تاریخچه بهائیت

مطالبی پیرامون واقعیات فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن ( Bayanebahaian@Gmail.Com )

تاریخچه بهائیت

مطالبی پیرامون واقعیات فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن ( Bayanebahaian@Gmail.Com )

اعطای نشان SIR از سوی حکومت انگلیس به عبدالبهاء(عباس افندی)

همان طور که در عکس زیر مشاهده می کنید حکومت استعمارگر انگلیس به پاس سالها وطن فروشی وتفرقه افکنی به عباس افندی(مدعی دروغین پیامبری) لقب SIR اهدا می کند. به راستی کدامین پیامبر الهی را در طول تاریخ سراغ داریم که از سوی حکومتهای جبار و استعمارگر زمان خود مورد پشتیبانی و تقدیر و تشکر قرار بگیرد آنگونه که عباس افندی(عبدالبهاء) مورد تقدیر حکومت استعمارگر انگلستان قرار گرفت؟!


  

                  

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل


ما نیز تصمیم گرفتیم از همین عکس که به تنهایی گویای حقیقت بهائیت می باشد به عنوان لوگوی وبلاگ استفاده کنیم.

نظرات 197 + ارسال نظر
Pedro دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ق.ظ

دوست خوبم
جواب سئوالهای شما را با اخرین اظهار و نظر شما شروع میکنم. شما میفرمائید "...من از شما می خواهم از این فضای توهمی بیرون بیایید و منطقی سخن بگویید ..."۰ باور بفرمائید که اظهار نظر های بنده تبلیغ نیستند۰ دوست خوب من، یکی از نشان مسلمانی حقیقت گوئی وحقیقت جوئیست۰ اما در میان کلمات شما این ها را نمی بینم۰ طرز برداشت شما را چطور بفهمم؟ اگر از دیانت بهائی مطلبی بگویم ، تبلیغ بحساب می اید، اگر چیزی نگویم انرا نشانه تایید گفته های خودتان میدانید۰
بخاطر فقدان اطلاعات، بعضی ها در تفرقه اندازی، عیب جوئی، بد گفتن به بهائیان انقدر زیاده روی کرده اند که تمام جنگ و جدال ها در سراسر جهان را بگردن بهائیان انداخته اند۰ اگر بهمین منوال پیش برود طولی نخواهد کشید که شکاف اسلام به فرقه های سنی و شیعه و جنگ های بین انها را هم بگردن بهائیان خواهند انداخت۰ در کتب مدارس، تمام وقایع بهائیان را منحصرا به چند سطر خلاصه کرده بودند که ان هم حقیقت نداشت۰
شما میفرمائید "... من از شما می خواهم از این فضای توهمی بیرون بیایید و منطقی سخن بگویید...". اما شما نفرمودید که کدام حرف بنده منطقی نبودند؟ لطفا بفرمائید که کدام یک از اظهارت بنده توهم بودند؟
شما میفرمائید که چرا از جمعیت هفتاد میلیونی فقط سیصد هزار نفر بهائی هستند؟
دوست خوبم، شما هرگز این سئوال را نمیکردید اگر بسرنوشت هموطنان بابی و بهائی علاقه نشان میدادید۰ اگر بنده قسمتی از تاریخ را اینجا بنویسم انرا تبلیغ برای بهائیت جلوه خواهید داد۰ یک بانوی تاریخ نویس مسلمان ایرانی باسم مستعار "دلارام مشهوری" تاریخ ٥٠٠ سال اخیر ایران ما را با اسناد موجوده دو باره برشته تحریر در اورده است. در این کتاب باسم "رگ تاک" که در کشور فرانسه منتشر شده است، انقسمت از وقایع تاریخی در باره بابی ها و بهائیان را که در کتاب تاریخ ایران بوسیله تاریخ نویسان ایران، خواسته و یا باجبار کتمان شده است، مرور خواهید کرد
خلاصه ای از ان در این سایت قابل رویت است۰
http://news.gooya.eu/culture/archives/018988.php
برفرض اگر شما دسترسی باین سایت نداشته باشید، اطلاع دهید تا این مطالب را برای شما بفرستم۰
در اینجاست که وظیفه هر مسلمانیست که فرموده حضرت رسول را بیاد اورد که فرمودند" : من بتو چشم و گوش داده ام و تو مسئولی که از ان استفاده کنی...".
کاش شما هم در سایت خود باین امر انحضرت توجه مینمودید۰
اگر شما تاریخ بابی ها و بها ئیان را خوانده با شید (اما نه از دیده نظر قاتلان) ملا حظه خواهید فرمود که در اکثر شهرهای ایران انها را میگرفتند و بگناه خدا پرستی میکشتند. بدن بی حس انها را با اسب در خیابانها میکشیدند و بتماشا میگذاشتند و انها را حتی زنده میسوزاندند. بیش از بیست هزار بابی را با فجیح ترین وضع کشتند. حتی بعد از بد ست گرفتن قدرت توسط روحانیون در ایران در سال ۱۹۷۹ صدها بهائی بیگناه را بزندان انداختند. و بیش از دویست نفر از انها را در حالی که قلب انها پر از محبت حضرت رسول اکرم بود تیرباران کرده و یا بدار اویختند. وضع بابی ها و بعد از ان بهائی ها بخاطر رفتار ناهنجار روحانیون همیشه اسف بار بود. انها دائما در وحشت بودند و بارها خانه های انها را باتش کشیده و انها را از شهرها و دهاتشان فراری دادند. هر جا انها را میدیدند کتکشان زده و دشنام میدادند. شکی نیست که از همه بیشتر کودکان انها رنج میبردند. اگر می فهمیدند که یکی از کارکنان انها بهائیست فورا او را بیرون میکردند. یعنی بهائیهان از همه حقوق بشری محروم بوده و هنوز هم هستند.
ان زمان که من در ایران بودم یک همسایه داشتیم که تازه بدین بهائی ایمان اورده بود. طولی نکشید که او را از کار بر کنار کردند. این بیچاره نمیدانست که نان شب خانواده اش را از کجا بیاورد. هرطوری که شد با قرض گرفتن، مغازه بسیار کوچکی باز کرد. این بد بخت هر وقت صبح ها سر مغازه اش میرفت مید ید که روی در مغازه اش نجاست انسانی مالیده شده است. سر انجام راهی بجز فرار برایش باقی نماند. بآین موضوع میخوا هم خدمت شماعرض کنم که بهائیان در همچین وضعی بدی بسر میبر دند طوری که یارای دهن باز کردن را نداشتند. تعجب من این است با وجود اینکه شما باید این مطالب را میدانستید (نمیدانم شاید هم بکلی بیخبرید) مینویسید که چرا طرفداران این دین زیاد نیستند. دوست محترم این مطالبی که خدمدتان عرض کردم تبلیغ نیستند۰
" ....عَلَیهِ کَمالُ مُوسی وَ بَهاءُ عیسی و صَبرُ اَیُّوبَ فَیَذِلُّ اولیاؤُه فی زَمانِهِ و تُتَهادی رُؤُوسُهم کَما تُتَهادی رُؤوسُ التُّرکِ و الدَّیلَمِ فَیُقْتَلُونَ و یُحرَقُونَ و یَکونُونَ خائِفینَ مَرعُوبینَ وَجِلینَ تُصبَعُ الاَرضُ بِدِمائِهِمْ و یَفْشُو الویلُ و الرَّنّةُ فی نِسائِهِم اُولئکَ اَولیائی حقّاً.... "
ترجمه( تقریبی):
... او (قائم) کمالات بزرگ حضرت موسی و نور حضرت مسیح وصبر عیوب را خواهد داشت. در زمانش انها مومنان قائم را به پستی خواهند کشید. از سرهای انها هدیه ها درست خواهند کرد. طرفداران قائم را خواهند کشت و بعد انها را در اتش خواهند سوزاند. یاران ان حضرت را ترس و وحشت فرا خواهد گرفت. زمین به خون انها اغشته خواهد شد. زنان انها به نا له و فغان خواهند افتاد. بدانید که انها دوستان من هستند... " . (این نوشته ها را یک نفر ایرانی که در شهر قم زندگی میکرده، در سالهای ۹۴۰/۹۴۱ میلادی در بغداد فوت کرده، جمع اوری کرده است . حدیث جابر، که در زمان حضرت امام محمد باقر میزیسته از روایتی در لوح فاطمه، در وصف قائم در کتب کافی).
این تبلیغ نیست) ۰)
شما میفرمائید: ... مدعی هستید که قرآن را قبول دارید .من از شما این سوال را می پرسم که کجای قرآن و در کدام آیه از این کتاب آسمانی و هدایتگر آمده است که بعد از اسلام ادیان جدید دیگری نیز خواهند آمد؟...".
این جواب شما در کامنت قبل، یکشنبه ۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ ، داده شده است۰ حالا چرا شما این جواب بنده را ندیده اید نمیدانم۰
"اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند، (از آنها پیروى کنید؛) کسانى که پرهیزگارى پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناک مى شوند.".( ایه ٣٥ سوره اعراف).
در گفتگوئی که در این باره با حضرت ایت الله معصومی تهرانی داشتم ایشان مرحمت فرموده و این جواب را مرقوم میفرمایند
...."اما در مورد ایه ی ٣٥ سوره اعراف که اشاره فرمودید، به هیچ وجه اشاره به ظهور پیامبران اینده ندارد. زیرا اولا در ابتداءی ایه خطاب «یا بنی ادم» را اورده که منظور قوم سامی است نه تمام مردم دنیا؛ که اختصاصا یهودیان منظور است.....ثانیا از بیان ایات ما قبل و ما بعد چنین برداشت می شود که ذکری از گذشته است نه پیشگوئی برای اینده ..."۰
ایشان از خودشان سئوال نمیکنند که مگر حضرت رسول اکرم نمیدانستند که چرا در این ایه زمان اینده را بکار بردند؟
شاعر شیرین سخن ما سعدی میفرماید:
بنی ادم اعضای یکدیگرند ۰۰۰ که در افرینش ز یک گوهرند
باستناد فرموده حضرت ایت الله معصومی تهرانی ، از اینجا نتیجه میگیرم که این فقط (بنی ادم) یهودیان هستند که از گوهرند ۰
شما ملاحظه میفرمائید که تا مسلمانان امادگی برای قبول فرموده حضرت رسول اکرم و امامان اسلام را نداشته باشند قبول حقانیت دیانت بهائی توسط انها غیرممکن خواهد بود۰
در کامنت سه شنبه ۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ هم از امامان اسلام در این باره نقل کردم۰ حالا چرا شما انرا هم ندیده اید، نمیدانم۰

جناب آقای پدرو سلام بر شما
پیام را شما را خواندم .نکاتی را راجع به آن بیان می کنم:
1.در مورد پاراگراف اول باید بگویم که بنده تمام جنگ های عالم را به گردن بهائیان نینداختم یا اختلاف بین شیعه و سنی را که بگویم عاملش بهائیان بوده اند.من پاسخگوی حرفهای خودم و مطالب مندرج در این پایگاه اینترنتی خواهم بود نه پاسخگوی هر حرفی که دیگران می گویند یا گفته اند(محض اطلاع) ضمنا کاری هم به کتب تاریخ مدارس ندارم چون به هیچ وجه به کتب تاریخ مدارس استناد نمی کنم که دلیلش را می دانیم.در مورد حرف شما که پرسیده اید کدام حرف بنده منطقی نبوده عرض میکنم که آیا اینکه ما چند خائن به مانند سید علی محمد(باب)،میرزا حسینعلی نوری(بهاء اله)،عباس افندی(عبدالبهاء) را فرستاده خدای متعال بدانیم و رسما رای به پیامبری آنها بدهیم منطقی است؟نظر شما محترم است ولی بده این تفکر را توهمی و غیر منطقی می دانم که مفصلا راجع به آن صحبت کرده ام و در سطرهای بعدی نیز خواهم گفت.
2.مدعی هستید که دلیل پایین بودن جمعیت بهائیان در ایران فشارهای وارد بر آنان است که باعث شده اقبال مردم به این فرقه پایین باشد و فقط سیصد هزار بهائی در ایران وجود داشته باشد.این سوال را از شما می پرسم که چرا در سطح جهان و در کشورهای دیگر که این فشارها و سختی های مورد نظر شما در ایران نیست اینقدر تعداد بهائی ها کم است.تازه اونجا که جریان آزاد اطلاعات وجود دارد و فیلترینگ اینترنت،ممانعت از چاپ کتاب و نشریه و شبکه های رادیو تلویزیونی هم نیست.ضمنا" جمعیت بهائی ها در ایران نسبت به جمعیت کل حدود 1 به 250 است حال اینکه در سطح جهان 1 به 1000 است!
3.از اینکه بنده را توصیه به توجه و عمل به حدیث معروف پیامبر(ص) می کنید (: من بتو چشم و گوش داده ام و تو مسئولی که از ان استفاده کنی...".) از شما تشکر میکنم. ولی آیا خود شما به این حدیث اعتقاد دارید و به آن عمل می کنید.آیا شما درباره عکس صفحه اول این وبلاگ اندیشه کرده اید؟!
3.درباره ماجرای آن همسایه بهائی باید بگویم که بنده متاسفم و به هیچ وجه کشتار و آزارواذیت را تایید نمی کنم ولی دوباره می گویم که اینها نباید دلیل شود تا حقایق بیان نگردد و چشممان را روی حقیقت ببندیم ضمن اینکه فضای این وبلاگ در اختیار شما هم هست و میتوانید حرف خود را آزادانه بزنید و نظر خود را بگویید و دیگران هم این امکان را دارند که از این فضا دیدن کنند و نظر من و شما را مطالعه کنند.
4.در مورد احادیثی که درباره حضرت قائم مطرح کرده اید باید بگویم که منظور این احادیث، مهدی موعود آقا امام زمان (عج) است و زمان ظهور آن حضرت را روایت می کند.البته نظر شما راجع به این موضوع برای من محترم است ولی به هیچ وجه آن را قبول ندارم.
5.در مورد تفسیر آیه 35 سوره اعراف مطمئنا منظور فقط یهودیان نبوده اند بلکه تمامی ابناء بشر تا زمان نزول قرآن را شامل می شود که دقیقا در این آیه نیز ذکر شده است.ضمنا" اگر قرار بود پیامبر جدیدی ظهور کند پس چرا در هیچ جای قرآن این مطلب به وضوح نیامده که مثلا ای اهل دنیا هزار سال دیگر پیامبر جدیدی خواهد آمد و دین جدیدی،دقت بفرمایید دین جدیدی خواهد آورد و ای اهل دنیا آن دین و پیامبر جدید را بپذیرید!
بر عکس می بینیم که آیات خاتمیت پیامبر در قرآن وجود دارد(«ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ».
[1]

محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه فرستاده خدا و پایان بخش پیامبران است.)
و همین طور آیه معروف دین در نزد خدا اسلام است، در قرآن وجود دارد که نشان دهنده این است که از موقع نزول این آیه تا ابد دین اسلام مورد قبول خداوند می باشد. چون در این آیه به هیچ وجه قید زمان نیامده مثلا گفته نشده دین در نزد خدا فعلا اسلام است یا دین در نزد خدا تا 1000 سال دیگر اسلام است یا تا زمان ظهور پیامبر بعدی اسلام است یا ... بلکه بدون قید زمان آمده و همانطور که شما هم خدا راقبول دارید باید کلام الهی را هم قبول داشته باشید که دین نزد خدا اسلام است.
موفق و موید باشید

Pedro دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ

حضرت امام صادق علیه السلام:"... هنگامی که قائم (عج) خروج می کند، فرمانی نو، کتابی نو و روشی نو و قضاوتی نو می آورد». («حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص ۱۱۱).
حضرت امام باقر (ع) فرمود:"...«هنگامى که قائم آل محمّد قیام کند خیمه‏هایى برپا مى‏شود ومردم قرآن را آن گونه که خداوند عزّوجلّ نازل کرده فرا مى‏گیرند، واین امر براى کسانى که قرآن را امروز حفظ کرده‏اند بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا با آنچه که الفت داشته واز قرآن مأنوس بوده‏اند مخالفت ومغایرت دارد.(ارشاد مفید ص ۳۴۴ ))
در پاسخ باین سوال بنده: "ایا شما واقعا از "حقایق زندگی رهبران بهائی " واقف هستید؟ از کجا و بچه نحوی واقف شدید؟
میفرمائید:"....بله درست است. من در آن دوران نبوده ام که حقایق زندگی رهبران بهائیت را با چشم ببینم ولی مگر شما در آن دوران بوده اید؟چه طور شد من بدی های رهبران بهائیت را ندیده ام ولی شما خوبی های آنها را دیده اید؟ ".
در اینجا میخواهم عرض کنم که کسی که تهمت میزند باید جواب گو باشد۰
عقیده شما چیست؟ بگویم فلانی که تهمت زده راست میگویند؟ دلیل ان هم انست که کسی انجا نبود که با چشم خود ببیند؟ ملاحظه میفرمائد که حضرت رسول اکرم هرگز نفرمودند اگر کسی با گوش خود نشنید و با چشم خود ندید ، نشانه انست که تهمت زننده حقیقت را میگوید۰ بعبارت دیگر نبودنم پیش رهبران بهائی نشانه حقانیت تهمت شما نیست۰ اما بنده با بهائیان بزرگ شده ام و بر خلاف شما می بینم که متنن سایت شما از روی نفرت نوشته شده و هیچ نکته ای حقیقت ندارد و از این لحاظ هم شرمسارم۰
شما میفرمائید"....کجای قرآن آمده است که دین اسلام تاریخ مصرف دارد و بعد از اتمام تاریخ مصرفش از داروی نجات انسانها به سم مهلک تبدیل می شود؟"۰.
قران فارسی :
سوره سبا (۲۹)
میگویند اگر راست میگوئید این وعده چه وقت خواهد بود؟
سوره سبا (۳۰)
بگو برای شما روزی قرار است که ساعتی از آن عقب نمیافتید یا از آن جلو نمیزنید.
ترجمه همین ایه از عربی به المانی بوسیله مسجد الازهر و دانشگاه قاهره
و ترجمه ان بفارسی چنین است:
سوره سبا (۳۰)
اگر راست میگوئید این وعده چه وقت خواهد بود؟
سوره سبا (۳۱)
بشما یک روز وقت داده شده است که ساعتی از آن عقب نمیافتید یا از آن جلو نمیزنید
همانطور که ملاحظه میفر مائید در اینجا این ایه بفارسی در قران فارسی اشتباهی نوشته شده است ۰
طبق قران مجید عمر دین اسلام یک هزار سال خواهد بود۰
" آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مى‏کنند؛ در حالى که خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد! و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما مى‏شمرید! (۴۷) سوره الحج"
با اجرای قران۱۴۰۰ قبل، اعمال و رفتار مسلمانان را می بینیم که چطور بجان همدیگر افتاده اند۰ چگونه روزانه خون همدیگر را میریزند۰ ایا بیدینی از این اسلام بهتر نیست۰ دوست خوب من، این اسلام دیگر ان سلام سابق نیست۰ همیشه همینطور بوده است که هر چقدر فاصله زمانی امت ادیان از مظهر ظهورشان بیشتر باشد، عقاید شخصی و خرافات بیشتر، حقایق ادیان را مثل ابر تیره ای میپوشاند و برای امت ادیان مثل سم محلکی میشود که روزانه جان این همه انسان ها را میگیرد فراموش نکنیم که نوشته های شما هم در این سایت جزو همان سم مهلک هستند که نشانی از اسلام عزیز را ندارد۰ این نوع ا ظهار و نظرها و عقیده ها باعث مسموم شدن اذهان عمومی شده و تا حالا جان بیشماری از بهائیان بیگناه را گرفته است۰ (این تبلیغ نیست)
سوره یونس
و مى‏گویند: «اگر راست مى‏گوئى، این وعده (مجازات) کى خواهد بود؟» (48)
بگو: «من (حتى) براى خودم زیان و سودى را مالک نیستم، (تا چه رسد براى شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (این مقدار مى‏دانم که) براى هر قوم و ملتى، سرآمدى است; هنگامى که اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات یا مرگشان صادر شود،) نه ساعتى تاخیر مى‏کنند، و نه پیشى مى‏گیرند! (49)
شما میفرمائید : "... تازه همین رقم نیز (تعداد بهائیان) تحت تاثیر تبلیغات شدید و کمک گسترده رسانه های گوناگون از جمله شبکه های رادیو تلویزیونی،نشریات،کتب،فضای مجازی وغیره پدید آمده است(به علاوه حمایت دولتهای استعمارگر) ".
راستش را بخواهید بنده از نوشته های شما شاخ در می اورم۰
وقتی در مطبوعات کشور های خارج، از کشتن و اذیت و ازار بهائیان بیگناه مینویسند و از ظلم و ستم بر انها گله میکنند، شما انرا "حمایت دولتهای استعمارگر" میدانید؟ مطالب سایت شما گواه انست۰ (این تبلیغ نیست)۰
شما می بینید که جواب بسئوالات شما چقدرطول میکشد و نمیتوان سئوالات شما را با دو سطر پاسخ گفت۰ همانطور که عرض شد باید کوه ها بریزند تا دره ها پر شوند۰ احتیاجی نبود که تبادل نظر اینقدر طول بکشد اگر شما منابع جدیدی برای اگاهی خود انتخاب میکردید ۰
حالا بریم سر باقی سئولات شما۰
شما در کامنت بتاریخ شنبه ۴ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ میفرمائید:
" ...اینگونه می گویید:... چون کسی که بدیانت بهائی ایمان میاورد باید حضرت رسول را بعنوان پیامبر خدا قبول کند۰ انوقت شما برای بنده شرح میدهید که بهائیان دشمن اسلام هستند؟را قبول ندارم.
اگر شما این را قبول ندارید خوب این مشکل شماست اما حقیقت است۰
میفرمائید:
"...مگر می شود انسان حضرت رسول اکرم(ص) را به عنوان پیامبر خدا بپذیرد و سپس بر خلاف آیات الهی نازل شده بر پیامبر(ص) مدعی ظهور دین و پیامبر جدید باشد؟!"
ظهور پیامبر جدید همانطور که در بالا عرض شد مخالف آیات الهی نازل شده بر پیامبر(ص) نیست۰ همانطور که که دیدیم پیامبر(ص) در اعراف ۳۵ از ظهور پیامبرانی صحبت میکنند۰ پیامبران هر یک ، مهره یک زنجیر هستند که انسانها را بطرف خداوند سوق میدهند۰ چون همه پیامبران از طرف خداوند می ایند، انکار یک از انها بمعنای انکار همه پیامبران و نفی خداوند است۰ اگر مسلمانی بگوید که من پیامبر(ص) را قبول دارم اما بحضرت مسیح ایمان ندارم ، در این وقت ان شخص دیگر مسلمان نخواهد بود و اگر یک بهائی پیامبر(ص) را قبول نداشته باشد دیگربهائی بحساب نخوهد امد۰
شما میفرمائید:
"...ببینید در پاسخ های قبلی به طور مفصل روی این موضوع صحبت کرده ام که این جایزه به کسی تعلق می گیرد که کاری ارزشمند برای انگلستان انجام داده باشد ".
این عقیده شماست و حقیقت ندارد و منحصرا برای تهمت زدن است۰ بهائیانی بودند که حتی پا از دهکده خود بیرون نگذاشته بودند اما انها را بخاطر جاسوسی اعدام کردند۰ این نوع اتهامات را ظالمان برای تبرئه خود عنوان میکنند۰
شما در کامنت بتاریخ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ میفرمائید:
"...بهائیت را هم در همین چارچوب می دانم که از دل اسلام بیرون آمده است و خود را مدعی تایید ادیان قبلی از جمله اسلام می داند اما در عمل در جهت مبارزه با آموزه های اسلامی حرکت می کند و رفتارهایی خلاف اسلام را ترویج می دهد اگر چه در مقاطعی با مقاومت مسلمانان به ناچار مجبور شده است کمی عقب نشینی کرده و اعتقادات اسلامی را تا حدی تایید نماید و البته می بینیم که به خوبی از سوی استعمارگران مورد حمایت و تقدیر قرار می گیرد.به راستی کدامین پیامبر الهی در طول تاریخ سراغ داریم که از سوی حکومتهای جبار و استعمارگر زمان خود مورد پشتیبانی و تقدیر و تشکر قرار بگیرد؟"
با وجود پاسخ قبلی ، دوباره عقیده ام را عرض میکنم۰ این جمله شما اثرات سوء تبلیغ بر علیه بهائیان را نشان میدهد۰ بنده قبلا عرض کردم که هدف دیانت بهائی چیست۰ اینها را عرض کردم که باعث برطرف شدن سوء تفاهم شود۰ اما شما متاسفانه انرا تبلیغ دانسید۰چون تعدادی از هموطنان ما در ارتباب با بهائیان فقط جاسوسی، وطن فروشی و مبارزه با آموزه های اسلامی و رفتارهایی خلاف اسلام را ترویج دادن و۰و۰و۰ در سر دارند۰ شما متهم میکنید اما نمیفرمائید که منظور از ترویج رفتارهایی خلاف اسلامی چیست؟
منظورتان مبارزه با کدامیک از آموزه های اسلامی است؟ اگر منظورتان ظهور پیامبر بعد از حضرت رسول است ، همانطور که عرض شد این در قران مجید امده است۰
شما میفرمائید:
موضوع دیگر اینست که این"حکومتهای جبار و استعمارگر ازبهائیان "پشتیبانی و تقدیر و تشکر میکنند" ۰
شما بفرمائید که چرا بقول شما این "استعمارگران" از بهائیان پشتیبانی و تقدیر و تشکر میکنند ؟
شما میفرمائید:
اگر چه در مقاطعی با مقاومت مسلمانان به ناچار مجبور شده است کمی عقب نشینی کرده و اعتقادات اسلامی را تا حدی تایید نماید و البته می بینیم که به خوبی از سوی استعمارگران مورد حمایت و تقدیر قرار می گیرد".
مگر مسلمانان با مقاومت مسیحیان روبرو شده اند که "ناچار مجبور شده اند کمی عقب نشینی کرده و اعتقادات مسیحیان را تا حدی تایید نمایند۰
در پایان پیشنهاد میکنم که کمی در باره دیانت بهائی مرور بفرمائید۰ بامید اینکه کمی به رفع سوء تفاهم موجوده کمک کند۰
http://info.bahai.org/persian/
اگر مطلبی بود که جواب نداده ام، تذکر بفرمائید تا در باره ان اظهار عقیده کنم
دوست شما
پدرو

عرض سلام
در ادامه پاسخ قبلی نکاتی را ذکر می کنم:
درباره این احادیث قبلا توضیح داده ام که متعلق به چه زمانی است .
در مورد اینکه به بنده اتهام تهمت زنی می دهید باید بگویم که آیا بیان حقیقت تهمت زنی است؟! و آیا بیان حرف ناحق و تایید ادعای دروغین ظهور دین جدید تهمت زنی و توهین به اعتقادات راستین الهی نیست؟!
اگر مدعی تهمت زنی من هستید مصداقی نام ببرید تا بنده پاسخ دقیق درج کنم.
راجع به مطالب بعدی چنابعالی ذکر نکات زیر ضروری است:

در سایت های مختلف فراوان دیده شده که دوستان بهایی برای اثبات مسلک خود به آیه 5 سوره سجده متوسل می شوند:
آیه مزبور :
یُدَبِّرُ الاَمْرَ مِنَ السمَاءِ إِلى الاَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فى یَوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ أَلْف سنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ

خداوند کار جهان‏ را از آسمان گرفته‏ تا زمین، اداره مى‏کند، آن گاه [نتیجه و گزارش آن‏] در روزى که مقدارش- آن چنان که شما آدمیان‏ برمى‏شمارید- هزار سال است، به سوى او بالا مى‏رود.

سوء استفاده از آیه« یدبر الامر»
بعضى از پیروان مسلکهاى ساختگى در عصر ما براى توجیه مسلک خود، آیه فوق را دستاویز قرار داده و با اشتباه کارى و مغالطه خواسته اند آن را بر منظور خود تطبیق کنند.
با اکثر مبلغین بهائی که روبرو مى شویم، از جمله دلائلى که فورا به آن متشبث مى شوند همین آیه « یدبر الامر من السماء الى الارض ... » مى باشد، آنها مى گویند:
منظور از« امر» در این آیه دین و مذهب است و « تدبیر» بمعنى فرستادن دین و « عروج » بمعنى برداشتن و نسخ دین است !
و روى این حساب هر مذهبى بیش از هزار سال نمى تواند عمر کند و باید جاى خود را به مذهب دیگر بسپارد!
و به این ترتیب مى گویند: ما قرآن را قبول داریم ، اما مطابق همین قرآن پس ازگذشتن هزار سال مذهب دیگری خواهد آمد!!

اکنون آیه مزبور را بررسى میکنیم تا ببینیم آیا ارتباطى بین این آیه و آنچه آنها ادعا می کنند، وجود دارد یا نه ؟

با یک نگاه ساده می توان دید که تطبیق آیه بر آنچه آنها مى گویند، نه تنها با مفهوم آیه سازگار نیست بلکه از جهات بسیارى اشکال واضح دارد:
1- کلمه امر را به معنى دین و مذهب گرفتن، نه تنها دلیلى ندارد بلکه آیات دیگر قرآن آن را نفى مى کند، زیرا در آیات دیگرى امر به معنى فرمان آفرینش استعمال شده است مانند « انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون » آیه 82 سوره یس
جز این نیست که امر او این است که هر گاه چیزى را اراده کند مى گوید موجود باش !،پس فورا موجود مى شود .
در این آیه و آیات دیگرى مانند آیه 50 سوره قمر، و 27 سوره مؤ منون ، و 54 سوره اعراف ، و 32 سوره ابراهیم ، و 12 سوره نحل ، و 25 سوره روم ، و آیه 12 سوره جاثیه ، و بسیارى آیات دیگر امر به همین معنى امر تکوینى به کار رفته، نه به معنى تشریع دین و مذهب.
اساسا هر جا سخن از آسمان و زمین و آفرینش و خلقت و مانند اینها است امر به همین معنى است (دقت کنید) .
2- کلمه تدبیر نیز در مورد خلقت و آفرینش و سامان بخشیدن به وضع جهان هستى به کار مى رود نه به معنى نازل گردانیدن مذهب!!

لذا مى بینیم در آیات دیگر قرآن (چون آیات یکدیگر را تفسیر مى کنند) در مورد دین و مذهب هرگز کلمه تدبیر به کار نرفته بلکه کلمه تشریع یا تنزیل به کار رفته است .
« شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا »: سرآغاز شریعت از چیزى بود که به نوح توصیه کرد. شورى – 13
« و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون » :
کسى که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکند کافر است. مائده – 44
« نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه » :
قرآن را به حق بر تو نازل کرد که تصدیق کننده کتب آسمانى قبل است . آل عمران- 3

3- آیات قبل و بعد آیه مورد بحث، مربوط به خلقت و آفرینش جهان است نه مربوط به تشریع ادیان ، زیرا در آیه قبل گفتگو از آفرینش ‍ آسمان و زمین در شش روز (و به عبارت دیگر شش دوران ) بود و در آیات بعد سخن از آفرینش انسان است .
ناگفته پیدا است تناسب آیات ایجاب مى کنند که این آیه هم که در وسط آیات خلقت واقع شده مربوط به مساله خلقت و تدبیر امر آفرینش ‍ باشد.
لذا اگر کتب تفسیر را که صدها سال قبل نوشته شده مطالعه کنیم مى بینیم با اینکه در تفسیر این آیه احتمالات گوناگونى داده اند
هیچکس احتمال نداده که آیه مربوط به تشریع ادیان بوده باشد.
مثلا در تفسیر مجمع البیان که از مشهورترین تفاسیر اسلامى است و مؤ لف آن در قرن ششم هجرى میزیسته با اینکه اقوال مختلفى در تفسیر آیه فوق ذکر شده از احدى از دانشمندان اسلام قولى دائر بر اینکه آیه مربوط به تشریع ادیان است نقل نکرده است .
4- کلمه عروج به معنى صعود کردن و بالا رفتن است ، نه به معنى نسخ ادیان و زائل شدن ، و در هیچ جاى قرآن عروج به معنى نسخ دیده نمى شود (این کلمه در پنج آیه از قرآن ذکر شده و در هیچ مورد به این معنى نیست ) بلکه در مورد ادیان همان کلمه نسخ یا تبدیل و امثال آن به کار مى رود. )
اساسا ادیان و کتب آسمانى چیزى نیستند که مثلا مانند ارواح بشر پس از پایان عمر با فرشتگان به آسمان پرواز کنند، بلکه آئینهاى نسخ شده در همین زمین هستند ولى در پاره اى از مسایل از درجه اعتبار افتاده اند در حالى که اصول آنها به قوت خود باقى است .
خلاصه اینکه کلمه عروج علاوه بر اینکه در هیچ جاى قرآن مجید به معنى نسخ ادیان بکار نرفته اصولا با مفهوم نسخ ادیان سازش ندارد، زیرا ادیان منسوخه عروجى به آسمان ندارند.
5- علاوه بر همه اینها این معنى با واقعیت عینى ابدا تطبیق نمى کند، زیرا فاصله ادیان گذشته با یکدیگر در هیچ مورد یکهزار سال نبوده است !
مثلا فاصله میان ظهور حضرت موسى (علیه السلام ) و حضرت مسیح (علیه السلام ) بیش از 1500 سال و فاصله میان حضرت مسیح (علیه السلام ) و ظهور پیامبر بزرگ اسلام (ص) کمتر از 600 سال ، است !
همانطور که ملاحظه مى کنید هیچ یک از این دو نه تنها با هزار سال که آنها مى گویند جور نیست بلکه فاصله زیادى دارد.
فاصله میان ظهور نوح (ع) که یکى از پیامبران اولوا العزم و پایه گذار آئین و شریعت خاصى است با قهرمان بتشکن ابراهیم (ع) که یکى دیگر از پیامبران صاحب شریعت است بیش از 1600 سال و فاصله ابراهیم (علیه السلام ) با موسى (علیه السلام ) را کمتر از 500 سال نوشته اند.
از این موضوع چنین نتیجه مى گیریم که حتى به عنوان یک نمونه ، فاصله یکى از مذاهب و ادیان گذشته با آئین بعد از خود هزار سال نبوده است !!
6- از همه اینها که بگذریم ادعای سید على محمد باب که اینهمه توجیهات ناروا را به خاطر او متحمل شده اند با این حساب ابدا نمى سازد، زیرا دعوت پیامبر اسلام (ص) 13 سال پیش از هجرت بوده فاصله میان این دو 1273 سال مى شود یعنى ((273)) سال اضافه دارد!
حالا باید با چه ترفندی این ((273)) سال اضافه را زیر آب کنیم و چگونه این عدد بزرگ را نادیده بگیریم ؟ باید از خودشان پرسید!!

7- وانگهى بالفرض حتی اگر از تمام این شش ایراد واضح و بزرگ و از این تجزیه و تحلیلهاى روشن صرف نظر نمائیم و خرد را به داورى طلبیم.
فرض کنید ما به جاى قرآن مى خواستیم تکلیف آیندگان را در برابر مدعیان تازه نبوت روشن سازیم و بگوئیم : بعد از گذشتن هزار سال در انتظار پیامبر تازه اى باشید آیا راهش این بود که به این صورتى که در آیه مزبور ذکر شده مطلب را بگوئیم
که تا مدت دوازده سیزده قرن احدى از دانشمندان و غیر دانشمندان کمترین اطلاعى از معنى آیه پیدا نکنند تنها بعد از گذشتن 1273 سال عده اى به عنوان یک کشف جدید که آن نیز تنها مورد قبول خودشان است نه دیگران از آن پرده بردارند؟!

آیا عاقلانه تر نبود که بجاى این جمله گفته شود به شما بشارت مى دهم که بعد از هزار سال پیامبرى به این نام ظهور خواهد کرد چنانکه عیسى (علیه السلام ) درباره پیامبر اسلام گفته : و مبشرا برسول یاتى من بعد اسمه احمد سوره صف آیه 6.

خواهش من از شما این است روی این مطالب حقیقتا دقت فرمایید و پیام های خود را کوتاهتر و دقیقتر مطرح نمایید تا بنده به طور دقیق به آن پاسخ دهم به عبارت دیگر پیام خود را قسمت به قسمت بیان کنید تا پاسخگوی آن باشم.ضمنا" بنده باز هم جواب چند سوال مهم خود را دریافت نکردم از جمله دو سوال که قبلا" مطرح کرده بودم:
1. به راستی کدامین پیامبر الهی در طول تاریخ سراغ داریم که از سوی حکومتهای جبار و استعمارگر زمان خود مورد پشتیبانی و تقدیر و تشکر قرار بگیرد.آنگونه که عباس افندی(عبدالبهاء) مورد تقدیر حکومت استعمارگر انگلستان قرار گرفت؟!
2. باب (اولین رهبر فرقه بهائیت) به دستور مستقیم امیر کبیر تیرباران شد.امیر کبیری که همچون ستاره ای در تاریخ ایران می درخشد و درقلب انسانها جای دارد. مگر می شود کسی دستور اعدام پیامبر خدا را صادر کند و با گذشت حدود صد و پنجاه اینقدر محبوب بوده و به عنوان قهرمان ملی در تاریخ از وی یاد شود؟!
موفق و موید باشید

Pedro یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ

دوست خوبم
از جواب مفصلی که دادید بسیار سپاسگزام۰ اگر در باره همه اظهارات بنده عقیده خود را بیان میکردید بیشتر خوشحال میشدم۰همانطور که توجه فرمودید موضوع اصلی بحث ما دو نکته است که این دو نکته در همه ادیان مشابه است۰ یکی تهمت زدن و دیگری رد ادعای پیامبر جدید۰ چون امت همه ادیان بر این باورند که پیامبرشان بنا باستناد ایه مبارکه، بایستی اخرین پیامبر باشد۰
بنده هرگز شما را جزو تهمت زنان نمیدانم، بلکه ایراد گیری بنده بخاطر قبول این تهمت ها ازطرف شما است۰ انهائیکه این تهمت ها را برای بهائیان درست کرده اند قادر نبودند که تا حالا حتی یک مدرک هم نشان دهند۰ بعد از دست گیری یاران (بهائی) که بیش از دوسال میگذرد، با وجود تاکید جامع مشترک اروپا در ارسال سند، دولت ایران از رسال سند عاجز مانده است۰ دولت ایران فشار جامعه بین المللی در ارسال اسناد را مدرک معتبری در پشتیبانی استکبار جهانی و استعمار ازبهائیان میداند، که جاسوس بودن بهائیان را بعقیده انها ثابت میکند۰ این یک نوع فساد فکری است که مثل زنجیری دست و پای ملت ایران را بسته است۰
روحانیون کاملا باخبرند که که اعدام و اذیت و ازار بهائیان بخاطر جاسوسی و۰و۰ بیمورد است۰ چگونه میخواهند اذیت و ازار بچه مدارس ابتدائی را بخاطر جاسوسی و همکاری با استکبار جهانی و استعمار توجیه کنند؟ این کودکان که از این کلمات چیزی سر در نمی اورند! ان نوع اتهامات منحصرا برای فریب دادن مردم و توجیه اعمال ناشایسته خودشان است۰
آیا... "بیان حرف ناحق و تایید ادعای دروغین ظهور دین جدید تهمت زنی و توهین به اعتقادات راستین الهی...(هست یا) نیست؟! بحثی دیگریست۰
امیدوارم که شماهم این دو موضوع را از هم جدا کنید۰
حالا در مورد اینکه دین جدید بر حق و یا ناحق و توهین به اعتقادات راستین الهی است ؟ یا نه باید با کتب ادیان قبلی اشنائی داشته باشیم۰ در کتاب عهد قدیم ازظهور فرستاده خدا ( مسیها ، مسخ کننده، یا حضرت مسیح) برای دو بار متوالی صحبت شده است۰ بعد از خواب دیدن دانیال نبی خداوند به ایشان میفرماید( همآنطور که در کتاب عهد قدیم نوشته) :
"...ای دانیال نبی، اینها کلمات خداست که بتو داده شده است۰ انها را محافظت کن۰ در ان کلمات سری نهفته است که کسی معنی انها را نخواهد فهمید۰ تا فرستاده خدا (برای بار دوم) ظهور کند و معنی انها را اشکار نماید..."۰ اینجا باید به دو نکته اشاره کرد۰ اولا، رمز ان کلمات با ظهور دوم نمایان خواهد شد۰ دوما، در دیانت اسلام به ظهور حضرت مسیح برای بار دوم اشاره شده است۰ ما نتیجه میگیریم که (روح) حضرت مسیح ظاهر خواهد شد و رمز ان کلمات الهی را بما بیان خواهد نمود۰ اما همانطور که دیدیم روحانیون شروع بتفسیر و بیان معانی ان کلمات الهی را کرده اند۰ با وجود اینکه باید میدانستند که منحصرا انحضرت که خواهند امد معنی واقعی ان کلمات را میداند۰ وقتی که ان حضرت ظهور کرد او را از گفتن باز داشتند و فقط ان معانی از ایات را که خودشان (به اشتباه ) فهمیده بودند برای مردم بیان کرده و حقیت قائم را باطرز فهم خود سنجیده و باین ترتیب ادعای قائم را کفر دانستند و همانطور که عرض شد بر سر قائم و امتش همان بلاها را اوردند که در کتب کافی(الکا فیداس) بیان شده است۰
به این ترتیب چون ما مسلمانان از شنیدن بیان انحضرت منع شده و به تفاسیر غلط روحانیون عادت کرده ایم،"...«هنگامى که قائم آل محمّد قیام کند خیمه‏هایى برپا مى‏شود ومردم قرآن را آن گونه که خداوند عزّوجلّ نازل کرده فرا مى‏گیرند، واین امر براى کسانى که قرآن را امروز حفظ کرده‏اند بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا با آنچه که الفت داشته واز قرآن مأنوس بوده‏اند مخالفت ومغایرت دارد. (حضرت امام باقر (ع) ، ارشاد مفید ص ۳۴۴ )
با این توضیحات که بطور خیلی خلاصه عرض شده نتیجه میگیریم که قبول ادعاهای روحانیون از طرف امت و رد ادعاهای حضرت باب و حضرت بهآلله "... توهین به اعتقادات راستین الهی است ...".
حالا برای پیدا کردن این حقیقت که ایا دین جدید بر حق است یانه، وظیفه ماست که طبق فرموده پیامبر اسلام (ص) با ...گوش خود بشنویم و با چشم خود ببینیم۰
ما خودمان را مسلمان مینامیم ولی بفرموده پیامبر اسلام (ص) بی اعتنائی کرده و تهمت ها در باره قائم و امتش را بدون برسی صحت و سقم مسئله با جان و دل قبول میکنیم ۰ اینست ایرادی که بنده میگیرم۰
در باره رجعت حضرت مسیح مقاله جداگانه ای برای شما در اینجا کپی خواهم کرد که بعد از مرور میتوانید پاک کنید۰
حالا منظور کلمه "امر" در بیان تان که "...منظور از« امر» در این آیه دین و مذهب است ...؟." یا نه، باید عرض کنم که معنی ان را میتوانیم برسی کنیم۰ اما قبلا میخواهم عرض کنم که شکی نیست که همه منتظر امام زمان هستند و از اینکه این امام زمان امر جدیدی خواهد اورد که "... فرمانی نو، کتابی نو و روشی نو و قضاوتی نو می آورد». (حضرت امام صادق علیه السلام«حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص ۱۱۱) قابل انکار نیست۰
ادامه دارد
قسمت دوم
دوست خوب من،
شما میفرمائید که اکثر مبلغین بهائی میگویند:" ...منظور از« امر» در این آیه دین و مذهب است و « تدبیر» بمعنى فرستادن دین و « عروج » بمعنى برداشتن و نسخ دین است !
و روى این حساب هر مذهبى بیش از هزار سال نمى تواند عمر کند و باید جاى خود را به مذهب دیگر بسپارد!"
بنده نه از مبلغان بهائی همچین حرفهائی شنیده ام و نه در کتب بهائی به این نوع مطالب بر خوده ام۰ در کتاب ایقان هم دیده میشود که عمر ادیان تفاوت های زیادی با هم دارند۰ همانطور که قبلا عرض شد پیامبر اسلام فرمودند: ....سوره سبا (۳۰)
اگر راست میگوئید این وعده چه وقت خواهد بود؟
سوره سبا (۳۱)"بشما یک روز وقت داده شده است که ساعتی از آن عقب نمیافتید یا از آن جلو نمیزنید."
همانطور که ملاحظه میفر مائید در اینجا این ایه بفارسی در قران فارسی تحریف شده است۰
" آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مى‏کنند؛ در حالى که خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد! و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما مى‏شمرید! (۴۷) سوره الحج"
بنا براین این مسلمانان هستند که فرموده محمد(ص) راقبول ندارند۰
این را هم میخواهم تذکر بدهم که در دیانت بهائی امر بمعنای دین مطرح میشود۰ مثل امر(دین) بهاء۰ امر خداوند۰ بنده فکرمیکنم که امر از مشتقاط اوامر یعنی فرمان خدا است۰ ما میدانیم که پیامبران بفرمان خداوند ظهور کرده و اوامر خداوند را به بشریت هدیه میدهند۰ در باره تدبیر که فرمودید چیزی ندارم که بگویم۰
در باره کلمه عروج (معراج) صحبت کردید۰ بنده تا حالا در کتب بهائی با کلمه عروج (معراج) ، بمعنای نسخ دین برخورد نکرده ام۰ در دیانت مسیحی امده است که حضر مسیح(ع) سه روز بعد انکه به صلیب زده شده اند، عروج کرده اند(به اسمان رفته اند). پیامبر اسلام راجع باین موضوع میفرمایند که حضرت مسیح بصلیب زده نشده اند۰ ظاهرا این موضوع به بحث ما مربوط نیست۰اما چون برای تشریح کلمه عروج (معراج) اهمیت دارد بطور خیلی خلاصه در این مورد صحبت میکنم۰ بعد از صلیب ان حضرت حواریون بسیار پریشان شدند و همه مطمئن بودند که امر دیانت مسیحی دیگر از بین رفته است۰ سه روز بعد از این پریشانی حواریون بخود امدند و شروع به تبلیغ دیانت جدید کردند۰ طوریکه جامعه مسیحی جان تازه گرفت و از ان ببعد قوت قلب در همه پیدا شد۰ این سیر صعودی امر جدید بعنوان عروج (معراج) و یا صعود باسمان حضرت مسیح معروف شد۰ بعقیده بنده این واقعیت در دیانت اسلام هم اتفاق افتاد۰ باین معنی که بعد از صعود حضرت محمد(ع)، اشاعه دین مبین اسلام سیر صعودی را گرفت که این واقعه هم با کلمه عروج (معراج) ان حضرت به اسمان تعبیر شده است۰
شما در نکته ششم در باره حضرت باب فرمودید، در این باره و فاصله زمانی تا ظهور ایشان در سایت های بهائی مفصلا توضیح داده شده است۰ بخاطر حجم زیاد مطالب در این مورد، برسی این موضوع در اینجا غیر ممکن است۰ در سایت اوهام زودائی هم بتفصیل در این مورد و موارد دیگر صحبت شده است۰
http://www.ohamzodai.com/maghalat.html
این هم باید گفته شود که این سید على محمد باب بود که بخاطر اتهامات ناروای روحاینون متحمل این همه رنج و عذاب، بالاخره اعدام و امتش تقریبا قتل عام شد ۰
"ای پسران وهم، بدانید چون صبح نورانی از افق قدس صمدانی بر دمد البته اسرار و اعمال شیطانی که در لیل ظلمانی معمول شده ظاهر شود و بر عالمیان هویداگردد"۰
"ای ظالمان عرض، از ظلم دست خود را کوتاه نمائید که قسم یاد نموده ام از ظلم احدی نگذرم و این عهد ی است که در لوح محفوظ محتوم داشته ام و بخاتم عز مختوم".
" ای عاصیان، بردباری من شما را جری نمود و صبر من شما رابغفلت اورد که در سبیل های مهلک خطرناک بر مراکب نار نفس بی باک میرانید۰ گویا مرا غافل شمرده اید و یا بیخبر انگاشته اید۰ بگو ای اهل ارض براستی بدانید که بلای ناگهانی شما را در پی است و عقاب عظیمی از عقب۰ گمان مبرید که انچه را که مرتکب شده اید از نظر محو شده۰ قسم بجمالم که در الواح زبرجدی از قلم جلیل، جمیع اعمال شما ثبت گشته۰"
ادامه دارد
قسمت سوم
"ای پسر روح ، هر طیری را نظر بر آشیان است و هر بلبلی را مقصود جمال گل، مگر طیور افئده عباد که بتراب فانی قانع شده از آشیان باقی دور مانده‌اند و بگِلهای بعد توجّه نموده از گُلهای قرب محروم گشته‌اند . زهی حیرت و حسرت و افسوس و دریغ که بابریقی از امواج بهر رفیق اعلی گذشته‌اند و از افق ابهی دور مانده‌اند" .
دوست خوب من،
شما فرمودید "...فرض کنید ما به جاى قرآن مى خواستیم تکلیف آیندگان را در برابر مدعیان تازه نبوت روشن سازیم و بگوئیم بعد از گذشتن هزار سال در انتظار پیامبر تازه اى باشید۰۰۰".
در جواب شما میخواهم عرض کنم که احتیاجی نیست که ما بجای قران تکلیف اینده گان را درست کنیم۰ حضرت رسول اکرم در سوره اعراف ایه ۳۵ این تکلیف را تعیین فرموده اند۰ این حالا بخودمان واگذار شده که ایا ما بایشان ایمان داریم تا حرف هایشان را قبول کنیم یا نه۰ از طرف دیگر قائم خواه ناخواه "... فرمانی نو، کتابی نو و روشی نو و قضاوتی نو..."(حضرت امام صادق علیه السلام«حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص ۱۱۱) خواهد اورد ۰۰۰ "...واین امر براى کسانى که قرآن را امروز حفظ کرده‏اند بسیار دشوار خواهد بود... "(حضرت امام باقر (ع) ، ارشاد مفید ص ۳۴۴ ) ".
بعد میفرمائید"...تا مدت دوازده سیزده قرن احدى از دانشمندان و غیر دانشمندان کمترین اطلاعى از معنى آیه پیدا نکنند تنها بعد از گذشتن ۱۲۷۳ سال عده اى به عنوان یک کشف جدید که آن نیز تنها مورد قبول خودشان است نه دیگران از آن پرده بردارند؟!"
بعد ا از وفات امام یازدهم، شیعیان ( حالا بهر علتی) قادر نشدند فرزند امام یازدهم را بعنوان امام دوازدهم به همه نشان دهند۰ انها مدعی شدند که امام دوازدهم غایب گشته و پس از یک غیبت صغرا بزودی باز خواهد گشت۰ همه منتظر بودند۰ بعد از سپری شدن روز موعود، چون دلیلی برای ظاهر نشدن امام دوازدهم نداشتند، این غیبت صغرا را به غیبت کبرا تبدیل کردند۰ روحانیون انتظار داشتند که این قائم باید بان شکل ظاهر شود که انرا در باور خود ساخته بودند۰ او امد همانطور که پیشگوئی شده بود "... فرمانی نو، کتابی نو و روشی نو و قضاوتی نو..."(حضرت امام صادق علیه السلام«حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص ۱۱۱) ۰۰۰ " با خود اورد۰
اما بر عکس فرموده شما، او شناخته شد۰ صدای ان حضرت مثل اتشی که به خرمن افتاده باشد سراسر ایران انروز را فرا گرفت۰ روحانیون که از این وقایع بوحشت افتاده بودند بجان ان حضرت و امتش افتادند۰ تا توانستند از امت ان حضرت کشتند ۰ خودش را هم تیر باران کردند۰ بعد رفتند بالای منبر و از خداوند ظهور امامی را طالب شدند که با دست خود کشته بودند۰
همانطو که قبلا عرض شد در حدود چهار صد تن از علمای بلند پایه شیعه را که به مقام انحضرت پی برده بودند بی رحمانه از دم تیغ گذراندند۰ برای اینکه ما ملت ایران از حقایق وقایع با خبر نشویم این روحانیون بتاریخ کشور ما دست برده و همه ان وقایع را حذف کردند (کتاب "رک تاک" نوشته خانم "دلارم مشهوری")"۰
حالا با مظلوم نمائی از "فتنه باب" سخن میگویند۰ کشتار بیگناهان را که هنوز صدای انها را نشنیده اند که چه در دل دارند، بعنوا ن دفاع از اسلام توجیه میکنند۰باین ترتیت روحانیون بخاطر نفوذی که درمیان امت داشتند استفاده کرده و به سه طریق مانع شناختن قائمی شدند که امت اسلام منتظرش بود ۰ اول، کشت و کشتار امت قائم، دوم، تبلیغاب دروغ و انداختن نفرت بدل امت اسلام، سوم، جلوگیری از پخش کتب و اثار قائم۰
"ای جهلای معروف بعلم ، چرا در ظاهر دعوی شبانی کنید و در باطن ذئب اغنام من شده‌اید۰
مَثَل شما مثل ستاره قبل از صبح است که در ظاهر درّیّ و روشن است و در باطن سبب اضلال و هلاکت کاروانهای مدینه و دیار من است۰" .
راجع باینکه میفرمائید که "۰۰۰ باب "اولین رهبر فرقه بهائیت"۰۰۰ است، نمیدانم چه جوابی بشما بدهم ۰ در زمان حضرت باب بهائیتی وجود نداشت تا ایشان اولین رهبرش باشند۰ لطفا بیشتر توضیح بدهید تا منظور شما را بفهمم۰
شما از میرزاتقی ‌خان امیرکبیر صدراعظم، "ستاره ای در تاریخ ایران" به عنوان" قهرمان ملی در تاریخ" یاد کردید و میفرمائید "... . مگر می شود کسی دستور اعدام پیامبر خدا را صادر کند و با گذشت حدود صد و پنجاه اینقدر محبوب بوده و به عنوان قهرمان ملی در تاریخ از وی یاد شود؟!۰۰۰"۰
دوست خوب من، شما از امتی که نفرت "سید محمد علی باب " در دلش کاشته شده است چه انتظاری دیگری دارید؟
از طرفی دیگر شما دم گرگ را بعنوان شاهد ش به بنده نشان میدهید۰لطفا این سئوال را از شاه انزمان بکنید که چرا دستور داد تا در حمام سلطنتی، با بریدن شاهرگ این " قهرمان ملی ؟" ، او را بهلاکت برسانند؟
لطفا در باره امیر کبیر بتاریخ "رگ تاک " مراجعه فرمائید۰
فرهنگ ما فرهنگ عجیبی است که در ان این نوع "قهرمانان ملی؟" بجای صحبت کردن با هم و دموکراسی، هرچقدر بیشتر شکم همدیگر را پاره کنند ( همان راهی را که روحانیون انتخاب کرده اند) قهرمان تر هستند!
ادامه دارد

با عرض سلام
امروز که وارد محیط وبلاگ شدم چند پیام شما را دیدم.من خواهش می کنم که یک پیام ارسال کنید و اگر بنده پاسخی برای آن ارسال نکردم آن وقت نظرات بعدی خود را به نوبت بفرستید تا پاسخ بنده نیز به موقع درج شود.راجع به این پیام شما نکات زیر را ذکر می کنم:
1.در مورد بحث دستگیری به اصطلاح یاران ایران توجه بفرمایید که بنده در این وبلاگ کاری به این موضوع و موضوعات مشابه ندارم،دلیل آن نیز واضح است چون بنده در اینجا صرفا بحث تاریخی بهائیت را مطرح می کنم و عنوان این وبلاگ تاریخچه بهائیت است و اینکه امروز در فضای سیاسی کشور چه برخوردی با بهائی ها می شود یا بیت العدل چه می کند را سعی می کنم در این وبلاگ مطرح نکنم بلکه باید در وبسایتهای مورد نظر نظرات خود را مطرح نمایید.در این وبلاگ بحث تاریخی داریم و شما هم می توانید آزادانه نظر خود را درج نمایید.در مورد نحوه برخورد با بهائی ها نیز قبلا نظر خود را در پستهای قبلی درج کرده ام.
2.در مورد چند خط مطلبی که از کتاب عهد قدیم منتشر کردید حتی اگر این مطالب تحریف نشده باشند باز هم به این نتیجه نمیرسیم که منظور از این مطالب ظهور پیامبر جدید بوده است بلکه می تواند منظور از آن ظهور مصلح آخرالزمان(عج) باشد که بنده به آن اعتقاد راسخ دارم.
3.در باره این نتیجه شما:... نتیجه میگیریم که قبول ادعاهای روحانیون از طرف امت و رد ادعاهای حضرت باب و حضرت بهآلله "... توهین به اعتقادات راستین الهی است ...".
به هیچ وجه با شما موافق نیستم.مجدد عرض می کنم که جنابعالی با کدام سند مستدل به این نتیجه رسیده اید.بنده اعتقاد چندانی به صحت مطالب مندرج در دیگر کتب آسمانی ندارم و آنها را تحریف شده می دانم.یکی از دلایل واضح برای اثبات این ادعای بنده نیز این است که به عنوان مثال می بینیم که کتاب انجیل هم اکنون در چند نسخه وجود دارد. خب مگر می شود که حضرت عیسی(ع) چند ورژن برای کتاب آسمانی خود ارائه کرده باشد؟! اما شما مدعی هستید که قرآن را قبول دارید و بنده نیز صحت آیات الهی در قرآن را کاملا قبول دارم.پس اینجا یک نقطه مشترک وجود دارد.شما برای اثبات ادعای خود درباره ظهور دین جدید پس از دین اسلام آیه 35 سوره اعراف را مطرح می کنید.حال آنکه تعداد زیادی آیه قرآن در آخرین بودن دین اسلام وجود دارد از جمله آیه معروف دین در نزد خدا اسلام است و آیه خاتمیت پیامبر و چندین آیه دیگر و ضمن اینکه در هیچ جای قرآن ذکر نشده که دین جدیدی بعد از اسلام خواهد آمد و عمر دین اسلام به پایان خواهد رسید.درمورد آیه 35 سوره اعراف نیز توجه بفرمایید که از آیه 1 این سوره ما میبینیم که مباحث تاریخی در آن مطرح شده است و منظور از ای فرزندان آدم در آیه 35 سوره اعراف فرزندان حضرت آدم (ع) می باشند کا تا زمان ظهور اسلام ادامه پسدا م کند .به عنوان مثال در آیه27 همین سوره اعراف می خوانیم که: ای فرزندان آدم مبادا شیطان شما را فریب دهد چنانکه پدر و مادر شما(حضرت آدم و حوا) را از بهشت بیرون کرد،جامه عزت از تن آنان برکند و قبایح آنان را در نظرشان پدید آورد ...
4.درباره این جمله شما که ... حالا برای پیدا کردن این حقیقت که ایا دین جدید بر حق است یانه، وظیفه ماست که طبق فرموده پیامبر اسلام (ص) با ...گوش خود بشنویم و با چشم خود ببینیم...
کاملا با شما هم عقیده ام
در باره این فرمایش شما که ... ما خودمان را مسلمان مینامیم ولی بفرموده پیامبر اسلام (ص) بی اعتنائی کرده و تهمت ها در باره قائم و امتش را بدون برسی صحت و سقم مسئله با جان و دل قبول میکنیم...
باید این نکته را ذکر کنم که هیچ تهمتی علیه حضرت قائم (عج) را نمی پذیرم منتهی اگر منظور شما از قائم ،سید علی محمد باب است که بنده قبلا نظر خود را گفته ام.
5.در باره این جمله مطرح شده شما که ... "امام زمان(عج) فرمانی نو، کتابی نو و روشی نو و قضاوتی نو می آورد». (حضرت امام صادق علیه السلام«حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص ۱۱۱) قابل انکار نیست...
باید عرض کنم که بله فرمانی نو می آورد چون در آخرالزمان بر اساس روایات، حکومتهای فاسد حاکمیت را بدست دارند پس فرمانی نو خواهد آورد(همین طور روشی نو و قضاوتی نو بر خلاف شرایط آنروز) اما مسلما ایشان کتابی نو نخواهند آورد بلکه همین کتاب قران خواهد بود که از زمان پیامبر (ص) بوده و امروز نیز می باشد و تا ابد خواهد بود.
6. راجع به این مطلب شما که...راجع باینکه میفرمائید که "۰۰۰ باب "اولین رهبر فرقه بهائیت"۰۰۰ است، نمیدانم چه جوابی بشما بدهم ۰ در زمان حضرت باب بهائیتی وجود نداشت تا ایشان اولین رهبرش باشند۰ لطفا بیشتر توضیح بدهید تا منظور شما را بفهمم...
در همین وبلاگ راجع به این موضوع مطلب وجود دارد که میتوانید مطالعه بفرمایید.
7.درباره پاسخی که راجع به امیر کبیر مطرح کرده اید نیز من حقیقتا تعجب می کنم که چرا درتلاش برای تخریب این چهره ارزشمند تاریخی هستید.گوشه ای از عملکرد ارزشمند امیر کبیر را اینجا ذکر میکنم.البته به طور مفصل می توانید از منابع دیگر نیز مطالعه بفرمایید:
مهم‌ترین اقدامات امیرکبیر

تأسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزاده‌های قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌هاب آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفت‌های میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه: اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در ۱۸ بهمن۱۲۲۹ خورشیدی (برابر با ۷ فوریه۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.

رسیدگی به وضع مالیه: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمی‌دادند، امیر تیول آن‌ها را ضبط کرد.
او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. وی حمل
اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست‌نشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.

سر و سامان دادن به ارتش: امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت. مهمات‌سازی در زمان او رشد کرد و توپ‌ریزی و باروت‌سازیتبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.

اصلاح سیاست خارجی: امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارت‌خانه‌های دائمی در
لندن و سن‌پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.

اصلاحات مذهبی: امیرکبیر، در پی منع قمه‌زنی و اصلاح امور روضه‌خوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد می‌کرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
: امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا می‌کرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
فرمان قتل سیدعلی محمد باب: امیرکبیر، دستور داد که باب که در قلعه چهریقآذربایجان زندانی بود؛ در تبریز تیرباران شد.
فرمان قتل سالار پسر آصف‌الدوله: سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.

آوردن سیدصالح عرب به ایران: آقاسیدصالح در کربلا با فرستادگان امپراتوری عثمانی روبه‌رو گردید. وی شش روز با عثمانی جنگید تا این که دستگیر شد و سلطان عثمانی به دستگیر کردن وی فرمان داد. امیرکبیر تلاش کرد تا سید را به تهران برگرداند.
موفق و موید باشید

Pedro دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ

رجعت حضرت مسیح (۱)
میگویند که در اوایل قرن نوزدهم مسیحیان خود را اماده رجعت حضرت مسیح میکردند. طبق برسی و جستجو ومحاسبه کتاب مقدس انجیل، علمای مسیحی باین نتیجه رسیده بودند که ظهور حضرت مسیح بسیار نزدیک است. اکثر پژوهشگران، زمان رجعت ان حضرت را بین سالهای 1843- 1845 تخمین زده بودند. موقعی که در سال 1843 ستاره دنباله داری از نزدیک زمین میگذشت خیلی ها را واداشت که خود را برای ظهور حضرت مسیح اماده کنند. انها مطمعن بودند که روز موعود فرا رسیده است. در همین دوران بود که در ایران بشارت ظهور صاحب زمان همه جا پخش شده بود و خیلی ها در جستجوی ان حضرت بودند. میگویند در شرق امریکا عده ای از فامیل های بسیار مذهبی، لباس مخصوصی راکه اسم انرا لباس رستا خیز نامیده و برای همچین روزی اماده کرده بودند، پوشیدند 1.
بعضی ها میپرسیدند که حضرت مسیح در کدام نقطه زمین فرود خواهد امد. عده ای دیگر میگفتند ابر هائی که (طبق نوشته در انجیل)که قرار است حضرت مسیح سوار انها شده و به زمین بیاید قادر بحمل ان حضرت نخواهند بود شاید منظور از ابر، مه ای باشد که نگذارد مردم ان حضرت را ببینند.
در یک نامه که از یک بانوی امریکائی بجای مانده، اینطور نوشته شده است:
"... مادرم بمن میگفت وقتی که من کوچک بودم مادرم لباس سفیدی را که برای همچین روزی دوخته بود، پوشیده منزل ما را تر وتمیز کرده، چراغ ها را روشن کرده و جلوی پنجره ها گذاشته و تا صبح بیدار میماند تا امدن اخر زمان را ببیند"2.
علت انتظار مسیحیان بخا طر سه پیشگوئی حضرت مسیح بود.
وقتی حضرت مسیح روی کوه زیتون نشسته بود شاگردانش به نزد ا و آمدند و از او پرسیدند به ما بگو ، کی این امور واقع خواهد شد؟ و نشانه آمدن تو و رسیدن آخر زمان چه خواهد بود؟
حضرت مسیح میفرمایند:
1- "... و این مژده پادشاهی الهی(انجیل) در سراسر عالم اعلام خواهد شد..."
این گفته حضرت مسیح براورده شده بود یعنی تا سال 1840 این مژ ده الهی(انجیل) در سراسر دنیا منتشر شده بود. تنها در سال 1804 بیش از 421 میلیون نسخه کتاب مقدس انجیل در سراسر جهان پخش شده بود3.
2- حضرت مسیح پیشگوئی کرده بودند که اورشلیم ویران، وملت یهود اسیر و تبعید خواهد شد. بعد ایشان میفرمایند:
"... زمان اشغال سرزمین مقدس بوسیله بیگانگان باخر خواهد رسید. و قوم یهود به سرزمین مقدس بر میگردد..."
در سال‌ 70 میلادی‌ بناهای‌ پر شکوه‌ ساخته‌ شده‌ از مرمر و طلایی‌ اورشلیم‌ توسط‌ تیتوس و سال 132میلادی توسط سربازان روم ویران شد.
پس از اشغال اور شلیم توسط سپاهیان اسلام ، ورود قوم یهود به سرزمین مقدس ممنوع اعلام شد. و پس از گذشت 1260 سال یعنی در سال 1844 میلادی، ترکها تن به امضای قرار دادی دادند که طبق ان، قوم یهود اجازه مهاجرت ازادانه به سرزمین مقس را بدست اورد.
بار دیگر شاگردان ان حضرت از او سئوال کردند، بما بگو این در چه وقت اتفاق خواهد افتاد؟ علامت نزدیک بودن وقوع این امور چه خواهد بود؟
حضرت مسیح در جواب آنها فرمود:
مواظب باشید که کسی شما را گمراه نکند.
بسیاری به نام من آمده خواهند گفت « من او هستم» و افراد بسیاری را گمراه خواهند ساخت.
لوقا 7: 21 .
اما در آن روزها بعد از آن مصیبت ها، آفتاب تاریک خواهد شد و ماه دیگر نخواهد درخشید.
ستاره ها از آسمان فرو خواهند ریخت و نیروهای آسمان متزلزل خواهند شد.
ان وقت پسر انسان را خواهند دید که با قدرت عظیم و جاه و جلال، بر ابرها میآید.
او فرشتگان را خواهد فرستاد و برگزیدگان خود را در چهار گوشه عالم از دورترین نقاط زمین تا دورترین حدود آسمان جمع خواهد کرد.
متی 24: 29 ــ 31 و لوقا 21: 25 ــ 28
پیشگوئی سوم حضرت مسیح بدین قرار است:
3-"... پس هر گاه آن وحشت عظیمی را که دانیال نبی از آن سخن گفت در مکان مقدس ایستاده ببینید..."
از دانیال نبی پرسیدند:(ترجمه)تا چه مدت قربانیهای روزانه تقدیم خواهد شد؟ تا کی گناهان باعث نابودی خواهد بود؟ تا به کی قوای آسمانی و خانه خدا پایمال خواهد شد؟"
ایشان جواب دادند تا دوهزارو سیصد شبانه روز طول خواهد کشید و سپس خانه خدا دوباره احیاء خواهد گردید."
(دانیال نبی:14-13 :8 )
طبق محاسبه پژوهشگران کتاب مقدس انجیل، احیاء خانه خدا سال 1844 میلادی پیشگوئی شد بود.4
باین ترتیب پژهشگران مسیحی سال 1844 را اخر زمان، روز موعود و روز رستاخیز نامیدند. روزی که( روح) انسانهای مرده زنده خواهند شد.

Pedro دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ب.ظ

(۲)
در انجیل متی نوشته شده:
"زمانی می آید که شما صدای جنگها را از نزدیک و اخبار مربوط به جنگ در جاهای دور را خواهید شنید. هراسان نشوید ، چنین وقایعی باید رخ دهد اما پایان کار هنوز نرسیده است". 24:6
"پس از آن ، علامت پسر انسان در آسمان ظاهر می شود و همه ملل عالم سوگواری خواهند کرد و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان می آید". 24:30
تقریبا در همین زمان ها بود که دنیا شاهد جنگ های وحشتناک سر نوشت ساز بود:
١- جنگ بین چین و انگلستان که در سال1842 پایان یافت.
٢- جنگ بین انگلستان، روسیه و ترکیه 1854.
٣- جنگ وحشتناک سپوی 1857-1858 .
٤- جنگ بین فرانسه و ایتالیا بااتریش 1859.
٥- جنگهای داخلی در ایالات متحده امریکا1861-1865.
٦- جنگ بین فرانسه وپرویس 1870-1871.
٧- جنگ بین روسیه و ترکیه 1877-1878.
٨- و سایر جنگها بین چین و ژاپن، ترکیه و یونان، اسپانیا و ایالات متحده امریکا، و جنگهای داخلی چین.
ما میبینیم که چطور در عرض مدت کوتاهی این همه جنگهای سهمگین روی داده است. همانطور که در متی 24:6 نوشته شده هنوز اخر کار نرسیده بود. طولی نکشید که جنگهای جهانی خانمان برانداز اول و دوم، مردم سراسر دنیا به بدبختی و فلاکت کشاند.

باین ترتیب سومین پیش گوئی حضرت مسیح جامعه عمل پوشید. بخاطر این بود که مسیحیان دیگر مطمعن بودند که ظهور حضرت مسیح نزدیک است.
در کتاب عهد عتیق نوشته شده که در اخر زمان در موقع امدن فرستاده خدا سرزمین شارون و کوه کرمل مرکز نور خدا خواهد بود: (ترجمه) "... شکوه و جلال کوه کرمل و شارون. انهاخواهند دید شکوه و جلال فرستاده خداوند را..."(5).
باید یاد اور شد که در اینجا صحبت از امدن حضرت مسیح برای بار دوم میباشد که اینطور ادامه داده میشود که: ترجمه"... شما ای کران گوش کنید و اینجا را ببینید و شما ای نابینایان ببینید" (6).
برای عده ای از پژوهشگران مسیحی امدن حضرت مسیح در سال 1844 بقدری مسلم بود که خانه و زندگی خود را فروخته و در مجاور کوه کرمل ساکن شده تا شاهد امدن حضرت مسیح بر روی کوه کرمل باشند. این گروه المانی بوده و تمپلر نامیده میشوند. . بر روی در منازل این گروه که درپائین کوه کرمل و تقریبا زیر مقام حضرت باب قرار دارد نوشته شده :"ان حضرت نزدیک است ".
این گروه (تمپلر) بسیار غمگین شده بودند وقتی که حضرت مسیح (انطور که انها انتظار امدن ان حضرت را داشتند)نیامدند.
ما اگر کتب مقدس انجیل و تورات را مطالعه کنیم میبینیم که بارها از امدن حضرت مسیح به سرزمین مقدس نوشته شده است. مثلا نوشته شده:(ترجمه)"... و شهر مقدّس‌ اورشلیم‌ جدید را دیدم‌ که‌ از جانب‌ خدا از آسمان‌ نازل‌ می‌شود، حاضر شده‌ چون‌ عروسی‌ که‌ برای‌ شوهر خود آراسته‌ است‌. و آوازی‌ بلند از صدر سلطنت‌ شنیدم‌ که‌ می‌گفت‌: انجا خیمه‌ خدا پیش آدمیان‌ را نگاه کن‌! وفرستاده خدا پیش انها ساکن‌ خواهد بود و انها‌ امت او خواهند شد و او خودش ،خدا،با انها خواهد بود. و خدا هر اشکی‌ را از چشمان‌ انهارا پاک‌ خواهد کرد.....".7
در حالیکه ماهیانه هزاران نفر از هموطنان مسلمانان ما دور یک چاه طواف میکنند و بنرده های اهنینی را که دور ان چاه گذاشته اند بوسه میزنند و ارزوهای خود را روی کاغذی نوشته وان را توی چاه میاندازد بامید ایکه صاحب زمان که در توی چاه اقامت دارد نوشته انها را خوانده وارزوی انها را براورده کند.
روزی پدری با پسرش بسرزمین دور دستی مسافرت کرده و شب را در خانه ای که بالای کوه بلندی قرار داشت بسربردند. صبح شده بود خورشید با نور خود سراسر کوه پر از برف را روشن کرده بود. فرزند کوچک که برای اولین بار دور از خانه و کاشانه بسر میبرد، از دیدن ان منطقه بیگانه با دره ها و کوه های بلند مه الود ترس عجیبی در خود احساس کرده و ارزوی باز گشت به اغوش گرم خانواده را در خود احساس میکرد.
پسربچه هنوز خیلی کوچک بود. قد او اکتفا نمیکرد تا از پنجره خانه تمام مناظر طبیعت را ببیند. و از دیدن ان دره عمیق وان کوه که با عظمت سر باسمان کشیده و ان برف شفافی که بخاطر تابیدن اشعه نور خورشید جلوه خاصی پیدا کرده بود به دلهره افتاد و ارزو میکرد که ای کاش پیش مادرش میماند وهرگز مسافرت نمیکرد.
نور خورشید بهاری هر چه بیشتر تابیده میشد هوا را گرم تر کرده و باعث اب شدن برفی میشد که از زمستان تا حالا روی کوه ها و سخره ها نشته شده بود. ناگهان این برف با سرو صدای بسیار بلند بشکل بهمن سهمگین و خطر ناکی از روی کوه وسخرها بطرف دره سرازیر شد. با شنیدن صدای گوشخراش صدای بهمن، پسر بچه کوچک که این بازی طبیعت را تا حالا ندیده بود بوحشت افتاد. با ترس و صدای لرزان بلند پدرش را از خواب بیدار کرد و گفت پدر، پدر بیدار شو اخر زمان فرا رسیده است.
پدرش اهسته چمشهایش را باز میکند ونظری از پنجره ببیرون میاندازد و منظره ریختن برف را، که بخاطر گرم شدن هوای لطیف و جان بخش بهاری، بطرف دره سرازیر شده بود، مشاهده میکند. پدر میدانست که با ذوب شده این برف
دشت و بیابان ابیاری شده وبزودی سبز و خرم و پر از گل و ریاحین خواهد شد. دست پسرش را گرفت در حالی که اورا نوازش میداد و ارامش میکرد گفت نه پسرم این اخر زمان نیست .این صدای پایان زمانی سرد و خشک و بیروح و اغاز زمان تازه و گرم لطیف و با باغهائی پر از گل ومیوه ، مثل بهشت برین است.

با سلام به شما جناب آقای پدرو
این پیشگوییها را اصولا قبول ندارم چون به هیچ وجه در قرآن مطرح نشده است وخیلی از این پیش گویی ها نیز درست از آب در نیامده است.تازه اگر هم فرض بگیریم صحت دارد آیا می توان صرف وجود یک پیش بینی که حتی اگر درست هم باشد ما مدعی پیامبر بودن مثلا سید علی محمد باب باشیم.آیا خود این پیش بینی ها باعث سوء استفاده عده ای نمی شود که مدعی شوند بله این من هستم که ظهور کرده ام به استناد فلان پیشگویی.
این مطلبی که شما اینجا مطرح کرده اید من را یاد سخنان دکتر گوبلز وزیر اطلاع رسانی آلمان نازی می اندازد که با امثال همین پیشگویی ها مدعی پیروزی نهایی آلمان بود و حتی زمانی که آلمانها در نبرد سرنوشت ساز استالینگراد شکست خوردند در اقدامی عوامفریبانه خطاب به طرف مقابل جنگ(متفقین) می گفت آیا جنگ مطلق می خواهید؟
او گمان می کرد که آلمان پیروز نهایی خواهد بود ولی دیری نپایید که در روزی که نیروهای متفقین به چند صد متری محل اقامتش در شهر برلین رسیده بودند ابتدا خانواده اش را قتل عام کرد و سپس خودش نیز خود کشی نمود و البته قبل از مرگ به اطرافیانش دستور داده بود جنازه اش را با بنزین بسوزانند تا به دست متفقین نیفتد!

این جمله شما ... در حالیکه ماهیانه هزاران نفر از هموطنان مسلمانان ما دور یک چاه طواف میکنند و نرده های اهنینی را که دور ان چاه گذاشته اند بوسه میزنند و ارزوهای خود را روی کاغذی نوشته وان را توی چاه میاندازد بامید ایکه صاحب زمان که در توی چاه اقامت دارد نوشته انها را خوانده وارزوی انها را براورده کند....را توهین آمیز می دانم
به هیچ وجه و هیچ کس معتقد نیست که آقا امام زمان (عج) در آن چاه اقامت دارد چرا که اگر اینطور بود خب مردم به داخل خود چاه می رفتند و با آن حضرت مستقیما صحبت می کردند!
اگر هم کسی چنین اعتقادی داشته باشد قطعا در اشتباه است.
ضمنا" در اینجا بد نیست یک مورد تاریخی دیگر را بیان کنم:
در سال عام الفیل سپاه قدرتمند ابرهه که از سربازان زیادی که انواع تجهیزات و از جمله فیل نیز همراه خود داشتند گرد آمدند تا به کعبه در شهر مکه حمله و آن را تخریب کنند.این سپاه قبل از آن که دستش به کعبه برسد به فرمان الهی و به وسیله پرندگانی که مامور الهی بودند و سنگ به همراه خود داشتند به هلاکت رسیدند و حتی یک نفر از جمع آنها زنده باقی نماند.و از آن تاریخ تا به امروز نیز هیچ کس نتوانسته است کوچکترین صدمه ای به خانه خدا بزند و قطعا تا ابد نیز هیچ کس نخواهد توانست.
اما می بینیم که مهمترین مکان مقدس بهائیان که ارج و قربش برای بهائیان معادل خانه خدا برای مسلمانان است یعنی خانه باب در شیراز،در اوایل انقلاب با لودر و امکانات دیگر به طور کامل تخریب گردید و هم اکنون به خیابان و پیاده رو تبدیل شده است و آب از آب تکان نخورد.به راستی همین رخداد نباید برای ما آموزنده باشد و پیام روشنی از این دو واقعه دریافت کنیم.
موفق و موید باشید

Pedro چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ق.ظ

Résumé
دوست خوبم
بنده بیاد این جمله حضرت محمد(ص) میافتم که میفرمایند "در انجائیکه جنگ است در ان دلهائی که نفرت وجود دارد شیطان در ان دلها حکومت میکند".
از صحبت های مان نتیجه میگیریم که دین باید قلوب امت را بهم نزدیک کند۰ باعث بروز صفات نیک و انسانی در انسانها شود۰ باعث ایجاد صلح و صفا شود طوریکه انسانها بتوانند در سایه دین احساس خوشبختی کنند۰
گلی مایوم اگر نه خار بسیار.....وفا مایوم اگر نه یار بسیار
گلی مایوم که در سایش نشینوم.....اگر نه سایه دیوار بسیار
موفق باشید

Pedro شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ب.ظ

دوست خوبم
متاسم اگر باعث ناراحتی شما شدم. منظورم از بیان اقامت صاحب زمان در چاه توهین بکسی نیست. فکر نمیکید بهتر باشد اول با چشم خود ببینیم و با گوش خود بشنویم و بعد قضاوت کنیم؟ از شما تمنا میکنم که برای برسی صحت و سقم مطلب واژه چاه چمران را در اینترنت جستجو کنید . سعی کنید به ادرس مورد نظر رفته و در باره ان بنده را هم واقف فرمائید. اگر شما کتب حضرت باب را مطالعه فرموده بودید هرگز ایده صلح جهانی را
با اعمال یک جنایت کار مقایسه نمیکردید. علت این همه ظلم مسلمان بمسلمنا ن و دیگر اندیشان بخاطر همین تحریف حقایق است. ببینید چقدر برای شما اجرای فرموده حضرت رسول اکرم تقریبا غیر ممکن است. یعنی شما با چشم خود ندیده و با گوش خود نشنیده قضاوت میکنید.
موفق باشید

سلام
لطفا آدرس مورد نظر اینترنتی را برایم بفرستید تا بررسی کنم.
در مورد مقایسه جوزف گوبلز با رهبران بهائیت نیز باید این نکته را ذکر کنم که همانطور که او با توهمات و دروغهایش موجبات مرگ و خسارت خیلی ها را رقم زد ،رهبران بهائیت هم با ادعاهای خود همین خسارات را موجب شدند و قطعا در خسارات به وجود آمده آنها نیز سهیم هستند.
موفق و موید باشید

Pedro شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ق.ظ

دوست خوبم،
بنده بشما حق میدهم که "...نمی توان صرف وجود یک پیش بینی که حتی اگر درست هم باشد ما مدعی پیامبر بودن مثلا سید علی محمد باب باشیم...". بخاطر یک پیش گوئی هم کسی به حضرت رسول اکرم ایمان نیاورد۰ در کتب مقدس نوشثه شده است که یک فرستاده خدا را با تعلیمات (دینی) تازه اش باید شناخت، همانطور که یک درخت پرثمر را میتوان با میوه اش از یک درخت بی ثمر تشخیص داد۰ مشکل امت ادیان گذشته همینجاست که انها نمی خواهند از تعلیمات جدید چیزی بدانند۰ کسی که از میوه درخت پر ثمر رویگردان باشد از شیرینی میوه هم لذتی نخواهد برد۰
"...حکایت کنند عاشقی سالها در هجر معشوقش جان میباخت و در آتش فراقش میگداخت از غلبهء عشق صدرش از صبر خالی ماند و جسمش از روح بیزاری جست و زندگی در فراقرا از نفاق میشمرد و از آفاق بغایت در احتراق بود چه روزها که از هجرش راحت نجسته و بسا شبها که از دردش نخفته از ضعف بدن چون آهی گشته و از درد دل چون وای شده بیک شربه وصلش هزار جان رایگان میداد و میسّر نمیشد طبیبان از علاجش در ماندند و مؤانسان از انسش دوری جستند بلی مریض عشق را طبیب چاره نداند مگر عنایت حبیب دستش گیرد . باری عاقبت شجر رجایش ثمر یأس بخشید و نار امیدش بیفسرد تا آنکه شبی از جان بیزار شد و از خانه ببازار رفت ناگاه او را عسسی تعاقب نمود او از پیش تازان و عسس از پی دوان تا آنکه عسسها جمع شدند و از هر طرف راه فرار برآن بیقرار بستند و آن فقیر از دل مینالید و باطراف میدوید و با خود میگفت این عسس عزرائیل من است که باین تعجیل در طلب من است و یا شدّاد بلادست که در کین عباد است .
آن خستهء تیر عشق بپا دوان بود و بدل نالان تا بدیوار باغی رسید و بهزار زحمت و محنت بالای دیوار رفت دیواری بغایت بلند دید از جان گذشت و خود را در باغ انداخت۰ دید معشوقش در دست چراغی دارد و تفحّص انگشتری مینماید که از او گم شده بود . چون آن عاشق دلداده معشوق دل برده را دید آهی بر کشید و دست بدعا بر داشت که ای خدا این عسس را عزّت ده و دولت بخش و باقی دار که این عسس جبرئیل بود که دلیل این علیل گشت یا اسرافیل بود که حیات بخش این ذلیل شد . و آنچه گفت فی الحقیقه درست بود زیرا ملاحظه شد که این ظلم منکَر عسس چقدر عدلها در سر داشت و چه رحمتها در پرده پنهان نموده بود بیک قهر تشنهء صحرای عشق را ببحر معشوق واصل نمود و ظلمت فراق را بنور وصال روشن فرمود بعیدی را ببستان قرب جای داد و علیلی را بطبیب قلب راه نمود . حال آن عاشق اگر آخر بین بود در اوّل بر عسس رحمت مینمود و دعایش میگفت و آن ظلم را عدل میدید چون از آخر محجوب بود در اوّل ناله آغاز نمود و بشکایت زبان گشود...."۰
دوست خوبم، ما انقدر عاشق دین خودمان هستیم که از ترس از دست دادنش بمانند همین مرد عاشق رفتار میکنیم۰ یعنی از دست انکسی فرار میکنیم که در حقیقت دنبال ان هستیم۰ از دست کسی گریزانیم که سعادت ابدی برای همه امت در سر دارد۰ اما در عوض راه انهائی را در پیش گرفته ایم که ظاهر مثل اب زلال، اما باطنا تلخ و زهر اگین هستند ۰ طوری که میفرماید:
"...اى بظاهر آراسته و بباطن کاسته، مثل تو مثل آب تلخ صافى است که کمال لطافت و صفا از او در ظاهر مشاهده شود و چون بدست صرّاف ذائقه احدیّه افتد قطره ای از آن را قبول نفرماید ...".
بنابر این، این ماهستیم که باین بظاهر اراسته گان توجه نکنیم تا موقع ظهور قائم، مثل امت ادیان قبل، از لقای معبود محروم نشویم:
"...اى پسر دنیا بسا سحرگاهان تجلّى عنایت من از مشرق لا مکان بمکان تو آمد و تو را در بستر راحت بغیر مشغول دید و چون برق روحانى بمقرّ عزّ نورانى رجوع نمود و در مکامن قرب نزد جنود قدس اظهار نداشتم و خجلت تو را نپسندیدم ...".
ما بر خلاف مرد عاشق باید اخر بین باشیم و بدون مرور اهداف دیانت بهائی "... از اوّل ناله آغاز ننموده و زبان بشکایت نگشائیم...۰
برای برسی جایگاه حضرت باب میخواهم عرض کنم که حضرت باب بمثال همان "یحیای معمدان" معروف به یحیی است که در سواحل رود اردن ظهور کرد و ظهور حضرت مسیح را بشارت داد۰
موفق باشید

با عرض سلام خدمت شما جناب آقای پدرو
اگر شما هم به همین عقیده اید که نمی توان به صرف وجود پیش گویی عده ای مدعی ظهور پیامبر جدید باشیم پس چرا در چند پیام بالا این پیش گوییها را ذکر کرده اید .هدف از ذکر آنها چیست وقتی خود شما معتقد به استناد به آن نمی باشد؟!
در مورد حکایتی که مطرح کرده اید بنده نظر خاصی ندارم چون عملا مطلبی را راجع به بحث ما اثبات نمی کند و البته متنی ادبی است که مسلما" در جایگاه خود با ارزش است.
در مورد این مطلب که ... برای برسی جایگاه حضرت باب میخواهم عرض کنم که حضرت باب بمثال همان "یحیای معمدان" معروف به یحیی است که در سواحل رود اردن ظهور کرد و ظهور حضرت مسیح را بشارت داد...
باید عرض کنم که بنده به هیچ وجه این حرف را قبول ندارم و باب را با حضرت یحیی(ع) قابل مقایسه نمی دانم .البته نظر شما محترم است.
لازم می دانم نکات کوتاهی را اینجا ذکر کنم:
چرا شما به پیشگویی ها استناد می کنید ؟! چرا حقایق را رها کرده اید ؟
چرا آیات قرآن را به صورت گزینشی می پذیرید و قبول دارید؟ چرا درباره آیات مربوط به خاتمیت پیامبر(ص) و حقانیت و جاودانگی دین اسلام که در آیات قرآن ذکر شده است تامل نمی کنید؟
چرا در مورد ماجرای سال عام الفیل و قداست و پایداری خانه خدا(کعبه) در مکه که تا به امروز برقرار است و مقایسه آن با ویران شدن خانه باب(کعبه بهائیان) تامل نمی فرمایید؟! آیا این وقایع نباید برای ما آیتی مهم باشد؟
چرا واقعیت تاریخی دریافت نشان دولتی انگلستان از سوی عبدالبهاء را نمی پذیرید؟!
واقعا" به نظر خود شما آیا دریافت جایزه و عنوان از حکومتی که مظهر ظلم و استعمار در طول تاریخ به خصوص دو قرن اخیر است آنهم از سوی به اصطلاح پیامبر الهی ! مضحک و خنده دار نیست.
من خودم را در موقعیتی نمی بینم که شما را نصیحت کنم ولی برادرانه به شما پیشنهاد می کنم که کمی بیشتر راجع به این موضوعات تامل بفرمایید و به دور از تعصب اندیشه کنید.
موفق و موید باشید

هادی یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ق.ظ http://mahebekhonneshasteh.blogfa.com

تو را من چشم در راهم.

Pedro پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ

دوست خوبم،
نمیدانم که چرا ما در باره اصل موضوع صحبت نمیکنیم؟ بنده اینهمه مطالب در باره دیانت بهائی نوشتم اما شما در باره هیچ کدام از انها صخنی بمیان نیاوردید۰ اما مرتبا بر همان اوهامی میگردید که در سایت شما نوشته شده است۰ بنده بعنوان یک مسلمان زاده احتیاجی بداشتن تعصبب بدین بهائی ندارم۰ برای بنده هر چیزی که باعث پیشرفت بشریت باشد خوب وبا ارزش است ۰ مهم نیست که چه کسی این مطلب را گفته باشد۰ از اینکه بشما حق دادم که "...نمی توان صرف وجود یک پیش بینی..." بکسی ایمان اورد، بخاطر ان نیست که به هیچگونه پیشگوئی ایمآن نداشته باشم، بلکه صرفا یک پیشگوئی را کافی نمیدانم۰
نمیدانم چرا گرفتن یک لقب " سر" عقده بزرگی برای عده ای شده است؟ چرا از وجود مرکز جهانی بهائیان نشانه همکاری بهائیان با این ویا با ان استکبار جهانی شده است؟ چرا بودن اعتبات مبارکه شعیان در عراق و عربستان سعودی نشانه همکاری شیعیان نشانه همکاری انها با استکبار جهانی نیست؟ چرا وجود سفارتخانه های جمهوری اسلامی و ملاقات دائمی انها با سران کشور های " کافران" نشانه ضربه زدن به اسلام نیست؟ فکر نمیکنید که این نوع تهمت ها و دروغ ها نشانه عاجز بودن در بحث وگفتگو در مقابله با دیانتی متین و مدرن باشد؟
چطور ممکن استکه حضرت رسول اکرم (ص) "در سوره مبارکه الاعراف۳۵ " بفرمایند پیامبرانی خواهند امد و از طرفی دیگر شما بفرمائید که در قران برخلاف ان نوشته شده است؟ در کجای قران کلمه خاتم الرسولین نوشته شده است؟ در ترجمه فارسی قران بجای خاتم انبیا، خاتم رسولان نوشده شده است۰ ایا مسلمانان خودشان به قران ایمان دارند؟
بنده کجا حقایق را رها کرده ام؟ ایا این اوهام های نوشته شده در سایت شما را حقایق بدانم ؟ ایا این موهوما ت را، حقایق دانستن بی انصافی نیست؟
عجیب است که دروغ گفتن در ایران ما یک فرهنگ شده است ۰هر چه دروغ بیشتر و بزرگتر باشد فرد درغگو خود را عاقل تر تصور میکند۰
خانه باب از چوب و سنگ بود چرا نمیتوان خرابش کرد؟ شما هم میتوانید با بیل و کلنگ کعبه را ویران کنید۰ فرق این دوتا اینستکه در شیراز، این از خدا بی خبران، از احترام بعقاید دیگران چیزی سرشان نمیشود اما به کعبه همه احترام میگذارند وکسی بفکرش نمیرسد توهینی به عقاید دیگران کند۰ در اینجا تربیت رل بزرگی بازی میکند۰ نصیحت ببده همیشه خوب است۰ اما چقدر خوب میشد که شما فقط خودتان را گرفتار ان موهومات نمیکردید۰
موفق باشید

با عرض سلام به شما جناب آقای پدرو
نکاتی چند راجع به پیام شما:
1.راجع به این فرمایش شما که ... بنده اینهمه مطالب در باره دیانت بهائی نوشتم اما شما در باره هیچ کدام از انها صخنی بمیان نیاوردید۰...
مگر مطالب ارسالی بنده بی ارتباط با مسئله بهائیت است؟ اگر موردی بی پاسخ مانده است به طور مصداقی ذکر کنید تا بنده پاسخگو باشم.
2.درباره این سخن شما که ... نمیدانم چرا گرفتن یک لقب " سر" عقده بزرگی برای عده ای شده است؟ چرا از وجود مرکز جهانی بهائیان نشانه همکاری بهائیان با این ویا با ان استکبار جهانی شده است؟ چرا بودن اعتبات مبارکه شعیان در عراق و عربستان سعودی نشانه همکاری شیعیان نشانه همکاری انها با استکبار جهانی نیست؟ چرا وجود سفارتخانه های جمهوری اسلامی و ملاقات دائمی انها با سران کشور های " کافران" نشانه ضربه زدن به اسلام نیست؟ فکر نمیکنید که این نوع تهمت ها و دروغ ها نشانه عاجز بودن در بحث وگفتگو در مقابله با دیانتی متین و مدرن باشد؟...
توجه بفرمایید که مگر می شود از دریافت این عنوان توسط این به اصطلاح پیامبر الهی گذشت؟! به راستی چه دلایلی باعث اهدای این نشان به وی شده است ؟ آیا دلیل آن جز خوش خدمتی می تواند باشد؟ بنده این سوال تکراری را مجدد مطرح می کنم تا اگر شما پاسخی برای آن داشتید حتما ارسال کنید:
به راستی کدامین پیامبر الهی را در طول تاریخ سراغ داریم که از سوی حکومت جبار و استعمارگر زمان خود مورد تقدیر و تشکر قرار بگیرد آنگونه که عباس افندی(عبدالبهاء) قرار گرفت؟
بحث وجود عتبات عالیات در عراق نوعا" ارتباطی با استکبار جهانی ندارد چون مکانهای تاریخی است که حرم مطهر ائمه (علیهم السلام) می باشد ولی مرکز جهانی در حیفا یک مکان فعال است که جلسات دوره ای در آن تشکیل می شود و رهبران بهائیت در آن رفت و آمد دارند و ارتباط مستمر با خارجیها به خصوص اسرائیلیها دارند.
درباره بحث وجود سفارتخانه های جمهوری اسلامی و ارتباط دائمی آنها با کافران ، بنده این نکته را به شما می گویم که مگر دنیای اسلام جمهوری اسلامی را متولی دین اسلام می داند ؟ آنگونه که مرکز جهانی متولی بهائیت است.
پس نتیجه می گیرم ارتباط نا صحیح جمهوری اسلامی با کافران حتی اگر وجود داشته باشد هم تاثیری به حال دین مبین اسلام ندارد.
ضمنا چه دلیلی وجود دارد که مرکز جهانی بهائیان اینچنین مورد پشتیبانی و حمایت اسرائیل قرار بگیرد آیا دلیلی جز این وجود دارد که منافع و اهداف بهائیت و صهیونیزم در یک راستا قرار دارد؟
3.در مورد آیه 35 سوره اعراف بنده به تفصیل در پست های قبلی پاسخ داده ایم .اگر مورد مبهمی وجود دارد ذکر کنید تا پاسخگو باشم.
4.در مورد این مطلب شما که ... خانه باب از چوب و سنگ بود چرا نمیتوان خرابش کرد؟ شما هم میتوانید با بیل و کلنگ کعبه را ویران کنید۰ فرق این دوتا اینستکه در شیراز، این از خدا بی خبران، از احترام بعقاید دیگران چیزی سرشان نمیشود اما به کعبه همه احترام میگذارند وکسی بفکرش نمیرسد توهینی به عقاید دیگران کند...
در مورد این سخن شما که ...شما هم می توانید با بیل و کلنگ کعبه را ویران کنید...
خیر دوست عزیز نه من می توانم کعبه را تخریب کنم نه شما و نه هیچ احدی.نه دیروز نه امروز ونه فردا هیچ کس نتوانست و نمی تواند و نخواهد توانست کعبه را تخریب نماید.این پروردگار متعال است که از کعبه که به راستی عنوان برازنده خانه خدا را یدک می کشد محافظت می فرماید و من به طور خلاصه ماجرای ابرهه را اینجا ذکر میکنم :
در سال عام الفیل ابرهه سپاه بزرگ و مجهزی را که به انواع سلاح و امکانات از جمله فیل مجهز بودند برای تخریب خانه خدا بسیج کرد و راهی آن مکان شد .این سپاه قبل از آنکه دستش به کعبه برسد به خواست پروردگار قادر متعال به وسیله پرندگانی به نام ابابیل که با خود سنگ حمل می کردند آماج حمله قرار گرفت و تمام سربازان آن سپاه بزرگ به خواست خداوند دراین حمله به هلاکت رسیدند و تا به امروز نیز احدی نتوانسته است کوچکترین صدمه ای به کعبه وارد کند و تا ابد نیز هیچ کس نمی تواند چرا که خداوند متعال از آن محافظت می فرماید.

می فرمایید ... به کعبه همه احترام میگذارند وکسی بفکرش نمیرسد توهینی به عقاید دیگران کند۰...
این حرف شما پذیرفتنی نیست.اتفاقا مکانهای مقدس مسلمین همواره هدف تعدی دشمنان اسلام بوده است.به عنوان مثال شبستان مسجدالقصی در بیت المقدس در دهه شصت میلادی به آتش کشیده شد.حرمین عسگریین در عراق هدف بمبگذاری قرار گرفت.بمبی مخرب درحرم امام رضا (ع) منفجر شد.و مساجد بسیاری متعلق به مسمانان در طول تاریخ به آتش کشیده شده یا تخریب شده است.
پس به این نتیجه می رسیم که این حرف شما که همه به کعبه احترام میگذارند وکسی بفکرش نمیرسد توهینی به عقاید دیگران کند۰...
غیر قابل قبول است .
اما دیدیم که اقدام به تخریب کعبه بهائیان(خانه باب) شد ولی آب از آب تکان نخورد.آیا این وقایع تاریخی نباید برای ما پندآموز و هدایت کننده باشد؟
آیا وقت آن نرسیده که کمی در این باره تامل بفرمایید که چه عواملی سبب شده است که حقایق به این واضحی و مبرهنی را نمی پذیرید؟!
موفق و موید باشید

Pedro شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

دوست خوبم،
تمنا میکنم که به هر مطلبی که از دیگران میشنوید و یا در بعضی از کتب میخوانید اطمینان نکنید۰ چون این نوع مطالب از روی دلسوزی گوینده، باصطلاع برای نشان دادن قدرت و بزرگی اسلام بافته میشوند۰ چطور پرندگان قادر بودند همچین کاری بکنند۰ این حرفهای خرافاتی باعث سرافکندگی این دین مقدس شده است۰ همانطور که می بینیم حضرت علی(ع)چقدر درست فرمودند که از دین اسلام فقط یک اسم باقی مانده است۰ چون بجز خرافات دیگر چیزی نمی بینیم۰ حالا از این بگذریم۰ بنده واقف هستم که وجود عتبات مقدسه شیعیان ربطی به استکبار ندارد۰ اما اگر انها مال بهائیان می بودند، انوقت مثل مرکز جهانی بهائی، از طرف بعضی ها باین ویا بان استکبار وصل میشدند۰ با سفارت خانه ها هم همین طور۰ اگر بهائیان در کشور اسرائیل باشند و یا به انجا بروند همان تهمت را بانها میزنند۰ اما این تهمت ها برای مسلمانان صدق نمیکنند۰ وجود اماکن مقدسه مسلمانان در ان کشور ایرادی ندارد۰ حالا مهم هم نیست که تعداد این اماکن چند تا باشند۰ همانطور که میدانیم ( اجداد) همین روحانیون شارع دیانت بهائی را بزور به مخوف ترین زندان ان زمان، که متعلق بدنیای اسلام بود) تبعید و تا اخرعمر زندانی کردند، طوری که همانجا وفات کرد، بعیقیده شما این بی اصافی روحانیون، باید نشانه همکاری بهائیان با این ویا با ان کشور باشد؟ با وجود اینکه این قضیه ۸۰ سال پیش از تشکیل کشوراسرائیل اتفاق افتاده است؟
دوست خوب من، این نوع لقب و یا جوائز را در سراسر جهان به خیلی ها میدهند۰ یعنی بخاطر اعمال بشر دوستانه انهاست۰ اما از نظر متعصبین دریافت همچین القاب و یا جوائز بوسیله بهائیان باید معنای دیگری داشته باشد۰ حتی دریافت حقوق بازنشستگی بوسیله بهائیان ، که عمری برایش پول داده اند، را غصب بیت المال میدانند و باین ترتیب از گرفتن حق باز نشستگی محروم شده اند ۰
دوست خوبم باور بفرمائید که حقیقت را عرض میکنم که شما ابدا در باره دیانت بهائی مطلبی نمیدانید۰ خدای من شاهد است که بنده نظر تهمت زدن بشما را ندارم۰ در باره جایگاه حضرت باب همان اشتباه را کرده اید که الان در باره جایگاه حضرت عبدالبها اشتباه میکنید۰ حضرت عبدالبها پیامبر نیستند۰ اسم ایشان عباس افندی میباشد۰ ایشان بخودشان این لقب را داده اند و انهم بمعنی "بنده بها" است۰
اگر حکومت جباری برای اعمال انسانی شما مشوق شما باشد چه شماتتی میتوانم بنده بشما بزنم؟ چرا باید شما را مجرم همه اعمال ناپسند بدانم؟
در این باره شما میفرمائید که: "...بنده این سوال تکراری را مجدد مطرح می کنم تا اگر شما پاسخی برای آن داشتید حتما ارسال کنید..." ۰
پاسخ بنده اینست که ذره ای از عدل در قضاوت کافیست که شما جواب خودتان را بدهید۰
حضرت مسیح به یهودیان میفرمودند "...اگر شما به حضرت موسی ایمان داشتید مرا هم میشناختید...". ایشان اینرا بدین جهت فرمودند که متوجه شدند یهودیان ازعقاید خودشان دفاع میکردند نه از حضرت موسی۰ امروزه هم روحانیون از عقیده خودشان دفاع میکنند نه از حضرت رسول اکرم۰ بنا براین اگر مسلمانان(نه همه) ذره ای از عدالت دردل داشتند (به حضرت رسول اکرم ایمان داشتند) به حضرت بهاآلله ایمان میاوردند۰
از شما تمنا دارم اگر برای شما امکان داشت بمرکز جهانی بهائیان تشریف ببرید تا همه چیز را با چشم خودتان بیبینید۰ تا بچشم و گوش دیگران برای شناخت دیانت بهائی احتیاجی نداشته باشید۰
برای اطلاع شما باید عرض کنم که در زمان بسیار قدیم در محل زیارت گاه فعلی (کعبه) منحصرا یک سنک سیاه روی خاک بود۰ قبلا این محل ارزش امروزی را نداشت۰ ان زمان قبله مسلمانان سرزمین مقدس بود۰ بعد از انکه حضرت رسول اکرم در وسط نماز بطرف کعبه ایستادند، اهمیت این مکان برای مسلمانان بیشتر شد۰ تصور میشود که این سنگ سیاه یکی از سنگهای بیشماری است که از اسمان بر روی زمین افتاده است۰ از صحت و سقم این موضوع بنده بیخبرم۰
در مورد آیه ۳۵ سوره اعراف برای بنده ابهامی وجود ندارد ۰ چون حضرت رسول اکرم صریحا در باره امدن رسولانی صحبت میفرمایند که درست هم هست۰ حالا چرا مسلمین بفرموده ایشان ایمان ندارند مشکل خودشان است۰ اعمال انها هم مثل اعمال همان یهودیان است که حضرت مسیح را دروغگو میدانستند۰
شما مرقوم فرمودید "...مگر مطالب ارسالی بنده بی ارتباط با مسئله بهائیت است؟
باید عرض کنم که حقیقت همین است کاملا بی ارتباط است۰
شما فرمودید"اگر موردی بی پاسخ مانده است به طور مصداقی ذکر کنید تا بنده پاسخگو باشم"
بنده سئوالی ندارم فقط نظرات شما در باره بیانات بنده در کامنت ۲یکشنبه ۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۶
بنده را خوشحال خواهد کرد۰
موفق باشید


با سلام
راجع به سخن شما که... بنده سئوالی ندارم فقط نظرات شما در باره بیانات بنده در کامنت ۲یکشنبه ۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۶
بنده را خوشحال خواهد کرد....
چون مباحث مطرح شده در این پیام مطالب مختلفی را شامل می شود شما به صورت مصداقی مورد یا موارد مشخصی را ذکر کنید تا بنده پاسخگو باشم.
راجع به این سخن شما که...اگر حکومت جباری برای اعمال انسانی شما مشوق شما باشد چه شماتتی میتوانم بنده بشما بزنم؟ چرا باید شما را مجرم همه اعمال ناپسند بدانم؟...
شما برای بنده دلیل قانع کننده بیاورید که دلیل اهدا این نشان جز خوش خدمتی در جهت منافع استعماری انگلستان چه بوده است؟ضمنا اگر می توانید فقط یک نمونه در تاریخ مثال بیاورید که یک حکومت جبار و ظالم آمده باشد یک انسان شایسته ای را مورد تقدیر و تشکر قرار داده باشدتا بنده عباس افندی را نفر دوم در طول تاریخ بدانم.
درباره قسمت اول صحبت شما که گفته اید: ... تمنا میکنم که به هر مطلبی که از دیگران میشنوید و یا در بعضی از کتب میخوانید اطمینان نکنید۰ چون این نوع مطالب از روی دلسوزی گوینده، باصطلاع برای نشان دادن قدرت و بزرگی اسلام بافته میشوند۰ چطور پرندگان قادر بودند همچین کاری بکنند۰ این حرفهای خرافاتی باعث سرافکندگی این دین مقدس شده است۰ همانطور که می بینیم حضرت علی(ع)چقدر درست فرمودند که از دین اسلام فقط یک اسم باقی مانده است۰ چون بجز خرافات دیگر چیزی نمی بینیم۰...
آری شما رسما و علنا اعتقادات درونی خود را در این چند سطر اعلام فرمودید.برای آگاهی شما از واقعه عام الفیل که در آن سپاهیان ابرهه به هلاکت رسیدند و کعبه از گزند آنان به خواست خدا در امان ماند بنده بالاترین سند که همانا آیات قرآن مجید است اینجا ذکر میکنم:

سوره مبارکه الفیل

ترتیب : سوره ۱۰۵ ؛

جزء سی ام ؛ ص ۶۰۱

محل نزول : مکه

تعداد آیات :۵

سورة الفیل

بسم الله الرحمن الرحیم

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ (۱) أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ (۲)

وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ (۳) تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ (۴) فَجَعَلَهُمْ

کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ (۵)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آیا ندیدى پروردگارت با فیل سواران چه کرد ؟ (۱)

آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد ؟! (۲)

و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد ، (۳)

که با سنگهاى کوچکى آنان را هدف قرار مى‏دادند (۴)

سرانجام آنها را همچون کاه خورده‏شده قرار داد! (۵)

آری این است تفاوت بین کعبه بهائیان و کعبه مسلمانان.یکی را با خاک یکسان کردند و آن را به خیابان تبدیل کردند و آب از آب تکان نخورد و دیگری را خداوند قادر متعال از گذشته های دور تا ابد محافظت می فرماید.متاسفانه شما این حقایق را می بینید ولی در آن اندیشه نمی کنید.
من ابتدا فکر می کردم شما دین اسلام و حقانیت وخاتمیت آن را قبول ندارید ولی امروز به این نتیجه رسیدم که شما خدا و قرآن را هم قبول ندارید.شما چگونه به خدای متعال ایمان دارید اما به همین راحتی قادر بودن خداوند را با این عبارت مضحک ... چطور پرندگان قادر بودند... زیر سوال می برید؟آیا شما باز هم می توانید ادعا کنید و شعار دهید که ما قرآن را قبول داریم در حالی که به راحتی آب خوردن یک سوره از آن را(سوره فیل) در فقط در یک پیام زیر سوال می برید؟!آیا موقع آن نرسیده است که از لاک نفاق خارج شوید و رسما اعلام کنید که ما قرآن و خدا را هم قبول نداریم و خیال همه را راحت کنید؟!آیا اندیشه نمی کنید که همین رفتار متناقض و اعتقادات متضاد سبب شده است تا اقبال جامعه جهانی به بهائیت اینقدر پایین باشد (فقط 7 میلیون بهائی از 7 میلیارد جمعیت دنیا یعنی 1000 به 1).آیا علاقه به امثال سید علی محمد،میرزا حسینعلی نوری،عباس افندی و ... ارزشش را دارد که شما به این راحتی واقعیات انکار ناپذیر و کلام الهی را دروغ شمرده و آن را به تمسخر بگیرید.دوست عزیز کمی تامل بفرمایید که به راستی چه شده است که شما روز به این روشنی را هم شب می پندارید و قادر به پذیرش نور خورشید واقعی(نه جعلی) نیستید.
موفق و موید باشید

Pedro دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:31 ب.ظ

دوست خوبم، از پاسخ شما متشکرم
طرز بیانات شما نشان پاک دلی شماست۰ راستش را بخواهید خوشم میاید که شما ان چیزی را که در دل دارید بیان میکنید۰مطلب را با یکی از سئوالات شما شروع میکنم۰ شما میفرمائید:"...آیا علاقه به امثال سید علی محمد،میرزا حسینعلی نوری،عباس افندی و ... ارزشش را دارد که شما به این راحتی واقعیات انکار ناپذیر..."۰
جواب بنده اینست که بله ارزش انرا دارد که حتی شما هم به ایشان ایمان بیاورید ۰ دلیل:
شما تفکر بفرمائید که چه چیز باعث شد که امت حضرت مسیح بحضرت رسول اکرم(ص) ایمان نیاورد؟ امیدوارم که یک مثال کافی باشد۰حضرت مسیح در باره ظهور بعد میفرمایند:...که یکی از علائم ظهور بعد اینستکه ستارگان از اسمان بر روی زمین خواهند ریخت...".
حضرت رسول ظهور فرمودند۰ ایا شما شنیده و یا خوانده اید که در روز بعثت ان حضرت چنین اتفاقی افتاده باشد؟
چیزی که ما ستاره می نامیم در حقیقت هر کدام یک خورشید است ۰ وهر خورشید لآ اقل یک میلیون برابر کره زمین است۰
هر خورشید حداقل بیست میلیون درجه حرارت دارد.
حالا انهائیکه معانی چنین جملات در کتب مقدس را نمی فهمند (کسی هم اجازه ندارد که بگوید که تو نفهمیدی) کتاب مقدس عهد جدید را تحریف شده میدانند۰
اولا، برای همه ستارگان بر روی زمین جائی پیدا نخواهد شد۰دوما، بخاطر حرارت زیاد همه چیز خواهد سوخت۰ اما مسیحیان بقدرت خداوند ایمان دارند و میگویند هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد۰ چون انها معنی همچین جملاتی را درک نکردند از شناختن ان هیکل مطهر ((محمد(ص)) باز مانده اند۰ همان اتفاق در زمان ظهور بعد از اسلام روی داد۰ یعنی مسلمانان، مثل مسیحیان، به طرز(قدرت) فهم خود در شناخت قائم اکتفا کردند۰ مثال:میفرمایند:" چگونه به خداوند کافر مى‏شوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بى‏روحى) بودید ، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را مى‏میراند؛ و بار دیگر شما را زنده مى‏کند؛ سپس به سوى او بازگردانده مى‏شوید.(بنابر این، نه حیات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست). "(۲۸)سوره البقره.
ما میدانیم که قران مجید مخالف تناسخ است۰بنابراین، در این ایه مردن نمیتواند جسمی باشد۰ نتیجه میگیریم که منظور قران مجید از این جمله چیز دیگریست۰ در فهمیدن ایه های مبارکه حتی بین مسلمانان این اختلاف نظر ها به کمکش بسیاری کشیده شده است۰ اگر قرار بود که مسلمانان قران را خوب فهمیده باشند پس این کشت و کشتار ها برای چیست ؟ مطمئا باشید که بنده هرگز ایه های مبارکه را زیر سئوال نمیبرم بلکه فهمیدن این ایه ها بوسیله مسلمانان را زیر سئوال برده ام ۰
به عبارت دیگر مسلمانان همانقدر قران را فهمیده اند که مسیحیان کتاب عهد جدید را فهمیده و از لقای محمد(ص) دور مانده اند۰ حالا می فهمیم که چرا مسلمانان قادر بشناخت قائم نشدند۰
حقیقت قضیه پل صراط هم همین است ۰ پلی که نازکتر از موی سر است و فقط انهائی که قران مجید را فهمیده اند از ان(مشکل) عبور کرده وو قائم را خواهند شناخت۰ همین پل صراط هم معنی روحانی دارد۰اگر معنای جسمی داشت فقط مرتاضان هندی میتوانند به بهشت بروند۰ ما نباید کتب مقدسه را طوری بفهمیم که مخالف علم بوده و ارزش انها را از بین ببریم۰ امیدوارم که حالا علاقه بنده را به سید علی محمد باب فهمیدید۰ شخصیتی که خط بطلان به همه این خرافاتی کشیده است که صدها سال است که امت اسلام را در فقر و بدبختی و خرافات نگاه داشته است۰ اگر شما قضیه حضرت باب و حضرت بهآلله را میدانستید متوجه میشدید که بنده انکار واقعیات نکرده ام و قادر به پذیرش نور خورشید واقعی شده ام۰ حضرت باب تمام اوهام و خرافات گذشته در مورد قیامت صوری و قیام اجساد از قبور و حساب و کتاب و صراط و جنت و دوزخ در مفهوم مادی و ظاهری انها را ریشه کن کردند۰ باین ترتیب ابواب تجدد را بر ایران عقب مانده و خواب رفته و غفلت زده مفتوح کردند۰
همین تجدد خواهیست که خشم روحانیون را بر افروخته است۰ اگر شما اطلاع میداشتید که این روحانیون با چه بی رحمی و سنگ دلی امت قائم را تارو مار کردند(همانطور که در کتب کافی پیشگوئی شده بود) و الان هم انها را به بند کشیده اند، هرگز سئوال نمیکردید که چرا تعداد بهائیان بیش از شش و یا هفت میلیون نیستند۰ نباید فراموش کنیم که بهائیان برخلاف مسلمانان مردم را با شمشیر بهائی نمیکنند۰ و هر بچه بهائی هم اتوماتیک بهائی نیست۰
این همیشه اینطور بود والان هم همینطور طور است که فکر کهنه با تحولات جدید سرسختانه مبارزه میکند۰ جدید همیشه باعث تغییر ایده ها و باور های کهنه است۰ چون انسان از گذشته عبرت نمیگیرد قبول هم نمیکند که الگوی گذشته با زمان جدید نمیتواند سازگار باشد۰ گذشته بمدت بسیار طولانی مقاومت میکند و باعث بد بختی و جنگ ها میشود۰ تا اینکه بالاخره جدید جایگزین کهنه میشود۰ در دیانت مسیحی، این جابجا شدن سیصد و پنجاه سال طول کشید تا جای پای دیانت مسیحی مستحکم شد۰
موفق باشید







سلام جناب آقای پدرو
دوست داشتم درباره پیام قبلی خود در این پیام صحبت می کردید.برایم خیلی جالب و عجیب بود که شما به راحتی آب خوردن واقعه تاریخی اصحاب فیل را زیر سوال بردید و آن را در کمال تعجب داستان خواندید.به همین خاطر من سوره فیل را در پاسخ قبلی ارسال کردم تا سندی قطعی بر این موضوع باشد.به هر حال به نظر می رسد که شما قرآن را هم قبول ندارید که البته بنده غیر این هم انتظار ندارم.
اما راجع به گفته های شما در این پیام:
گفته اید که... بنده هرگز ایه های مبارکه را زیر سئوال نمیبرم بلکه فهمیدن این ایه ها بوسیله مسلمانان را زیر سئوال برده ام ...
باید به شما بگویم که اشتباه نکنید دوست عزیز .این خود شما هستید که متاسفانه آیات قرآن کریم را درک نکرده اید.یک نمونه بارز آن هم همین پیام قبلی شما که سوره ای از سوره های قرآن را زیر سوال بردید.در پیام های قبلی هم سوره های دیگری را زیر سوال برده اید.یعنی شما با زیر سوال بردن آیات و سوره های قرآن آنها را درک می کنید؟!
در مورد این گفته شما که... حضرت باب تمام اوهام و خرافات گذشته در مورد قیامت صوری و قیام اجساد از قبور و حساب و کتاب و صراط و جنت و دوزخ در مفهوم مادی و ظاهری انها را ریشه کن کردند۰...
بنده هم مخالف خرافات و توهمات هستم و دین مبین اسلام هم دقیقا بر همین مسئله تاکید می کند.اشتباه نکنید دوست عزیز این آقا نه آن مواردی که گفته اید بلکه تلاش کرد اعتقادات راستین مردم از جمله خاتمیت پیامبر(ص) و همین طور آیات قرآن کریم را ریشه کن کند که به حمدالله تاثیر ناچیزی داشت و از جمعیت پیروان امروزش به خوبی این واقعیت هویداست.
راجع به این سخن شما که ... اگر شما اطلاع میداشتید که این روحانیون با چه بی رحمی و سنگ دلی امت قائم را تارو مار کردند(همانطور که در کتب کافی پیشگوئی شده بود) و الان هم انها را به بند کشیده اند، هرگز سئوال نمیکردید که چرا تعداد بهائیان بیش از شش و یا هفت میلیون نیستند...
بنده فرض می کنم که این گفته شما درست باشد.یعنی بگوییم علت پایین بودن جمعیت بهائیان در ایران برخوردهایی است که با آنها صورت می گیرد.خب پس شما به من بگویید چرا در کشورهای دیگر این جمعیت بالا نیست.آنجا که به اعتقاد شما روحانیون این به اصطلاح بی رحمی و سنگ دلی را ندارند!
موفق و موید باشید

آقای همامهر شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.baharoom.com

با دو مطلب جدید به روز هستیم 28 / خرداد ماه / 1389
1 ـ سایت آئین بهائیت ، مرکز نشر اکاذیب ( دروغ ) و جوسازی بهائیان
2 ـ میر حسین موسوی و بهائیت
پایگاه اینترنتی حقیقت بهائیت محیطی آرام بدور از تعصب و بر پایه علم و عقل جهت طالبان حق و حقیقت
ما را از نظرات ارزنده خود بهره مند سازید .
قدوم سبزتان را توتیای چشم خواهیم کرد .
www.baharoom.com حقیقت بهائیت

sailor جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.sailor-weblog.mihanblog.com/

سلام دوست عزیز بنده صاحب وبلگ قوم لوط هستم
اومدم وبلاگ جدیدم را به شما معرفی کنم و بگم که ما شما را در وبلاگ دوم خودم شما لینک کردم.در صورت تمایل وبلاگ دوم ما را با نام مرجع وبلاگهای مذهبی لینک بفرمایید.
با تشکر

Pedro یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 ق.ظ

دوست محترم
شما بنده را متهم میکنید که به قران مجید ایمان ندارم۰ ما انسان ها دو نوع چشم داریم۰ که دومیش، چشم درونی است۰ وقتی که چشم درونی با ابر سیاه غلیظ خرافات و تعصب احاطه شده باشد، ان چشم دنیا را هم سیاه میبیند ۰بنابر این اتهامات شما هیچ جای تعجبی ندارد۰ وقتی که این چشم درونی، فرموده حضرت رسول اکرم در سوره مبارکه اعراف ۳۵ را، که ایشان بی پرده از امدن پیامبرانی سخن میگویند نمیبیند، و بان ایمان نداشته باشد، ایه های دیگر قران را هم انطور که ان ابر غلیظ خرافات بان باو اجازه میدهد میفهمد۰ چرندیات نوشته شده در این سایت در باره بهائیان و دیانت بهائی مثال خوبی است۰
این تقصیر روحانیون است که امت اسلام را به بیراهه هدایت کرده اند۰

"ای جهلای معروف بعلم
چرا در ظاهر دعوی شبانی کنید و در باطن ذئب اغنام من شده‌اید
مَثَل شما مثل ستاره قبل از صبح است که در ظاهر درّیّ
و روشن است و در باطن سبب اضلال و هلاکت
کاروانهای مدینه و دیار من است "

موفق باشید

آقای پدرو،دوست عزیز سلام
درباره پیام شما نکاتی را ذکر می کنم:
گفته اید که ... شما بنده را متهم میکنید که به قران مجید ایمان ندارم۰... بله همین طور است،من شما را متهم می کنم که به قرآن مجید ایمان ندارید یکی از اسناد آن هم پیام شما در تاریخ 15 خرداد ماه می باشد که در آن به راحتی یک سوره از قرآن(سوره مبارکه فیل) را زیر سوال بردید و دروغ خواندید! که بنده در پاسخ همان پیام، سوره و ترجمه آن را ذکر کرده ام.(می توانید به دو خط اول پیام خود در 15 خرداد در همین پست مراجعه کنید و صحت این مطلب بنده را ببینید) و اتفاقا راجع به همین کار شما (تکذیب حقیقت و آیات قرآن) در سوره اعراف عواقبی پیش بینی شده است که اینجا ذکر میکنم:
(آیه 37 سوره اعراف)- از این آیه به بعد قسمتهاى مختلف از سرنوشت شومى که در انتظار افترا گویان و تکذیب کنندگان آیات خداست، بیان شده، نخست مى‏گوید:
«چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى‏بندند و یا آیات او را تکذیب مى‏کنند»؟ (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ).
سپس وضع آنها را به هنگام مرگ چنین توصیف مى‏کند: «آنان چند روزى بهره خود را از آنچه برایشان مقدر شده است مى‏برند و از نعمتهاى مختلف سهم خود را مى‏گیرند، تا (پیمانه عمرشان لبریز گردد و به اجل نهایى برسد) در این هنگام فرشتگان ما که مأمور گرفتن ارواحند به سراغ آنها مى‏آیند تا جانشان را بگیرند» (أُولئِکَ یَنالُهُمْ نَصِیبُهُمْ مِنَ الْکِتابِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا یَتَوَفَّوْنَهُمْ).
به هر حال از لحظه مرگ مجازاتهاى آنها شروع مى‏شود، نخستین بار با توبیخ و سرزنش فرشتگان پروردگار که مأمور گرفتن جانشان هستند رو برو مى‏شوند، «آنها مى‏پرسند کجا هستند معبودهایى که غیر از خدا مى‏پرستیدید» و یک عمر از آنها دم مى‏زدید و همه چیز خود را نابخردانه در پاى آنها مى‏ریختید؟ (قالُوا أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).
آنها چون دست خود را از همه چیز کوتاه مى‏بینند و پندارهایى را که در باره معبودهاى ساختگى داشتند همچون نقش برآب مشاهده مى‏کنند، در پاسخ مى‏گویند: «آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند» (قالُوا ضَلُّوا عَنَّا).
اثرى از آنها نمى‏بینیم و هیچ گونه قدرتى بر دفاع از ما ندارند، و تمام عبادات ما براى آنها بیهوده بود، «و به این ترتیب خودشان بر ضدّ خود گواهى مى‏دهند که کافر بودند» (وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ).
در حالى که راه بازگشت به روى آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات الهى است که بر روح آنها نواخته مى‏شود.
شما از قرآن فقط آیه 35 سوره اعراف را بیان می کنید و بر اساس آن مدعی آمدن پیامبر جدید هستید که بنده در پاسخ های قبلی راجع به این آیه توضیح داده ام وبه طور خلاصه راجع به سوره اعراف به شما می گویم که:در آغاز این سوره اشاره کوتاه و گویایى به مسأله «مبداء و معاد»شده است. سپس براى احیاى شخصیت انسان، داستان آفرینش آدم را با اهمیت فراوان شرح مى‏دهد. بعد پیمانهایى را که خدا از فرزندان آدم در مسیر هدایت و صلاح گرفته یک یک برمى‏شمرد.
سپس براى نشان دادن شکست و ناکامى اقوامى که از مسیر توحید و عدالت و پرهیزکارى منحرف مى‏شوند، و هم براى نشان دادن پیروزى مؤمنان راستین، سرگذشت بسیارى از اقوام پیشین و انبیاى گذشته مانند «نوح» و «لوط» و «شعیب» را بیان کرده، و با سرگذشت مشروح بنى اسرائیل و مبارزه «موسى» با فرعون این بخش را پایان مى‏دهد.
در آخر سوره بار دیگر به مسأله مبداء و معاد باز مى‏گردد و انجام و آغاز را بدین وسیله تکمیل مى‏کند.
در نتیجه سوره اعراف مباحث تاریخی را بیان می کند و منظور این سوره از آمدن رسولان همان هزاران رسولی است که از ابتدای آفرینش انسان ظهور کرده اند.ضمن اینکه آیات متقنی راجع به خاتمیت پیامبر (ص) داریم که به نظر می رسد شما به صلاح نمی دانید به آنها توجه کنید.همین طور آیه معروف دین در نزد خدا اسلام است که بدون قید زمان در قرآن آمده است و مفهوم آن این است که از زمان نزول در همه دوران معتبر است.
ضمنا از شما این سوال را می پرسم که چه طور می شود که اگر قرار است پیامبران بعدی بیایند پس چرا در قرآن به صراحت ذکر نشده است که بعد از پیامبر اسلام(ص) پیامبران دیگری خواهند آمد و یا این که ذکر شود دین اسلام نیز آخرین دین نیست و بعد از دین اسلام ،تکرار می کنم بعد از دین اسلام ادیان جدید دیگری نیز می آیند؟
راجه به این سخن شما که... این تقصیر روحانیون است که امت اسلام را به بیراهه هدایت کرده اند۰...
من فکر نمی کنم برای شما که در آلمان زندگی می کنید با توجه به امکانات رسانه ای امروز درک شرایط جامعه امروز ایران کار سختی باشد.یعنی واقعا این روحانیون هستند که ملت ایران از جمله بنده را نسبت به این به اصطلاح دیانت بهائی گمراه کرده اند؟!اگر هم فرض بگیریم که چنین باشد پس چرا بهائیت از ادیان دیگر که روحانیون مسلمان نیز در آن نیستند قادر به جذب پیروان قابل توجهی نیست؟
موفق و موید باشید

Pedro جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ق.ظ

دوست خوبم
از جواب شما بسیار متشکرم۰ فکر میکنم که حالا میفهمم که چرا شما میفرمائید که بنده به قران ایمان ندارم۰ اما اجازه بفرمائید که اخرین سئوال شما را اول جواب بدهم۰ این سئوال را باید از روحانیون میکردید۰ انها میدانستند که بان سرعتی که امت اسلآم، از افراد ساده گرفته تا رجال و روحانیون ان زمان، بحضرت باب ایمان اورده بودند، طولی نمیکشد که اکثریت امت بایشان ایمان خواهند اورد و اقتدار امت اسلام از دست روحانیون بیرون خواهد امد۰ برای همین بود که بلافاصله در حدود چهارصد نفر از علمای اسلام و بیش از بیست هزار نفر از امت انحضرت را از دم تیغ گذراندند۰ انها باین کشت و کشتار هم اکتفا نکردند و مثل زمان حاظر شروع بدروغ گفتن و تهمت زدن بانها کردند۰ هنوز که هنوز است کلمه ای از حقایق، چه در باره بابی ها و چه در باره بهائیان نگفتند۰ مطالب نوشته شده در سایت شما مثال خوبی است که نشان میدهد شما بهیج وجه اطلائی از دیانت بهائی ندارید و ان هم تقصیر شما نیست۰
حالا بیائیم بر سر مبحث اول شما۰ دوست خوبم، خواندن قران مجید با فهمیدن ان دو موضوع کاملا متفاوت هستند۰ کتب مقدسه را خیلی ها میخوانند اما نادرند انهائیکه انها را میفهمند۰ علت انکه مثلا امت حضرت حضرت موسی(ع) به حضرت مسیح(ع) ایمان نیاورد، از کج فهمی بود۰امت حضرت موسی، انهائی را که بحضرت مسیح ایمان اورده بودند مرتد نامیده و انها را نجس میدانستند۰
در حالی که امت حضرت موسی نمیدانست که خودش براه خطا رفته است۰
در زمان ظهور حضرث محمد (ص) این موضوع تکرار شد انهائی که بحقیقت پیامبر اسلام ایمان اوردند مرتد بشمار امده و نجس بحساب میامدند۰ بخا طر کج فهمی نتنها از دین اسلام چیزی نمیدانستند بلکه شروع به اتهام زدن به پیغمبر خدا را کردند و در حدود ۳۱۳ جای قران مجید را ایراد گرفتند و ادعا میکردند که مسلمانان بحضرت مسیح ایمان ندارند چون از راه راست منحرف شده اند۰
امروزه این قضیه دوباره تکرار شده است۰ روحانیون با همان نوع کج فهمی، امت اسلام را از فرستاده خدا دور نگهداشته اند، بدون اینکه امت اسلام این حقیقت تلخ را درک کرده باشد۰
ملاحظه بفرمائید که بجای بحث کردن با بهائیان چه مطالبی در سایت خود مینویسند۰ مثلا در باره لقب "سر" و بعد در باره بعضی مطالب شروع به دروغ پردازی میکنند و یک چیز هائی از خودشان در میاورند۰ که ادم شاخ در میاره و ادم از خودش میپرسه که ایا اینها از پشت کدام دره در امده اند؟ اخه این چه نوع بحثی است؟ این مصخره بازیست۰ حالا چرا این طور مینویسند؟ معلومه، چون از دیانت بهائی کوچکترین اطلائی ندارند۰
همانطور که شما هم اشاره فرمودید درقران مجید خداوند برای انهائی که براه خطا رفته اند و بدروغ متوصل شده اند مجازات سختی در نظر گرفته است۰ میفرماید خداوند چنان نفرتی در دل انها بیاندازد طوریکه برادر گریبان برادر را میگیرد. دیدیم که همانطور هم شد (مثل جنگ ایران و عراق و امثالهم). بنا براین"... اینها چون دست خود را از همه چیز کوتاه مى‏بینند و پندارهایى را که در باره معبودهاى ساختگى داشتند همچون نقش برآب مشاهده مى‏کنند، در پاسخ مى‏گویند: «آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند".
برای همین "...
در حالى که راه بازگشت به روى آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات الهى است که بر روح آنها نواخته مى‏شود."
شما این جمله ها را نقل کرده اید اما هنوز متوجه نشده اید که منظور این امت اسلام است که این تازیانه را خورده و باز هم خواهد خورد۰ این مجازاتی است که پیامبر(ص) برای امت بیوفای امروزی خود، که هنوز بظلم خود ادامه میدهد، پیش بینی فرموده است۰
شما ایه ۳۵ ، سوره مبارکه اعراف را بر خلاف فرموده حضرت رسول (ص) معنی میفرمائید و با این کار تان بنده را بیاد فرموده حضرت مسیح می اندازید که به یهودیانی که کتاب مقدس را مثل شما میفهمیدند، فرمودند : "... اگر شما بحضرت موسی ایمان میداشتید مرا هم میشناختید۰"
دوست خوبم مطمعن باشید که اگر شما هم بفرموده حضرت رسول اکرم ایمان داشتید، حضرت باب و حضرت بهآلله را هم میشناختید۰ ناگفته نماند که امت ادیان قبل هم بخاطر همین کج فهمی است که تصور میکنند که پیامبر انها هم اخرین پیامبر است۰نتنها در چندین جای قران در این باره نوشته شده است، بلکه امامان اسلام مثل حضرت علی (ع)، حضرت صادق (ع) و حضرت باقر (ع) از امدن کسی صحبت میکنند که کتابی نو خواهد اورد۰
موفق باشید

ارشاد پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://edea.mihanblog.com

با سلام و ادب

وبلاگ بسیار پر باری دارید.

با افتخار در وبلاگ جدید من با عنوان تاریخچه بهائیت لینک شدید.

لطفا از وبلاگ من بازدید بفرمائید و در صورت تمایل با عنوان بهائیت و روسیه لینک بفرمائید.

این وبلاگ تنها وبلاگیست که به صورت تخصصی به این موضوع می پر دازد

پیروز باشید و در ظل عنایات امام زمان(عج)

علی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ

با سلام
در بخشی از نظر دوستمان، پدرو،آمده است، حضرت باب!
آیا انسانی که پشتوانه الهی را دارد و برای هدایت انسان ها فرستاده شده می تواند علیه خود توبه نامه هم بنویسد؟
به یاد فیلم حضرت محمد می افتم، آنجایی که ایشان را صدها نفر با سنگ میزدند و ...

Pedro شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ق.ظ

علی محترم ، ممنون از اظهار نظر شما
نوشتن توبه نامه بوسیله حضرت باب یکی از ان دروغ های شاخدار بزرگی است که روحانیون از خودشان ساخته اند۰ کسی که توبه کند به گلوله بسته نمیشود۰
چطور ممکن است که حضرت باب توبه کرده باشد اما ده ها هزار نفر جان شیرین خود فدایش کرده اند۰
موفق باشید

سلام جناب آقای پدرو
خوشحالم که این بحث همچنان تداوم داره و بنده باید نکاتی را درباره دو پاسخ اخیر شما ذکر کنم:
در بخشی از پیام قبلی ذکر کرده اید که... انها میدانستند که بان سرعتی که امت اسلآم، از افراد ساده گرفته تا رجال و روحانیون ان زمان، بحضرت باب ایمان اورده بودند، طولی نمیکشد که اکثریت امت بایشان ایمان خواهند اورد و اقتدار امت اسلام از دست روحانیون بیرون خواهد امد۰ برای همین بود که بلافاصله در حدود چهارصد نفر از علمای اسلام وبیش از بیست هزار نفر از امت انحضرت را از دم تیغ گذراندند۰ انها باین کشت و کشتار هم اکتفا نکردند و مثل زمان حاظر شروع بدروغ گفتن و تهمت زدن بانها کردند۰ هنوز که هنوز است کلمه ای از حقایق، چه در باره بابی ها و چه در باره بهائیان نگفتند۰ مطالب نوشته شده در سایت شما مثال خوبی است که نشان میدهد شما بهیج وجه اطلائی از دیانت بهائی ندارید و ان هم تقصیر شما نیست۰...
توجه بفرمایید این که به سرعت عده ای گرایش به مکتبی پیدا کنند به هیچ عنوان مفهومش این نیست که آن مکتب الهی و بر حق است.به عنوان مثال میلیونها نفر به شیطان پرستی و متالیکا روی آورده اند یا عده زیادی در آفریقای جنوبی طرفدار آپارتاید بودند یا در دهه ۲۰تا ۴۰ میلادی در آلمان میلیونها آلمانی طرفدار نازیسم شدند و حالا نیز نئونازیسم در آلمان طرفدار دارد و... آیا این نشانه بر حق بودن آنهاست؟ چون خیلی ها به آن گرایش پیدا می کنند. مسلما" دولتها هم در صدد مقابله با این جریانها بر می آیند که کاملا هم کاری به جا می باشد.در مورد قتل عام بهائی ها،اگر هم چنین مسئله ای به وقوع پیوسته باشد بنده این اقدام را تایید نمی کنم و قبلا هم در این باره پاسخ خود را گفته ام و مخالف قتل عام و کشتار بهائیان هستم.و اگر هم کشتار بهائیان اتفاق افتاده باشد دلیل نمی شود که ما بگوییم بهائیان بر حق اند که دارند کشته می شوند،همان طور که هم اکنون القاعده و طالبان هم دارند کشته می شوند و برحق هم نیستند بلکه گروهی تروریستی و با تفکرات منحرف اند.
این که می گویید بنده به هیچ وجه از دیانت بهائی اطلاع ندارم یعنی چه؟بنده از چه چیز اطلاع ندارم که شما مطلعید و من بی اطلاع.اون را ذکر کنید تا من هم مطلع شوم.
در مورد جنگ ایران و عراق هم توجه بفرمایید که این جنگ یک جنگ دینی نبود بلکه جنبه های سیاسی و سرزمینی داشت.پیشنهاد می کنم درباره وقوع جنگ عراق بیشتر مطالعه بفرمایید .اگر منابع خواستید من در اختیارتان قرار میدهم.
راجع به سخن شما در باره قرآن هم من به یک آیه در اینجا بسنده می کنم و آن هم آیه معروف قرآن است که ترجمه آن می شود :دین در نزد خدا اسلام است. به نظر شما قرآن از این واضح تر هم می توانست دین راستین را بیان کند و جالب اینجاست که این کلام بدون قید زمان و مکان آمده است مثلا" ذکر نشده است که "دین در نزد خدا تا دین بعدی اسلام است." یا "دین در نزد خدا برای مردم عربستان فقط اسلام است" و ...
در باره این سخن شما که ... بلکه امامان اسلام مثل حضرت علی (ع)، حضرت صادق (ع) و حضرت باقر (ع) از امدن کسی صحبت میکنند که کتابی نو خواهد اورد۰... به طور مصداقی سخنی از این بزرگواران نقل کنید تا بنده پاسخگو باشم.
در باره این مطلب شما که ... نوشتن توبه نامه بوسیله حضرت باب یکی از ان دروغ های شاخدار بزرگی است که روحانیون از خودشان ساخته اند۰ کسی که توبه کند به گلوله بسته نمیشود۰
چطور ممکن است که حضرت باب توبه کرده باشد اما ده ها هزار نفر جان شیرین خود فدایش کرده اند...۰
توجه بفرمایید که توبه نامه توسط باب نوشته شده و در موزه موجود است.وی از ترس مرگ این توبه نامه را نوشت ولی توبه ای حقیقی نبود و مجددا" توبه شکنی کرد که در نهایت با دستور امیر کبیر سیاستمدار لایق و محبوب تاریخ کشورمان اعدام شد ضمنا" مگر برای صدام اینهمه از مردم عراق تحت عنوان فدائیان صدام جانفشانی نکردند و یا اعضای القاعده که انتحاری عملیات انجام می دهند یا مگر برای هیتلر و مائو خیلی ها جانشان را اهدا نکردند؟!توجه بفرمایید که به هیچ وجه نمی توان به استناد اینکه عده ای برای کسی از جانشان گذشتند بگوییم در حقانیت او تردیدی نیست.شما که به این راحتی این حقیقت تاریخی را کتمان می فرمایید لطفا" سندی دال بر ادعای خود ذکر کنید.
موفق و موید باشید

علی یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ق.ظ

سلام
پیرو آخرین نظر ثبت شده.
بنده به دنبال متن توبه نامه ای که در این پایگاه آمده است نظر خود را ثبت کردم. آن را تایید نمیکنید؟

دوست عزیز
نظر شما برای همگان قابل مشاهده است و از این نظر ایرادی وجود ندارد ومورد تایید بنده هم هست.

رضا شکیبا جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ب.ظ http://anti-baha.blogfa.com/

سلام همتون بیاین سر بزنین
http://anti-baha.blogfa.com/
http://anti-baha.blogfa.com/
http://anti-baha.blogfa.com/
http://anti-baha.blogfa.com/

رضا شکیبا شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ http://anti-baha.blogfa.com/

مبارزه بافرقه پوچ وضاله بهائیanti-baha’i

سلام خوشحال میشم بهم سر بزنین

ارشاد یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ق.ظ http://edea.mihanblog.com

با سلام و عرض تسلیت به مناسبت تاسوعا و عاشورای حسینی

از مطالب بلاگ شما بسیار لذت میبریم.

ما هم با مطالب جدید به روز هستیم

یا مهدی

هم رزم سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:00 ب.ظ

سلام علیکم
همرزم عزیز در جبهه ی مجازی
امثال آقای پدرو زبانی دارند که انسان را نرم میکند . مبادا گول حرف هایش را بخوری . تمام حرف هایش جواب دارد. تو فقط باید جواب را از یک روحانی با سواد بپرسی و می بینی که به راحتی میتوانی تمام جوابهایش را بدهی .
آقای پدرو نکند نمی داند که دلیل دو دستگی همه ادیان ، انگلیس بوده . آن ها حتی به خودشان هم رحم نکردند و سه فرقه ی مختلف(کاتولیک،پروتستان،ارتدکس)در بین خودشان درست کردند.
ایشان نکند نمی داند که گروه هایی مانندجندالله،التوحید،طالبان،القائده گروه های منحرف ساخت دست انگلیس و آمریکا هستند.
اگرامیر کبیر و امثالش به بهائیت محلت داده بودند معلوم نبود که بهائیت هم به چه گروه تروریستی تبدیل میشدند.
معلوم است که آقای پدرو خیلی روی ذهن شما کار میکند ،چون خیلی وقت برای نوشتن این مطالب صرف میکند.
درباره ی کشتار بهائیت هم مهمل می بافت . اگر دارد رو کند .
بر طبق آیات و روایات کشتار آن ها جایز است در صورتی که بعد از مشخص کردن حقیقت به آنها ،حقیقت را نپذیرد و بزرگترین حکمی که امکان دارد برای آنها صادر شود اعدام هست وپس .
امید وارم با اطلاعات بیشتر با چنین افرادی روبرو شوید تا حرف نا حق آن ها در شما اثر نکند .

عرض سلام
از پاسخ و راهنمایی جنابعالی تشکر می کنم.
خدا نگهدارتان

لاز سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ب.ظ

افیلبطلبظی
خوب بید

آنتی بهایی یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ب.ظ http://antibahayi.vcp.ir/

با سلام خدمت شما محقق ارجمند
با آخرین پست وبلاگ بهایی پژوهی تحت عنوان کارنامه سید علیمحمد باب بروز هستم
منتضر حضور گرمتان هستم

وحید پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ http://babism.persianblog.ir

بسم الله الأمنع الأقدس.باعرض سلام خدمت شمادوستان عزیز،بنده به هیچ وجه قصدتوهین ندارم،اماوظیفۀ خودم میدانم که این رامتذکربشوم؛آیاجناب میرزاحسینعلی نوری همان«من یظهره الله»میباشد؟طبق آنچه که درکتب مختلفی دروقایع اولیۀ تاریخ بابیه وجود،همچون نقطة الکاف،وحتی درخودکتب حضرت نقطة البیان جناب سیدعلیمحمدباب«روحی لتراب مقدمه الفداء»چندین باربه کررات زمان ظهور«من یظهره الله»راذکرنمودند،نشان میدهدکه «من یظهره الله»ایشان(میرزاحسینعلی نوری) نیستند.دلیل اول؛باب13ازواحد3کتاب بیان؛دراین باب حضرت نقطة البیان،زمان ظهور«من یظهره الله»را2001بعدازظهورخودشان ذکرنموده اند.باب17ازواحد2کتاب بیان؛«...اگردرعددغیاث ظاهرگرددوکل داخل شدند،احدی درنارنمی ماند.واگردرمستغاث رسدوکل داخل شدند،احدی درنارنمی ماندالاآنکه کل مبدل می گردندبه نور...»با رجوع کردن به علم حروف واعداد، مشخص میشودکه عددغیاث میشود1511وعددمستغاث میشود2001،حال معلوم میگرددطبق رهنمونهای حضرت نقطة البیان،زمان ظهوریکی ازاین دوعدداست ویادرمیان آن دو.دلایل دیگری هم وجوددارد،باب15ازواحد3کتاب بیان.باب16ازواحد2کتاب بیان،جالب اینکه دراین باب،اینطورآمده که اگرشنیدیدظهوری راکه ظاهرشده به آیات ونشانه های «من یظهره الله»اگرقبل ازعدداسم الله(غیث)بود،داخل نشویدواگردرعددغیث بودداخل شوید.واگرآن هم نبود،درعددمسثغاث بود؛داخل شویدکه منتهی الیه ظهوراست.اما نکتۀ دیگر؛بایددانست که هراسم خیری که درکتاب بیان ذکرشده است،درحقیقت اولیه مرادمن یظهره الله می باشد.ودرحقیقت ثانویه مراداول کسی است که به اوایمان آورده است.دراینجا«من یظهره الله»مطرح است نه اسم خاصی دیگر،ومن یظهره الله یک نوع محک است که فاصله می اندازددرطلای خالص باطلای غیرخالص.مثلااگرکسی بهاءالله نامیده شده است،اگربه بهاء او،که اول من آمن به اوست ایمان آورد.آن وقت این اسم درحق اودراسماءثبت میگرددوالادرنفی فانی میگردد.دلایل روشنی وجودداردکه تمام وصایاودستورها،که ازجانب حضرت نقطۀ البیان وجوددارد،به حضرت ثمرۀ بهیه جناب صبح ازل میباشدومخاطب حضرت نقطة البیان ایشان(حضرت صبح ازل)هستند.یکی ازاین دلایل،وصیت مشهورحضرت نقطة البیان میباشد. حال اگرکسی ادعاکندکه طبق فرمودۀ حضرت نقطة البیان،کسی جزمن یظهره الله بعدازاوظهورنمیکندویااینکه اگرکسی چنین نمود،بسوی اوبشتابید،دلیل براین نمیشودکه چون میرزاحسینعلی نوری چنین ادعایی نموده،پس بایدبسوی اوبرویم،این خیالی باطل است،چون قبل ازاوهم افرادی چنین ادعایی نمودند،همچون نبیل که ادعای من یظهره اللهی نمود.ولی بعدهاخودش جزحواریون میرزاحسینعلی نوری درآمد،وافراددیگری هم چنین ادعایی نمودند،ولی همۀ آنهابنحوی یاکشته شدندویاازکارخودپشیمان شدند. «باتشکرازشما»

مهران یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ب.ظ http://ancient-history.blogfa.com/post-20.aspx

اکبر شاه که بود و از بزرگترین اقدامات او چه بود؟؟؟
اگر جواب رو میخواید یه سر به وب سایت من بزنین
از راهنمایی های شما استفاده میکنم
ممنون
من لینکت کردم داداش گلم اگه خواستی منو لینک کن

مهران چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ب.ظ http://ancient-history.blogfa.com/

سلام داداشم من لینکت کردم اگه خواستی تو هم منو لینک کن

نوا پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

دوست عزیز میشه بدونم شما این اسناد و مدارک رو که میگین از کجا آوردین چون من یه فرد بهائی هستم و تا حالا این مدارک رو ندیدم و با عرض معذرت هیچ کدوم از حرف های شمارو قبول ندارم شاید هم شما ردییه هایی رو که بر ضد بهائیت هست رو خوندین و این مطالب رو بر اثاث اونا که ا با دیانت بهای هیچ سنخیتتی ندارن نوشتین چون اگه خوده شما احکام بهائیت رو به طور کامل مطالع کنید موتوجه اشتباهتون میشین

البته شما آزاد هستید که مطالب این وبلاگ را قبول داشته یا نداشته باشید.
من بخشی از اسناد و مدارک مورد نظرم را در این وبلاگ ذکر کرده ام که به عنوان مثال میشه همین عکس صفحه اول وبلاگ را ذکر کنم یا آیات قرآن کریم و یا موارد دیگر که در قسمت های مختلف مطالب وبلاگ یا در پاسخ های بخش نظرات ذکر کرده ام.اگر مورد خاصی مد نظر شماست مصداقی ذکر کنید تا بنده پاسخگو باشم.
موفق و موید باشید

یک بهائی سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ق.ظ

دوستان شما که به عکس استناد میکنید لااقل به چهره نظامی انگلیسی نگاه کنید که چقدر ناراحت و براشفته شده از اینکه عبدالبها پشت به پرچم و فرمانده انگلیس کرده و راحت نشسته است و محل سگ به حکومت انگلیس نمیدهد.
حالا با عکس امروز سفیر ایران که در اوج قدرت است با یک انگلیسی مقایسه کنید .کمی انصاف داشته باشید .

دوست عزیز اگر عبدالبهاء(عباس افندی) پشت به فرمانده و پرچم انگلیس کرده و محل سگ هم به آنها نمی گذارد پس اصلا چرا در این مراسم حاضر شده است؟!
تحلیلهایی را مطرح کنید که لا اقل تا حدی قابل قبول باشد.

سید محمد محمودی جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://www.mokhlasin.ir

با سلام.

عرض تشکر و خدا قوت

دست حق یارتان
یاعلی.

صادق دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ http://tad1.blogfa.com

شما لینک شده اید التماس دعا

سپاسگزارم

Pedro دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ

دوست خوبم سلام
مدتیست که نتوانستم خدمت شما برسم. قبل هر چیز میخواهم بیک موضوع اشاره نمایم. اگر نظر امت ادیان در باره طرز فهمیدن کتب مقدسه را با هم مقایسه کنیم یک نظر مشترک را در انها مشاهده میکنیم و انهم فهمیدن کلمات مقدسه بشکل ظاهر انست. اما اکثر این کلمات را به ان نحو که خوانده میشوند نباید فهمیده شوند. وگر نه، کتب مقدسه، به کتبی حاوی کلمات ضد و نقیض و تحریف شده و بی معنی تبدیل میشوند. برای شما مثالی عرض میکنم. ریختن ستارگان بر روی زمین در مسحیت که نشانه ظهور دو باره حضرت مسیح و یا شق القمر که انرا از معجزات حضرت رسول اکرم میدانند مثال خوبی هستند. در همه کتب مقدسه از این نوع اصطلاحات به اندازه بسیار زیادی دیده میشوند. در حالیکه امت یک دین این نوع اسطلاحات در کتاب مقدس خود را، با ان معنای ظاهریش، حقیقت میپندارد، از این نوع اسطلاحات در کتاب مقدس دیگر ایراد میگیرد. برای همین است که شما مرقوم فرموه بودید که به ان نوشته های بنده ( از کتاب عهد جدید) ایمان ندارید. وقتی که در کامنت قبلی بنده به ازبین بردن خرافات توسط حضرت باب اشاره کردم منظورم ان بود که حضرت باب بما یاد میدهد که ما به چه نحوی کتب مقدسه را بفهمیم. در همه ادیان علم و دین امری جدا نشدنی هستند. به این معنا که اگر چیزی را علم رد کند دین هم باید انرا رد کند. یعنی علم و دین باید مکمل هم باشند. وقتی یکی بگوید رسول خدا ماه را به دو نیمه تقسیم کردند نشان دهنده انست که این فرد این نکته در قران را نفهمیده است چون این جمله معنای روحانی دارد. بنابر این اگر به این شخص بگوئیم که این نکته را نفهمیده است، بقدری بهش بر میخورد که بجای استفاده از استدلال علمی طرف مقابل را فردی ضد اسلام میداند. به این فرد میگویند "متعصب". هر کسی میتواند خودش را به این شکل ازمایش کند که ایا متعصب هست یا نه. اگر با این امتحا ن متوجه شد که تعصب دارد باید فورا انرا کنار بگذارد. چون به دین خود صدمه خواهد زد. ان امتحان به این نحو است. دیانت اسلام در روز قیامت (ظهور پیامبر جدید) از زنده شدن مرده ها و بیرون امدن انها از قبر ها صحبت میکند. در مسیحیت هم حضرت مسیح از ظهور امدن پیامبر بعد از خود و زنده شدن مرده ها و بیرون امدن انها از قبر ها صحبت میکنند. ایا کسی دیده و یا جائی نوشته شده که در زمان ظهور حضرت رسول اکرم همه مرده ها از قبر شان درامده باشند ؟ نه هیچ جائی همچین مطلبی نوشته نشده است. بنا براین در زمان ظهور صاحب زمان هم همچین اتفاقی نخواهد افتاد. از اینجا نتیجه میگیریم که این کلمات باید معنی روحانی داشته باشند. حالا اگرفردی بگوید چون در قران مجید این طور نوشته شده حتما این ادعا را باید قبول کرد اما همین ادعا را در کتاب عهد جدید تحریف شده بداند، باید او را خرافه پرست و متعصب دانست.
قضیه بهشت و جهنم و غیرو هم همین است. یعنی اینها معانی روحانی دارند. بهر حال اگر دین با علم مطابقت نکند بجز خرافات چیز دیگری نیست. اگر قبول کنیم که پرنده ها با سنگ هائی که در منقار داشتند و با انداختن انها بر سر دشمنان اسلام انها را نابود کردند مطلبی است مخالف علم . چون هیچ عقل سالمی نمیتواند انرا قبول کند. حتی اگر در قران امده باشد. این نوع اظهار ات در کتب مقدسه معانی روحانی دارند که بر خیلی ها معانی ان پوشیده است و فهمیدن ان برای امت ادیان مشکل است. اینجا سئوالی پیش میاید که چرا پیامبران بنحوی سخن میگویند تا فهمیدن ان برای ما اینقدر مشکل باشد. به این سئوال و جواب هم در کتب مقدسه اشاره شده است. همانطور که ما در مدرسه امتحان میدهیم تا لایق رفتن به کلاس بعدی را داشته باشیم، خداوند هم ما را امتحان خواهد کرد که ایا ما کتب مقدسه را فهمیده ایم یا نه؟ اگر ما کتاب مقدس دین خودمان را نفهمیده باشیم شناخت صاحب زمان (پیامبر بعد) هم برای ما امکان نخواهد داشت.
چون کتب مقدسه را باید با چشم روحانی دید و فهمید، امت ادیان در زمان ظهور به این ترتیب غربال خواهند شد. فقط انهائی که دل پاک و بی الایش دارند به مظهر ظهور جدید ایمان خواهند اورد و انهم قلیلی از اقلیت خواهند بود که مورد اذیت و ازار انهائی خواهند بود که خود را عالم و حافظ دین (یعنی اکثریت) تصور میکنند. برای همین است که حضرت امام باقر (ع) فرمود:"...«هنگامى که قائم آل محمّد قیام کند خیمه‏هایى برپا مى‏شود ومردم (یعنی همان اکثریت، اینجا مسلمانان) قرآن را آن گونه که خداوند عزّوجلّ نازل کرده فرا مى‏گیرند، واین امر براى کسانى که قرآن را امروز حفظ کرده‏اند بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا با آنچه که الفت داشته واز قرآن مأنوس بوده‏اند مخالفت ومغایرت دارد.»
یعنی باید جنبه روحانی کلمات الهی را فهمید. مثال ذیل منظور بنده را روشن میکند. در کتاب مقدس عهد جدید حضرت مسیح میفرمایند " ...من نیامده ام که صلح بیاورم بلکه شمشیر با خودم اورده ام" . در زمان های قدیم این جمله را مسیحیان سوء تعبیر کرده بودند و فکر میکردند که برای پیشرفت دین میسیحیت باید از قدرت شمشیر استفاده کرد که همین کار را هم کردند. در حالیکه دین باید مظهر صلح باشد نه مظهر جنگ. در اینجا حضرت مسیح کلمات بیان خود را با شمشیر مقایسه کرده بودند که باعث جدا شدن حتی افراد یک خانواده شده بود. این نشاندهنده برندگی (نفوذ) حرفهای ایشان را نشان میداد که چطور دل ها را از هم جدا کرده بود. یعنی انهائی که به ایشان ایمان اورده و انهائی که مخالف ایشان شده بودند بر علیه یکدیگر بارها جنگیدند. شاید سنگهای منقار پرندگان هم سری(رازی) مثل همین باشد.
در ضمن این بیان بنده در بالا جواب سئوال شما را میدهد که سئوال کرده بودید چرا تعداد بهائیان مخصوصا در کشورهای اروپائی زیاد نیست. این را هم فراموش نکنیم که مسیحیان وهمچنین مسلمانان در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله، شهرها و ابادی های بسیاری را ویران کرده و میلیون ها نفر را کشتند تا توانستند مردم را بزور بدین خود در اور ند. اینست ان اغوش باز اسلامی(؟) که مردم بان پناه اورده اند. فعلا هم با رواج دادن دروغ ها و تهمت ها، سایت های خود را پر میکنند که نشانه قدرت تخریب فکری انهاست.
اینها با این قدرت تخریبی فکری خود نتنها بجان این بهائیان بیگناه افتاده اند بلکه پاچه همه مسلمانان را هم گرفته اند. روزی نیست که در دنیای اسلام مسلمان یا مسلمانان بیگناهی قربانی مسلمانان نشوند. بیاد فرموده حضرت رسول اکرم میافتم که فرمودند که اگر بفرموده ایشان بی اعتنایی کنند خداوند نفرتی بدل انها خواهد انداخت که برادر دست بگریبان برادر خواهد شد. می بینیم که همینطو هم شد. کسی هم از خودش نمی پرسد که ایا این همه تهمت به بهائیان حقیقت دارد و یا نه ؟ اینها همان تهمت هائی هستند که در ان زمان، حضرت رسول اکرم باید جوابگوی ان میشدند.
حالا راجع به موضوعی حرفی بزنیم که مشکل بزرگی برای خیلی ها شده است.
در ان زمان بر اثر فشار روحانیت، دولت وقت ایران بکمک دولت مسلما ن عثمانی، حضرت بهآلله و خانواده اش را در مخوف ترین زندان ها محبوس نمود. تا اینکه در زمان فروپاشی دولت عثمانی و جنگ بین ارتش انگلستان، حضرت بهآلله وخانواده اش ازاد شدند. حضرت عبدالبهاء از موقعیت استفاده کرده و با ایجاد کانال های اب دستور بزراعت داده بودند. باین طرتیب موقعی که جنگ به فلسطین رسید، نظام امور بهم خورد. قحطی در سرزمین فلسطین غوغا میکرد و برای همین ارتش عثمانی از لحا ظ مواد غذائی در تنگنا بود و بدون ان قدرت جنگ کردن نداشت. برای همین دولت عثمانی پس از وقوف وجود انبار مواد غذائی، از حضرت عبدالبهاء خواست تا احتیاجات غذائی ارتش را تامین کند. حضرت عبدالبهاء این تقاضا را رد کرده در عوض ایشان دستور دادند که این مواد غذائی را بین ساکنان گرسنه فلسطین پخش کنند. در ان زمان سلطان عثمانی بخاطر این رفتار حضرت عبدالبهاء امر به دستگیری و اعدام ایشان را دادند. اما دیگر دیر شده بود چون دیگر ارتش عثمانی تسلیم شده بود. و به این ترتیب با کمک حضرت عبدالبهاء هزاران نفر از ساکنان گرسنه فلسطین از مرگ حتمی نجات یافتند. بخاطر این رفتار انسان دوستانانه حضرت عبدالبهاء که باعث نجات جان ساکنان فلسطین شده بود، مورد تقدیر دولت انگلیس قرار گرفت. حالا ایشان بخاطر این عمل انسان دوستانه اینقدر سرزنش میشوند.
مثلی است که میگوید درخت پر ثمر را باید از میوه اش شناخت. پیامبران را هم میتوان از قوانین مادی و معنوی انها شناخت. این طور که از سایت شما پیداست شما ابدا از دیانت بهائی اطلاعی ندارید. این نوشته های شما عملی است تکراری که در صدها سایت دیگر هم نوشته شده است. بر عکس، هرروز هم تهمت ها و دروغهای تازه ای می بافند. این سئوال برایم پیش میاید که از این همه چرندیات و خیالبافی ها چه سودی خواهند برد؟
در باره توبه نامه حضرت باب فرمود ید:
"توجه بفرمایید که توبه نامه توسط باب نوشته شده و در موزه موجود است.وی از ترس مرگ این توبه نامه را نوشت ولی توبه ای حقیقی نبود و مجددا توبه شکنی کرد که در نهایت با دستور امیر کبیر سیاستمدار لایق و محبوب تاریخ کشورمان اعدام شد. "
دوست خوبم، ما هیچکدام مان ان توبه نامه را ندیده ایم. مطمئن باشید اگر همچین توبه نامه ای وجود میداشت روحانیون بی درنگ در یک لابراتوار خط شناسی انرا با خط موجوده حضرت باب مقایسه میکردند. روحانیون میدانند که چون مثل همشه حقایق را نمیگویند هرگز احتیاجی هم به اثبات این موضوع را هم نمی بینند.
از طرفی دیگر شما از کجا میدانید که وی از ترس مرگ این توبه نامه را نوشت ولی توبه ای حقیقی نبود و مجددا توبه شکنی کرد. ؟
اگر شما تاریخ ناصری را در این باره مرور بفرمائید بدروغ هائی که شما خوانده اید پی خواهید برد. چرا شما این چرندیات را باور میکنید و بعد سند عکس موضوع را از بنده میخواهید؟ توجه بفرمائید که ما بجای صحبت کردن در باره نو اورده های این دیانت جدید، در باره چه چرندیاتی بحث میکنم .
دوست من اگر این امیر کبیر شما "سیاستمدار لایق و محبوب" بود چرا شاه دستور قتل او را داد.
بعضی از تعالیم حضرت باب به این قرار است:
"۱ در شریعت بیان نماز گروهی غیر از نماز میت حرام اعلام شده است.
۲ از بالای منبر خطابه خواندن و وعظ کردن حرام است.
۳ دست بوسی حرام و اقرار به گناه غیراز نزد خالق ممنوع.
۴ فتوا حرام و جهاد منوط به اجازه او است. ب
شما ملاحظه بفرمائید که حضرت باب با این کارش دکانداری روحانیون را خراب میکرد. یعنی روحانیون دیگر نمیتوانستند سوار امت مسلمان شوند. بعبارت دیگر قدرت خودشان را از دست میدادند.
برای همین بود که با تمام قوا میخواستند منافع خود را حفظ بکنند نه اینکه شریعت اسلام را حفظ کنند. از این جهت برعلیه حضرت باب و تفکرات او آنچه در قدرت داشته بکاربرده و باز هم بکارخواهند برد .
" تمامی کتابهایی که تا به امروز در تاریخچۀ سید باب چاپ و منتشر شده، شرح مناظرۀ روحانیون مسلمان را با سید باب و چگونگی فتوای قتل او را از دو منبع روایت کرده اند، یکی ناسخ التواریخ نوشتۀ میرزا محمد تقی سپهر (لسان الملک) و دیگری روضة الصفای رضا قلی خان هدایت. مؤلف ناموس ناصری که هردوی این کتابها را دیده، معتقد است که آنان در شرح وقایع به خطا رفته اند و تاریخ را دگرگون نوشته اند:"... و از آنجا که مورخین عهد در آن مجلس مبارک حضور نداشتند، محاورات آن مجمع را به استناد سماعات افواهیه به کلی تغییر داده، مقاولاتی که اصلاً اتفاق نیفتاده مذکور داشته و بیان واقع را بالمّره قلم نسخ برسرگذاشته اند." (۱ )
موقعی که حضرت باب را در حضور شاهزاده ناصرالدین محاکمه میکردند چنان سئولات نامربوطی از ایشان میکردند که طبعتا حضرت باب جوابی بانها نمیدادند. و اگر هم جواب میداند مربوط به ادعای ایشان نبود. مثلا سئوالهائی در باره صرف افعال عربی میکردند که هیچ مسئله ای را ثابت نمیکرد. انها معتقد بودند کسی که همچین ادعائی دارد باید قادر باشد افعال عربی را صرف کنند. اما روحانیون فراموش کرده بودند که حضرت رسول اکرم بیسواد بودند. باین ترتیب ایشان خواندن ونوشتن را بلد نبودند. بنا بحساب روحانیون حضرت رسول اکرم اصلا نمیوانند پیامبر باشند.
نقل از تاریخ ناصری:
ص 58-59
" صبحی مشارالیه را به ازدحام تمام اهل بلد و به همراهی ده نفر از اتباعش که یکی آقا محمد علی تبریزی و یکی سید حسین خراسانی بود، اولاً به خانۀ مرحوم حاجی میرزا باقر پسر مرحوم میرزا احمد مجتهد تبریز بردند و در انجا مشارالیه چیزی از عقاید خود اظهار نداشت، از آنجا به خانۀ والد ماجد حجت الاسلام [مامقانی] آوردند واین داعی حقیر آن وقت خود در آن مجلس حضور داشت. مشار الیه را در پیش روی والد مرحوم نشانده، آن مرحوم آنچه نصایح حکیمانه و مواعظ مشفقانه بود با کمال شفقت و دلسوزی به مشارالیه القا فرمودند. در سنگ خواره [خارا] قطرۀ باران اثر نکرد. پس مرحوم والد بعد از یأس ازاین... فرمودند: حال در آن دعاوی که در مجلس همایونی در حضور ما کردی، از دعوی صاحب الامری و الفتاح [کذا] وحی تأسیسی و اتیان به مثل قرآن و غیره، آیا درسرآنها باقی هستی؟
گفت: آری.
فرمودند: ازاین عقاید برگرد، خوب نیست، خود و مردم را عبث به مهلکه نینداز.
گفت: حاشا و کلا.
پس مرحوم والد قدری نصایح به آقا محمد علی کردند، اصلاً مفید نیفتاد. موکلان دیوانی خواستند آنها را بردارند، باب رو به والد کرده عرض کرد: حالا شما به قتل من فتوی می دهی؟
والد فرمودند: حاجت به فتوای من نیست، همین حرفهای تو که همه دلیل ارتداد است، خود فتوای قتل تست.
گفت: من از شما سئوال می کنم.
فرمودند: حال که اصرارداری، بلی مادام که دراین دعاوی باطله و عقاید فاسده که اسباب ارتداد است باقی هستی، به حکم شرع انور قتل تو واجب است؛ ولی چون من توبۀ مرتد فطری را قبول می دانم اگر از این عقاید اظهار توبه نمایی، من ترا از این مهلکه خلاصی می دهم.
گفت: حاشا، حرف همان است که گفته ام و جای توبه نیست."
شما میفرمائید "توجه بفرمایید این که به سرعت عده ای گرایش به مکتبی پیدا کنند به هیچ عنوان مفهومش این نیست که آن مکتب الهی و بر حق است.به عنوان مثال میلیونها نفر به شیطان پرستی و متالیکا روی آورده اند یا عده زیادی در آفریقای جنوبی طرفدار آپارتاید بودند یا در دهه ۲۰تا ۴۰ میلادی در آلمان میلیونها آلمانی طرفدار نازیسم شدند و حالا نیز نئونازیسم در آلمان طرفدار دارد و... آیا این نشانه بر حق بودن آنهاست؟"
این چه مقایسه ای است که شما میاورید؟ اگر کسی بشما بگوید تعداد مسلمانان دلیل حقانیت حضرت محمد نیست چون نازی ها، فاشیست ها و یا کمونیست ها هم طرفداران زیادی دارند ، شما چه جوابی خواهید داد؟
موفق باشید
(۱) اوهام زودائی

ایمان دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.babahai.blogfa.com

سلام
مطالب جالب و قابل استفاده ای را داشتی لیکن باید گسترش داد تا در برابر هجمه ها پاسخگو باشیم.
اگر دوست داشتی به من سر بزن و من را لینک کن
با تشکر ایمان

ارشاد شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ http://EDEA.MIHANBLOG.COM

سلام

از مطالب خواندنی و بروز شما همیشه لذت می بریم

ما نیز بروز هستیم

ضمنا لطفا در نظر سنجی ما شرکت کنید

یا علی

oero یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ق.ظ

خاک تو سره همه وهابیا و بهاییا ، مفت خورای اسراییلی

اگه همه مثله من بهشون توهین کنید دیگه روشون کم میشه

ایمان دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.babahai.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
مطالب جالب و خواند در این وبلاگ وجود دارد حیف است که بروز نشود.
لطفا از وبلاگ من دیدن کنید و نظر بگذارید اگر مایل بودید من را لینک کنید.
موفق و پیروز باشید.
ایمان

ایمان جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://www.babahai.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
ویلاگت جالب و دیدنی بود. اگر وقت داشتی به وبلاگم سر بزن و دوست داشتی من را لینک کن و خبر بده تا شما را لینک کنم.
البته وبلاگم به پای وبلاگ شما نمی رسه ولی اصل خدمته که انشا الله قبول بشه.
منتظر شما و نظرات سازندیتان هستم

ایمان جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://www.babahai.blogfa.com

سلام همکارگرامی
با افتخار شما لینک شدید

ایمان جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ http://www.babahai.blogfa.com

سلام دوست عزیز
ویلاگت جالب و دیدنی بود. اگر وقت داشتی به وبلاگم سر بزن و دوست داشتی من را لینک کن و خبر بده تا شما را لینک کنم.
البته وبلاگم به پای وبلاگ شما نمی رسه ولی اصل خدمته که انشا الله قبول بشه.

عنوان وبلاگم را اگر دوست داشتی لینکم کنی بهائی پژوهی بگذار.

منتظر شما و نظرات سازندیتان هستم

ایمان جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://www.babahai.blogfa.com

سلام با افتخار شما لینک شدید.
ایمان
http://www.babahai.blogfa.com

ایمان جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.babahai.blogfa.com

سلام بر همگان
هر روز وبلاگم را بروز ببینید.
مهدویت در نقد شیخیه و بهائیت
http://www.bahaism.orq.ir
بهم سربزنید.

سید توسلی پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://patogh23.persianblog.ir/

سلام
وبلاگ امثال شما به بنده انگیزه و امید برای تلاش بیشتر میده!واقعا جالبه!!
من هم در مورد بهائیت چیزهایی مینویسم!
حتما بهم سر بزنید وحتما حتما نظرتونو بنویسید .
یازهرا

ایمان سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 ق.ظ http://babahai.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
با مطلبی با عنوان: همنوایی شیخیه با دشمنان شیعه به روز هستم.
وبلاگ: مهدویت، نقد شیخیه و بهائیت
منتظر شما و نظرات سازنده شما هستم.
نقل مطالب با ذکر منبع و حفظ امانت کاری پسندیده و بی اشکال است.
با تشکر
ایمان

ایمان یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://babahai.mihanblog.com

سلام به شما و مخاطبانتان
با پستهای زیر به روز هستم:
عزیه خواهر بهاء: حسینعلی برای صبح ازل چاپلوسی می کرد.
بهائیان: اسلام به پیدایش بهائیت وعده داده است.
بهائیان، پیروان خوب یا بد؟
خانواده و جوان در برابر انحرافات جنسی چه باید بکند؟
بابیت از کجا پیدا شد؟ 3

منتظر حضور گرم شما هستیم
در ضمن در صورت که با ما تبادل لینک ندارید، و تمایل به تبادل لینک دارید، وبلاگ ما را تنها با عنوان: «مهدویت، نقد شیخیه و بهائیت» لینک فرمائید و خبر دهید تا شما را با چه نامی لینک کنم.
پرهام
مهدویت، نقد شیخیه و بهائیت

ماهان شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.zedbahaeyat.blogfa.com

سلام لطفا از وبلاگ ضد فرقه جعلی بهائیت بازدید نموده و نظر خود را راجع به تبادل لینک اعلام نمائید .

MAP شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:57 ب.ظ http://babahai.mihanblog.com

سلام به شما و مخاطبانتان
با پستهای زیر به روز هستم:
برنامه های جدید برای گسترش تبلیغ بهائیت
تعدد زوجات در اسلام و بهائیت
سکوت مرموزانه سران بهائیت در باره مفاسد جنسی و ترویج اباحه گری
بهائیت، دیانت یا فرقه ای گمراه
رابطه سخنان آیت الله مکارم شیرازی درباره افزایش جمعیت با بهائیت
بی بی سی، بهائیت و خیانت به بشریت
چند خود فروخته دیگر به بهائیت پیوستند
عزیه خواهر بهاء: حسینعلی برای صبح ازل چاپلوسی می کرد.
بهائیان: اسلام به پیدایش بهائیت وعده داده است.
بهائیان، پیروان خوب یا بد؟
خانواده و جوان در برابر انحرافات جنسی چه باید بکند؟
بابیت از کجا پیدا شد؟ 3
و 332 پست دیگر

منتظر حضور گرم شما هستیم
در ضمن در صورت که با ما تبادل لینک ندارید، و تمایل به تبادل لینک دارید، وبلاگ ما را تنها با عنوان: «مهدویت، نقد شیخیه و بهائیت» لینک فرمائید و خبر دهید تا شما را با چه نامی لینک کنم.
مهدویت، بررسی و نقد شیخیه و بهائیت

MAP شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:02 ب.ظ http://babahai.mihanblog.com

سلام به شما و مخاطبانتان
با پستهای زیر به روز هستم:
برنامه های جدید برای گسترش تبلیغ بهائیت
تعدد زوجات در اسلام و بهائیت
سکوت مرموزانه سران بهائیت در باره مفاسد جنسی و ترویج اباحه گری
بهائیت، دیانت یا فرقه ای گمراه
رابطه سخنان آیت الله مکارم شیرازی درباره افزایش جمعیت با بهائیت
بی بی سی، بهائیت و خیانت به بشریت
چند خود فروخته دیگر به بهائیت پیوستند
عزیه خواهر بهاء: حسینعلی برای صبح ازل چاپلوسی می کرد.
بهائیان: اسلام به پیدایش بهائیت وعده داده است.
بهائیان، پیروان خوب یا بد؟
خانواده و جوان در برابر انحرافات جنسی چه باید بکند؟
بابیت از کجا پیدا شد؟ 3
و 332 پست دیگر

منتظر حضور گرم شما هستیم
در ضمن در صورت که با ما تبادل لینک ندارید، و تمایل به تبادل لینک دارید، وبلاگ ما را تنها با عنوان: «مهدویت، نقد شیخیه و بهائیت» لینک فرمائید و خبر دهید تا شما را با چه نامی لینک کنم.
مهدویت، بررسی و نقد شیخیه و بهائیت

مسعود چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ

تحلیل های فرهنگی سیاسی اقتصادی در سایت رصد روزنامه خراسان
نقد بهائیت در 6 بخش:
http://rasad.org/1390/08/11/tah-bazi-ba-tashkilat1/

http://rasad.org/1390/08/12/tah-bazi-ba-tashkilat2/

http://rasad.org/1390/08/14/tah-bazi-ba-tashkilat3/

http://rasad.org/1390/08/15/tah-bazi-ba-tashkilat4/

http://rasad.org/1390/08/17/tah-bazi-ba-tashkilat5/

http://rasad.org/1390/08/18/tah-bazi-ba-tashkilat6/


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد