلی ام این خواسته خودم را تعدیل کردم و گفتم که نیازی به ذکر آیه ای از قرآن نیست که نامی از میرزا حسینعلی نوری یا علی محمد شیرازی در آن باشد.ولی حداقل خواسته ای که دیگر نمی توان از آن گذشت این است که آیاتی در قرآن وجود داشته باشد که خبر از آمدن دین بعدی و خبر از آمدن پیامبر بعدی داده باشد.البته ما فعلا فرض را هم بر این می گیریم که هیچ آیه ای مبنی خاتمیت حضرت محمد(ص) و دین اسلام در قرآن وجود ندارد.ضمن اینکه دلیل استفاده من از قرآن برای بحث فیمابین با شما دو چیز بود یکی صحت قرآن که عرض کردم در مورد روایات چنین مزیتی وجود ندارد دلیل دوم اشتراک نظر من و شما روی قرآن است(بر خلاف روایات) وگر نه اگر شما مسیحی یا یهودی بودید من در ابتدا از قرآن استفاده نمی کردم چون یک مسیحی یا یهودی اعتقادی به قرآن ندارد پس باید در مورد او اول صحت قرآن را با استدلال اثبات می کردم و سپس استناد به آیات قرآن می کردم ولی شما قرآن را قبول دارید.
موفق و موید باشید

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام
آخرین تاکیدم در مبحث رفتار سالم مفهوم شرط لازم و شرط کافیست. هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست.
سلامت عقل و رفتار شرط لازم است اما قبول دارم کافی نیست.
هر پامبرو امامی سلیم و متقی است اما هر سلیم و متقی ای پیامبر یا امام نیست. منظور مرا به عنوان شرط لازم بشنوید نه سرط کافی. این مطلب نیاز به موارد دیگر در ادامه اثبات دارد اما قطعا هنوز کامل نیست.
بدرود.

موافقم

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام
اجوبه دو مورد هم چشم. سخنرانی را دانلود کردم. باید با دقت گوش دهم و چند بار تکرار کنم تا بتوانم بهتر نظر دهم.
آیات هم چشم.
بدرود

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:42 ب.ظ

سلام
انجیل چهار نسخه معتبر دارد قبول اما اصلا چهارده روایت قرآن را نگفتید. شما همه قرآنها را ندیده ای اما تحقیق درباره چهارده روایت وجود دارد. به خاطر نبودن نقطه و نبودن یگانگی نوشتار و موارد دیگر بوده ربطی به جعل اثر ندارد.
هنوز روی حرفهاتان قضاوتی ندارم چون:
اولا منبع را ندارم که خودم بخوانم. ثانیا مکان هر جمله را نگفتید چون اگر در خارج از ایات موسی باشد میتواند جعلیات داشته باشد. ثالثا عهد قدیم با تورات متفاوت است و عهد جدید با انجیل. چون عرض کردم عهد قدیم مجموع تورات و آثار دیگر است. و نیز عهد جدید شامل انجیل و اثار دیگر است. شما از آن آثار دیگر نگو. از خود انجیل و تورات بگو. یعنی ایات موسی و آیات عیسی.
البته انجیل برنابا را خود مسیحیان مردود دانستند. من داعیه دفاع از مسیحیان یا یهودیان ندارم.
بدرود.

ببینید مجدد عرض می کنم قرآن تک است اصطلاحا یونیک است.از قرآنی که دست آن وهابی و عضو القاعده وجود دارد تا قرآنی که دست شیعیان و اهل سنت ایران و دیگر کشورها وجود دارد حتی یک آیه تفاوت نیست. این شگفت آور نمی باشد؟
و در مورد انجیل به هیچ وجه اینطور نیست همین که چند نسخه شده است یعنی تحریف و تغییر.مسلما حضرت عیسی(ع) یک نسخه انجیل را آورد و البته مسیحیان هم همین نطر را دارند منتها پیروان هر فرقه مسیحیت معتقدند انجیلی که ما در اختیار داریم اصل است!
در مورد تورات هم همین طور است. به خصوص اینکه بخش هایی از تورات در تضاد آشکار با قرآن است! که نمونه اش را دادن نسبت های ناروا به پیامبران الهی ذکر کردم. رهبران بنی اسرائیل تورات را به میل خود تحریف کردند و نسبت ها و تهمت های ناروایی را به پیامبران الهی نسبت دادند تا با این کار اعمال شنیع خودشان را توجیه کنند.به واقع نمی توان در آن واحد تورات و انجیل و قرآن را با هم قبول داشت و به صحت آنها رای داد چون در مطالبشان تضادهای جدی با یکدیگر دارند.یک مسیحی فقط انجیل را قبوا دارد و یک یهودی تورات و یک مسلمان قرآن.تنها کسانی که هر سه را قبول دارند بهائیان هستند! اگر شما مدعی صحت قرآن و ایمان به آن هستید باید بپذیرید که تورات و انجیل تحریف شده اند چون بینشان تضاد جدی وجود دارد.البته این به این معنا نیست که ما هر تورات یا انجیلی که دیدیم آن را بسوزانیم و به پیروانش بی احترامی کنیم.خیر ،ما به تورات و انجیل امروزی که تحریف شده اند اعتقادی نداریم اما از هر گونه حرکت زشت باید خودداری کرد.
موفق و موید باشید

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:44 ب.ظ

سلام
مساله بحث دعا برای هفت میلیون بهائی موردی شخصی است نیاز به بحث عقلی و نقلی نمیبینم.
بدرود.

افشین شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ

سلام
حتی خوابش را هم نبین که من صحت قرآن را زیر سوال برم.
ادیان همگی برحقند (تا جایی که هر دو قبول داریم فعلا مسیحی و یهودی از نظرت درباره زرتشتی خبر ندارم) اما دلیل آمدن دین جدید افراد زمین است. از ابتدای آفرینش ادیان برای انسانها آمده نه برای آنکه موزه دین شناسی در جهان ساخته شود. الله برای لطف به بشر مقام والای خود را با تعدد اسامی و صفات بیان میدارد. محض لطف و فضل. اما همین افراد زمین فضل خدا را به تدریج کمرنگ میکنند. از نظر انسانی ادیان یک بار قوه نباض دارند زیرا مردم بار دوم برایشان نام دیانت عادی شده. وگرنه همه ادیان از جانب خداست. چرا هر بار نامی مختص خود دارد. از ابتدا میشد به همه امتها گفت مسلمان. که البته قرآن به زیبایی این کار را کرده و در نقل همه ادیان از جانب ایشان گفته ما مسلمانیم! شما بی نقص ترین راه را به انسان بسپار به مرور تخریبش میکند. و بار دوم دیگر نام دین برایش تکراریست. چون خدا با انسان سر و کار دارد روش را بر آن پایه طرح میکند.
امیدوارم عیوب کمی در نظراتم باشد. ادعای کمال ندارم. قطعا هشیاری شما نقص مرا کمرنگ کند.
بدرود

من در مورد بر حق بودن مسیحیت و یهود تردیدی ندارم.آنها ادیان الهی بودند و پیامبرانشان هم جزء صالح ترین افراد بودند که از سوی خدا به این رسالت بزرگ گمارده شدند ولی در نهایت مورد تحریف واقع شدند.البته شک نکنید که این اتفاق در مورد دین اسلام هم به وقوع پیوست.دین اسلام هم مورد تحریف و دست اندازی قرار گرفت،در این حقیقت تردید نکنید.نقل هزاران حدیث و روایت جعلی به اسم حضرت رسول(ص) و ائمه(ع) نمونه هایی از تحریفات و انحرافات غم انگیزی است که در دین اسلام ایجاد شد.شکل گیری گروه های تروریستی مانند القاعده و نیز وهابیت و سلفی گری نتیجه همین انحرافات ایجاد شده در دین اسلام است که به کمک جعل احادیث آن را ایجاد کردند. اما یک تفاوت جدی بین اسلام با یهود و مسیحیت می باشد و آن قرآن می باشد که بر خلاف انجیل و تورات از هر گونه تحریفی در امان مانده و می توان با اتکا به آن از منجلاب تحریفات و خرافات و دروغ پردازی ها نجات یافت.این مزیت در دو دین یهود و مسیحیت امروزی وجود ندارد چون سند دست نخورده ای در اختیار آنها نیست که با اتکا به آن بتوان امیدی به اصلاح دین داشت.
دوست عزیز من به عنوان یک برادر و هم وطن به واقع علاقه مند به سرنوشت بهائیان از جمله شما هستم.این را بی غرض خدمت شما عرض می کنم.شما خوب می دانید که این مباحثی که در این چند مدت با هم داشته ایم به هیچ وجه منافع مادی برای بنده نداشته است.خیلی راحت می شد قسمت نظردهی این وبلاگ را مثل خیلی وبلاگ های دیگر منوط به تایید مدیر وبلاگ کرد تا فقط نظرات موافق انعکاس یابد. ولی این کار درست نبود و مصداق سخن خود گویی خود خندی می شد.البته از این جهت هیچ منتی بر شما و دیگران نیست.این وظیفه من هست که اینگونه رفتار کنم و پاسخگوی سوالات و نظرات شما باشم.امیدوارم این بحث ها به نقاط خوب و نتیجه گیری مثبت منتج بشود.
موفق و موید باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد